ملا احمد نراقی



سؤال

ملا احمد نراقی کیست؟


درگاه‌ها
حوزه-و-روحانیت.png


احمد نراقی معروف به فاضل نراقی (۱۱۸۵–۱۲۴۵ق) فرزند ملا مهدی نراقی از عالمان شیعه در قرن سیزدهم هجری بود. او پس از وفات پدرش، مرجعیت را در کاشان عهده‌دار شد. فاضل نراقی، تألیفات متعددی در علوم مختلف اسلامی دارد که مستند الشیعة، عوائد الایام و کتاب اخلاقی معراج السعادة معروف‌ترین آنها هستند. او در حمله روس‌ها به ایران و اشغال مناطقی از آن، سرپرستی مردم در تظاهرات را برعهده داشت.[۱]

تولد و تحصیلات

این فقیه بزرگ‌سال (۱۱۸۵ هـ. ق) در شهر نراق از توابع شهرستان کاشان دیده به جهان گشود. وی مقدمات و بیشتر دروس متوسط و عالی را در محضر پدر دانشمندش مرحوم ملا محمد مهدی نراقی تحصیل نمود. سال (۱۲۰۵ هـ. ق) که بیست بهار از عمرش می‌گذشت همراه پدرش به شهر علم و حکمت نجف اشرف هجرت کرد و در آن جا مدتی از حوزه درسی عالم بزرگوار وحید بهبهانی بهره برد؛ اما پس از اندکی در همین سال استاد کل وحید بهبهانی به رحمت ایزدی پیوست و او همراه پدر خود به زادگاهش نراق بازگشت. تنها چهار سال از رحلت استادش گذشته بود که ملا احمد در سال (۱۲۰۹ هـ. ق) پدرش ملا مهدی را هم از دست داد؛ پدر اندیشمندی که وی بیشتر اندوخته‌های علمی خود را از او به ارث برده بود.

ملا احمد نراقی سه سال پس از رحلت پدر در تاریخ (۱۲۱۲ هـ. ق) به قصد زیارت عتبات عالیات بار دیگر عزم سفر نمود و این بار به تنهایی به نجف اشرف هجرت کرد. در این شهر علم و حکمت، از حوزه درسی فقیهان بزرگی مانند: سید مهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطا استفاده‌های شایانی برد. این فقیه فرزانه مدتی هم در کربلا در جوار حرم حسینی ساکن شد و از محضر میرزا مهدی شهرستانی و آقا سید علی کربلایی بهره علمی برد.[۲] و در علوم و فنون مختلف از جمله: فقه، اصول عقاید، اخلاق، شعر، عرفان، فلسفه، منطق، حساب و هندسه و … به مراتب عالی رسید و صاحب نظر شد.

رسالت اجتماعی

ملا احمد نراقی پس از تکمیل تحصیل به زادگاه خود بازگشت. وی در شهر کاشان سکونت اختیار کرد و چون از جایگاه مناسب علمی و موقعیت خود مردمی برخوردار بود، به مقام مرجعیت دینی رسید و همانند پدرش زعامت مذهبی و سیاسی مردم آن سامان و نواحی را به عهده گرفت.[۳]

او همواره به فکر رفاه و آسایش توده مردم مستضعف بود و در مواقع مختلف به دفاع از حقوق مردم مظلوم منطقه برخاست و با ظالمان و سرکشان به ستیز پرداخت. در ادامه این ظلم ستیزی با حاکمان ظالم منطقه و حتی با حکومت وقت ایران (فتح علی شاه قاجار) درگیر شد. چنان‌که در کتاب‌های تاریخی آمده است حاکمانی که از سوی فتحعلی شاه برای منطقه کاشان گماشته می‌شدند چند بار به خاطر رفتار و کردار ستمکارانه شاه نسبت به مردم، توسط ملا احمد نراقی از این سمت دولتی عزل شدند. این سبب ناخشنودی شاه شد. بنابر این آن عالم بزرگ را به تهران فراخواند و او را به اخلال در امر مملکت متهم کرد. ملا احمد نراقی در جواب شاه آستین‌ها را بالا برد و دست‌های خود را به طرف آسمان گرفت و خطاب به پروردگار عرض کرد:

«... بار خدایا! این سلطان ظالم، حاکم ظالمی را بر مردم قرار داد و من رفع ظلم کردم و این ظالم بر من عصبانی است …»[۴]

و چون اراده کرد نفرین کند شاه بلند شد، دست‌های او را گرفت و از وی عذرخواهی کرد و با مشورت و موافقت ملا احمد، یک فرد لایقی را برای ولایت کاشان منصوب نمود. از این قضیه تاریخی علاوه بر نفوذ و قدرت معنوی ملا احمد نراقی در میان توده مردم می‌توان دریافت که فتحلی شاه با آن همه کبر و غرور و جاه و جبروتش به مقام معنوی ملا احمد واقف بوده و به آن اعتقاد داشته است به همین سبب با خواهش و تمنا و پوزش از نفرین او مانع می‌شود.

اوضاع سیاسی ایران

دوران ملا احمد نراقی هم‌زمان با سلطنت پادشاهان زند و قاجار بوده است. هنگام سلطنت کریم خان زند، او ایام کودکی و نوجوانی خود را پشت سر می‌گذاشت و مهمترین دوران حیات این فقیه سترگ با حکومت آقا محمد خان و فتحعلی شاه از سلسله قاجار مقارن بوده است. سال (۱۱۹۳ هـ. ق) که ملا احمد هشت ساله بود کریم خان زند پس از نزدیک به سی و یک سال سلطنت چشم از جهان فروبست.[۵]

سفر ایشان به عتبات عالیات جهت ادامه و تکمیل تحصیل بود. سال (۱۲۱۳ هـ. ق) فتحعلی شاه به حکومت رسید و تا حدودی توانست موقعیت خود را تثبیت کند و بر اوضاع مسلط شود.

حکم جهاد

چند سال بعد، هنگامی که ملا احمد نراقی از نجف به وطن خود کاشان بازگشت و مرجعیت، رهبری و هدایت مردم را بر دوش گرفت، حوادث سرنوشت سازی به وقوع پیوست که یکی از مهمترین آن‌ها جنگ‌های ایران و روس بود. فقیه مجاهد ملا احمد نراقی در این جنگ نابرابر بیدرنگ وارد عرصه پیکار شد و همراه سایر فقیهان و عالمان شیعه به صدور حکم جهاد بر ضد تجاوزات دولت روسیه اقدام کرد و مردم را به مبارزه و پیکار با دشمن غاصب فراخواند.

در سنگر جهاد

در این هنگام فقیهان عظام شیعه و دانشوران نجف و کاظمین مانند آیه الله سید علی طباطبایی و شیخ جعفر کاشف الغطا اعلام جهاد کردند. آیه الله سید محمد طباطبایی، معروف به مجاهد، عالمان بلاد را از موضوع آگاه ساخت و همه شخصیت‌های مذهبی را در صدور فتوای جهاد بر ضد دولت تجاوز گر روسیه متحد نمود. بعد با ارسال نامه‌هایی به فتحعلی شاه تأکید کرد که مانع از ظلم و جور ایادی دولت روس شود؛ در غیر این صورت خود این مسئولیت را بر دوش خواهد گرفت.[۶]

فتحعلی شاه که در مقابل تصمیم قاطعانه عالمان دینی چاره ای جز تسلیم نداشت با درخواست آنان موافقت کرد. آیه الله سید محمد مجاهد با عده ای از دانشوران وارد ایران شد و در تهران جلوس کرد و همه عالمان برجسته ایران را به تهران فراخواند. به دنبال آن اغلب فقیهان بزرگ شهرها از جمله ملااحمد نراقی به این ندا، لبیک گفتند و به جمع فقیهان مجاهد پیوستند. و حتی در جبهه جنگ نیز حاضر شدند. یکی از مورخان که از نزدیک این رخداد را تعقیب کرده، در این باره چنین می‌نویسد:

«... و روز شنبه هیجدهم (ذیقعهده سال ۱۲۴۱) جناب حاجی ملا احمد نراقی کاشانی که از تمامت علمای اثنا عشریه فضیلتش زیادت بود به اتفاق حاجی ملا عبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از علماء و حاجی ملا محمد پسر حاجی ملا احمد نراقی که او نیز قدوه مجتهدین بود، از راه برسید. تمامت شاهزادگان و قاطبه امرا و اعیان نیز به استقبال بیرون شتافتند و جنابش را تکبیر و تهلیل و مکانت و محلی جلیل فرود آوردند و این جمله مجتهدین که انجمن بودند به اتفاق فتوا راندند که هر کس از جهاد با روسیان بازنشیند از اطاعت یزدان سربرتافته، متابعت شیطان کرده باشد …»[۷]

جالب این که وقتی میرزا عبدالوهاب معتمد الدوله و میرزا ابوالحسن خان، وزیر امور خارجه با این تصمیم به مخالفت برخاستند، علما در جواب آن‌ها پیامهایی دادند و نوشتند که: «همانا شما را در عقیدت و کیش خود فتوری است و اگر نه چگونه جهاد با کافران را مکروه می‌شمارید؟» در این حال آن‌ها ساکت شدند. یا هنگامی که سفیر روس در ایران با ترفندهایی در تکاپو بود تا علما را از این اندیشه بازدارد، آنان با صراحت اعلام کردند که: «در شریعت ما با کفار از در مهر و حفاوت سخن کردن گناهی بزرگ باشد. اگر چه روسیان از حدود ایران بیرون شوند هم جهاد با ایشان را واجب دانیم.»[۸]

ملا احمد نراقی، تنها به صدور حکم جهاد بسنده نکرد، بلکه همراه سایر عالمان و فقیهان بزرگ از تهران خارج شد و به سوی آذربایجان، خط مقدم جبهه جنگ حرکت کرد و با حضور خود در شهر تبریز و مناطق مختلف آذربایجان مردم را بر ضد اشغالگران روسی، بسیج و روشنگری نمود.[۹]

در جبهه فرهنگی

دوران زعامت و مرجعیت ملا احمد نراقی و حضور او در شهر کاشان را می‌توان یکی از بحرانی‌ترین مقاطع تاریخی ایران و جهان نامید. در این برهه از تاریخ میان قدرتهای بزرگ جهانی تکاپوی عمیقی در جهت دست یابی به منابع کشورهای آسیایی و آفریقایی آغاز شده بود که به «سیاست مستعمراتی» معروف شده بود. در این میان، کشور ایران به خاطر موقعیت استراتژی و ارتباط دیرینه ای که با کشور هند داشت از اهمیت ویژه ای برخوردار بود و در آغاز عصر این سیاست، ایران جزء اولین کشورهای مورد نظر و رقابت استعمارگران بود. این سیاست استعماری در آن مقطع در ابعاد و عرصه‌های گوناگون اعمال و تعقیب می‌شد که تهاجم در عرصه فرهنگی و شکستن سنگرهای اعتقادی مردم ایران، یکی از برنامه‌های این دسیسه استعماری به‌شمار می‌آمد.

دشمنان اسلام به ویژه سردمداران دولت انگلیس که همواره به دنبال غارت منافع ملی و مذهبی ملتهای مسلمان بودند، پیش از این در عصر صفوی به خوبی تجربه کرده بودند که حضور اسلام و روحانیت شیعه، بزرگ‌ترین مانع تحقق اهداف شوم آن‌ها در این سرزمین است و هیچ چیزی به اندازه اسلام و روحانیت برای آنان شکننده نیست؛ لذا برای درهم شکستن این دو نیروی معنوی به‌طور همه‌جانبه سرمایه‌گذاری می‌کردند.

یکی از این اقدامات شوم، فعالیت‌های جسورانه فردی به نام «هنری مارتین» از گروه «پادریان» در ایران بود. او به عنوان یک کشیش و مبلغ مسیحی در طول یازده ماه اقامت خود در ایران علاوه بر ترجمه انجیل و عهد جدید، کتابی به نام «میزان الحق» در حقانیت دین مسیح و در آیین مقدس اسلام و رسالت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و نفی وحی و قرآن نگاشت و با پشتکار و جسارت عجیبی با عالمان اسلام به مشاجره و مناظره پرداخت. هنری مارتین با ترفندهایی که آموخته بود در شبهه افکنی و ایجاد تردید میان جوانان بسیار ماهر بود چنان‌که توانست در این زمینه به موفقیت‌هایی هم دست یابد. مأموریت او در سال ۱۲۲۷ هـ. ش در ایران به پایان رسید و عازم کشور ترکیه شد و در همان سال درگذشت؛ اما سالیان دراز شبهات او در میان محافل علمی و عمومی مردم باقی و مطرح بود.[۱۰]

در آن ایام پاسخ‌های بسیاری در نفی نظرها و شبهه‌های مارتین پادری نوشته شد؛ اما چون اغلب نویسندگان آن از مایه علمی لازم و کافی بهره‌مند نبودند، نه تنها نتوانستند از عمق تأثیرات آن بکاهند؛ بلکه خود باعث تحکیم این جبهه شوم فرهنگی شدند. در این میان فقط سه نگارش از استحکام و برهان قاطعی برخوردار بود که بارزترین آن کتاب «سیف الامه و برهان المله» نوشته ملا احمد نراقی بود که توضیح آن در بخش آثار خواهد آمد. این فقیه پرتلاش در پویایی، رسایی و گویا کردن محتوای این کتاب سنگ تمام گذاشت و در تکمیل آن با ده نفر از شخصیت‌های یهود به مذاکره علمی نشست.[۱۱]

در این کتاب غیرت دینی، احساس مسئوولیت اجتماعی، شجاعت و شهامت علمی ملا احمد نراقی به وضوح مشاهده می‌شود. این کتاب در سال (۱۲۳۳ هـ. ق) پنج سال بعد از فوت مارتین نگارش یافت و در مهار افکار و اندیشه‌های انحرافی و رفع شبهات ساختگی او تأثیر بسزایی گذاشت و این تنها رد بر شخص مارتین نبود؛ بلکه در واقع ملا احمد نراقی با این تلاش و تحقیق در برابر یک تهاجم همه‌جانبه فرهنگی قد علم کرد که در پشت پرده از جانب دولت وقت انگلیس تغذیه و هدایت می‌شد.

شاگردان

این فقیه فرزانه پس از رحلت جانگداز پدر بزرگوارش، مدیریت و مسوولیت اداره حوزه علمیه کاشان را بر دوش گرفت و با گسترش حوزه درس و بحث و پرورش شخصیت‌های سرشناس، به حوزه کاشان و روحانیت شیعه رونق بیشتری بخشید. در این بخش به معرفی چند تن از شاگردان او می‌پردازیم.

  1. شیخ مرتضی انصاری (۱۲۸۱–۱۲۱۴ هـ. ق) یکی از امتیازات نراقی این است که در حوزه درسی وی شخصتی سترگی همچون شیخ مرتضی انصاری پرورش یافته است.
  2. ملا مهدی نراقی (۱۲۶۸–۱۲۰۹ هـ. ق) وی معروف به «آقا کوچک» است و چهل روز پس از رحلت مرحوم پدرش یعنی ملا محمد مهدی نراقی به دنیا آمد به همین سبب نام وی را بر او نهادند و سپس به «آقا کوچک» ملقب کردند که بعدها از سوی فتحعلی شاه به «آقا بزرگ» شهرت یافت.[۱۲]
  3. میرزا ابوالقاسم نراقی (متوفا ۱۲۵۶ هـ. ق) وی دومین فرزند پدرش ملا مهدی نراقی بود که در محضر برادرش ملا احمد نراقی علوم و معارف دینی را آموخت و به درجه اجتهاد رسید.
  4. ملا محمد جواد نراقی (متوفای ۱۲۷۸ هـ. ق) وی فرزند کوچک ملا احمد نراقی است.
  5. میرزا محمد نصیر نراقی، نصیر الدین (متوفای ۱۲۷۳ هـ. ق)
  6. ملا محمد نراقی. (متوفای ۱۳۹۷ هـ. ق) او ملقب به عبدالصاحب و فرزند بزرگ ملا احمد نراقی بود که در سال (۱۲۱۵ هـ. ق) چشم به جهان گشود.
  7. سید محمد تقی کاشانی (۱۲۵۸ هـ. ق)
  8. ملا علی مدد ساوجی کاشانی (۱۲۷۰ هـ. ق)
  9. میرزا ابوتراب نطنزی کاشانی (۱۲۶۱ هـ. ق)
  10. ملا احمد نطنزی کاشانی.
  11. ملا محمد حسن جاسبی قمی.
  12. میرزا حبیب‌الله کاشانی.
  13. سید شفیع جاپلقی بروجردی (۱۲۸۰ هـ. ق)
  14. ملا محمد کزازی قمی.
  15. شیخ محمد جزفادقانی (۱۲۶۴ هـ. ق)
  16. میرزا احمد حسینی ساوجی (۱۳۰۵ هـ. ق)
  17. سید علی بن خلیفه احسانی نجفی (۱۲۳۳ هـ. ق)
  18. ملا محمد علی آرانی کاشانی (۱۲۵۰ هـ. ق)
  19. علامه شیخ محمد میثمی.
  20. شیخ علی محمد خان نظام الدوله صدر اصفهانی (۱۲۷۶ هـ. ق)
  21. حاج ملا علی خلیلی (۱۲۹۷ هـ. ق)
  22. شیخ محمد علی هزار جریبی مازندرانی[۱۳] (۱۲۴۵ هـ. ق)
  23. ملا غلامرضا آرانی کاشانی.[۱۴]

نیز از شاگردان ملا احمد به‌شمار می‌آیند.

آثار

  1. مستند الشیعه فی احکام الشریعه: این اثر جاوید در میان فقیهان بزرگ شیعه یکی از کتابهای دقیق فقهی به‌شمار می‌آید که به سبک استدلال و متقن نگارش یافته و دارای فروع متنوع و موضوعات مبتلا به فقهی است. این کتاب طی دو قرن گذشته همواره در حوزه‌های علمیه مورد توجه، استناد و استفاده عالمان و فقیهان سترگی مانند آیه الله سید محمد کاظم یزدی صاحب (عروه الوثقی) قرار می‌گرفته است.[۱۵] کتاب فوق قبلاً دوبار که مرحله دوم آن در سال ۱۳۲۵ ش. بود در ایران در دو جلد بزرگ رحلی، تهیه، تنظیم و چاپ شده است.[۱۶] اخیراً با تلاش و تحقیق دست‌اندرکاران و محققان مؤسسه آل البیت در قم، در ۱۹ جلد تهیه و تنظیم یافته و به مرحله چاپ رسیده است.
  2. هدایه الشیعه الی احکام الشریعه: این کتاب شامل فتاوای ملا احمد نراقی پیرامون مسائل فقهی است که بر خلاف «مستند الشیعه» استدلالی نگارش نیافته است و بیشتر به رساله عملیه می‌ماند.[۱۷]
  3. وسیله النجاه: این کتاب نیز پیرامون فقه در دو مجلد تدوین شده است که جلد اول آن به مسائل مهم «طهارت و نماز» و جلد دوم آن به فروع مهم: «روزه، زکات، خمس، حج، جهاد، خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، ذبح و شکار حیوانات اختصاص دارد.[۱۸]
  4. تذکره الاحباب: این کتاب هم به سبک رساله عملیه نوشته شده است که ملا احمد نراقی در آن بر کتاب «تحفه الرضوه» پدر بزرگوارش حاشیه زده و سپس مسائل: زکات، خمس و صوم را بر آن اضافه نموده است.
  5. خلاصه المسائل[۱۹]
  6. مناسک حج[۲۰]
  7. رساله در عصیر عنبی[۲۱]

اصول فقه

  1. مناهج الاحکام فی الاصول
  2. اساس الاحکام.
  3. مفتاح الاحکام.
  4. عین الاصول.
  5. حجیه المظنه.[۲۲]

فقه و اصول

  1. عوائد الایام: این کتاب مجموعه ای از مسائل و قواعد فقه و اصول است و آن گونه که خود مؤلف در آغاز تذکر می‌دهد این نوشتار جهت حضور ذهن و با هدف یادداشت یافته‌های مؤلف از فقه و اصول و به مرور زمان نگارش یافته است. کتاب فوق دارای ۸۸ عائده است به همین خاطر نام «عوائد الایام» بر آن نهاده شده است. ملا احمد نراقی در یکی از عائده‌های آن به‌طور مستقل به بحث ولایت فقیه می‌پردازد که تا آن وقت هیچ‌یک از فقیهان عظام به این سبک از آن بحث نکرده بودند. توضیح پیرامون این موضوع مهم در بخش اندیشه خواهد آمد.

کلام

  1. سیف الامه و برهان المله: این کتاب ارزشمند شامل مباحث دقیق کلامی و اعتقادی است. همان طوری که قبلاً اشاره شد، ملا احمد نراقی آن را در جواب شبهات فرد مسیحی به نام «هنری مارتین پادری» نگاشته است و در آن ضمن بهره‌برداری کامل از برهان‌های عقلی و نقلی با تتبع و تفحص لازم و کافی آن را به اتمام رسانده است. کتاب سیف الامه در ۳ باب تنظیم یافته که باب اول آن پیرامون مسائل و موضوعاتی است که مؤلف دانستن آن را پیش از ورود به موضوع اصلی برای مخاطبان لازم می‌شمارد. باب دوم در اثبات رسالت و نبوت پیامبر بزرگ اسلام ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ است. در باب سوم، این اندیشمند توانا با استدلال عمیق و برهان دقیق به نقل و دفع شبهات هنری مارتین می‌پردازد.[۲۳]

اخلاق

  1. معراج السعاده: این کتاب از زمان نگارش آن تا به امروز یکی از بهترین کتابهای فارسی در اخلاق به‌شمار می‌آید. همان طوری که از مقدمه مؤلف استنباط می‌شود کتاب معراج السعاده در ادامه و تکمیل راه پدر و کتاب «جامع السعادات» او نگاشته شده است. چون جامع السعادات به زبان عربی نگاشته شده بود و عموم مردم نمی‌توانستند از محتوای آن بهره‌مند شوند. ملا احمد نراقی در واقع آن را تلخیص و ترجمه کرده و با اضافاتی بدیع، تحت عنوان «معراج السعاده» در اختیار جامعه اسلامی فارسی زبانان قرار داده است. از جمله مباحث ارزشمند این کتاب، موضوع عدالت اجتماعی و عدالت پادشاهان است که در نوع خود کم‌نظیر و پویا است. این کتاب از پنج فصل تشکیل یافته که باب اول آن به «مقدمات نافعه» اختصاص دارد، در باب دوم در شناسایی قوای نفس و اخلاق ناپسند انسان بحث می‌شود. در باب سوم بحث از مراقبت اخلاق حمیده از لغزشهاست. در باب چهارم شناسایی اخلاق حمیده و فضایل آن و چگونگی اکتساب آن مطرح می‌شود و در باب پنجم سخن از اسرار و آداب عبادات است. و البته هر کدام این ابواب خود، دارای فصول و زیر مجموعه‌های مقتضی و مناسب است.

متفرقات

  1. حاشیه اکرثاوذوسیوس. (ریاضی).
  2. شرح محصل الهیئه (هیئت)
  3. جامع المواعظ. (پند نامه)[۲۴]
  4. رسائل و مسائل فی حل غوامض المسائل: این کتاب حاوی موضوعات مختلف فقهی، اصولی، حدیثی و اعتقادی است که از سوی مردم از ساحت مقدس ملا احمد نراقی استفاده شده و آن عالم سخت کوش نیز به همه آن‌ها پاسخ داده است. سپس مجموعه این سؤالها و جواب‌ها توسط یکی از شاگردان مرحوم نراقی به نام محمد بن محمد یوسف میمه ای جوشقانی در ۲ مجلد جمع‌آوری و تنظیم شده است. جلد اول آن به مسائل فقهی اختصاص دارد و جلد دوم پیرامون اصول فقه، اعتقادات و متفرقات است. یک نسخه از آن در کتابخانه آیه الله گلپایگانی به شماره‌های: جلد اول ۹/۲۵، جلد دوم ۱۱۷/۲۶ موجود است که چندان کامل نیست، اما نسخه کامل آن در کتابخه مدرسه سلطانی (امام) کاشان نگهداری می‌شود و توسط محقق ارجمند حجه الاسلام طیار مراغه ای شناسایی و فهرست شده است. چنان‌که قطعات پراکنده‌ای از آن در کتابخانه مجلس و همچنین یک نسخه از جلد اول آن به شماره ۷۱۴۶ در کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی موجود است.[۲۵] این کتاب اخیراً توسط کنگره فاضلین نراقی به کوشش آیه الله رضا استادی تحقیق و تصحیح شده و در مرحله چاپ و نشر قرار گرفته است.
  5. الخزائن: این کتاب به گونهٔ «کشکول» پیرامون مسائل متفرقه از قبیل: حکایات، مطایبات، قواعد کلی علوم گوناگون و فواید دیگر نگارش یافته و همان طوری که از مقدمه آن بر می‌آید که فاضل نراقی آن را در تکمیل محتوای کتاب پدرش «مشکلات العلوم» به رشته تحریر درآورده است. اثر حاضر با تحقیق، تصحیح و تعلیق علامه حسن‌زاده آملی در سال ۱۳۷۸ ش. توسط انتشارات قیام در قم به زیور طبع آراسته شده است.
  6. دیوان طاقدیس: این اثر ادبی با بیش از چهار صد صفحه، مجموعه اشعار و قصیده‌های نفیس ملا احمد نراقی در پند و اندرز حاکمان و پادشاهان و سایر مردم است که به نمونه ای از آن اشاره شد. چنان‌که بخشی از آن شامل نکته‌های ظریف ا خلاقی، عرفانی و بخش دیگرش هم حاوی سروده‌هایی در مصیبت امام حسین ـ علیه السلام ـ و یاران شهید آن حضرت است. در این وادی نیز ملا احمد نراقی تحت تأثیر دیوان «طائر قدسی» پدر واقع گشته و راه او را پی گرفته است. ملا احمد در فنون شعری نیز مهارت داشت و به صفایی تخلص می‌کرد و بیشتر اشعار او اخلاقی، عاشقانه، ذوقی و عارفانه بوده است:
ملا احمد نراقی، دیوان اشعار، منتخب غزلیات و قطعات، شماره۲۹
ساقی به یاد یار بده ساغری ز می از آن گنه چه باک که باشد به یاد وی
من ژنده پوش یارم و دارم به جان او ننگ از قبای قیصر و عار از کلاه وی
شرمم ز فقر باد، مقابل کنم اگر با گنج فقر شهر صفاهان و ملک ری
تا کی دلا به مدرسه طامات و ترهات بشنو حدیث یار دو روزی ز نای و نی
واعظ مگو حدیث بهشت و قصور و حور ما توسن هوی و هوس کرده ایم پی
ما عندلیب گلشن قدسیم و باغ ما ایمن بود ز باد خزان و هوای دی
زاهد برو چه طعنه ی مستی زنی که هست مست از خیال دوست «صفایی» نه مست می
ملا احمد نراقی

پویایی در اندیشه

ملا احمد نراقی در حلقه نورانی آن سلسله از فقیهان شیعه قرار دارد که در طول تاریخ با افکار و اندیشه‌های نو و پویا، انقلاب بزرگ فقهی و فرهنگی ایجاد کردند و کارآمدی فقه شیعه و کارایی اسلام و تشیع را برای همیشه تضمین نمودند و به اثبات رساندند و به همین سبب نیز خود در تاریخ زنده و جاوید به یادگار ماندند. در این بخش به دو نمونه از افکار و اندیشه‌های این عالم بزرگ نظر می‌افکنیم: ولایت مطلقه فقیه و زهد مثبت.

ولایت مطلقه فقیه

از مسائل مهمی که ملا احمد نراقی را از سایر فقیهان متمایز می‌سازد، بحث مبسوط و شفاف وی پیرامون «ولایت همه‌جانبه فقیه» جامع‌الشرایط است که او این موضوع سرنوشت ساز را برای نخستین بار به‌طور منسجم، مستدل و جامع در عائده ۵۴ از کتاب «عوائد الایام» خویش مطرح کرده است. البته این هرگز بدان معنا نیست که این بحث در آثار فقیهان پیشین عنوان نشده و مورد غفلت آنان قرار گرفته باشد بلکه بر خلاف این توهم باطل بحث فوق همواره در کتابهای فقهی شیعه و در محافل علمی حوزه‌ها به‌طور پراکنده وجود داشته و مطرح شده است. چنان‌که خود مرحوم ملا احمد نراقی به این نکته توجه داشته و در آغاز این بحث چنین می‌نویسد:

«

«... به تحقیق، من فقها و نویسندگان کتب فقهی را دیدم که در زمان غیبت، بسیاری از اموری را به حاکم وقت ارجاع می‌دهند و ولایت او را در اکثر کارها امضا می‌کنند. اما در این خصوص هیچ دلیلی ارائه نمی‌دهند، اگر هم بعضی دلیل آوردند، دلیلشان ناتمام می‌باشد. از طرفی با این که این مسئله خیلی مهم و سرنوشت ساز است ولی متأسفانه منقح نشده است.»[۲۶]

بنابر این هنر ملا احمد نراقی در این بود که با تیزبینی و شجاعت کم‌نظیر و با یک بینش نوین حکومتی وارد عرصه پرمخاطره اجتهاد و فقاهت شد و این موضوع ریشه دار و اصیل را از پراکندگی رهانید و بدان انسجام، استحکام و پویایی بخشید. او با تلاش فقیهانه، مقوله «ولایت فقیه» را از لابلای متون فقهی، اصولی و کلامی استنباط کرد و بیرون کشید و آن را برای اولین بار به شکل یک اصل، مبنا، پایه و قاعده، درآورد و به جامعه اسلامی تحویل داد. فاضل نراقی در این باب با استناد به نوزده روایت از امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ به تحلیل عقلی این احادیث می‌پردازد و می‌نویسد:

«... براستی از مسائل آشکاری که هر عامی و عالمی آن را می‌فهمد و به آن حکم می‌کند، این است که: هرگاه پیامبری، هنگام سفر یا مرگ بگوید: فلانی وارث من، مانند من، در جای و مقام من است، جانشین، امین و حجت من است، از جانب من بر شما حق حاکمیت دارد و در همه رخدادها به او مراجعه کنید، گردش امور و قانونگزاری به دست اوست و او سرپرست رعیت من می‌باشد، هر ولایتی که در اداره امور مردم بر پیامبر بود، برای او نیز هست. به طوری که هیچ‌کس در کلام پیامبر شک نمی‌کند و این مطلب از آن گفتار فوری به ذهن تبادر می‌کند …»[۲۷]

آن گاه در بخش دیگر از این بحث این گونه به ولایت مطلقه فقیه اشاره می‌کند:

«... کلما ان للنبی ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و الامام الذینهم سلاطین الانام و حصون الاسلام، فیه الولایه و کان لهم فللفقیه ایضاً ذلک الا ما اخرجه الدلیل من اجماع اونص او غیرهما …»[۲۸]

هر امری که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ و ائمه ـ علیهم السلام ـ در آن ولایت دارند از این جهت که حاکم و حافظ جامعه اسلامی بودند، امروز در زمان غیبت تمام آن ولایت با همه ابعادش، به مجتهد و حاکم جامع‌الشرایط انتقال می‌یابد، چرا که آن حکومت و حفاظت را امروز اینان بر دوش گرفته‌اند.

زهد مثبت

گویند درویشی، نام ملا احمد نراقی و تعریف کتاب معراج السعادهٔ او را شنیده و به توهم این که این فقیه بزرگ، فردی منزوی و زاهد (به معنای منفی) است، به شدت مرید و شیفته وی شده بود؛ زیرا در مسلک درویشان و صوفیان، گوشه نشینی و بی‌تفاوتی نسبت به امور و مشکلات مردم، ارزش و زهد تلقی می‌گردد و مسئوولیت داشتن و از طریق آن به گرفتاری‌های مردم رسیدگی کردن دنیا و ضد ارزش به‌شمار می‌آید. به همین سبب روزی درویش به قصد زیارت ملا احمد نراقی وارد شهر کاشان می‌شود و چون دستگاه ریاست، رفت و آمد و مراجعه مردم را به وی می‌بیند، اندکی از ارادتش نسبت به او کاسته می‌شود. از سوی دیگر ملا احمد نراقی هم در دیدارهایی که با درویش انجام می‌دهد متوجه این موضوع می‌گردد. روز سوم درویش می‌گوید که تصمیم دارد به کربلا برود. ملا احمد در جواب می‌گوید: چه بهتر که من هم چنین قصدی داشتم. پس صبر کن تا با هم حرکت کنیم. در این‌جا درویش می‌پرسد، چند روز باید صبر کنم تا شما آماده شوید؟ جواب می‌شنود: همین الان مهیا هستم. این سخن باعث شگفتی درویش شده، پرسش را دوباره تکرار می‌کند و جواب را به همان ترتیب دریافت می‌نماید. سپس با هم این سفر را آغاز می‌کنند. وقتی به چند فرسخی قم می‌رسند به خاطر رفع خستگی در کنار چشمه ای اتراق می‌کنند. در این حال درویش به نظر ناراحت می‌رسد و به فکر فرومی‌رود. ملا احمد نراقی علت را می‌پرسد، درویش می‌گوید: کشکول خود را در خانه شما جا گذاشته‌ام. نراقی می‌فرماید: این که چیزی نیست وقتی از سفر بازگشتیم، آن را تحویل می‌گیری. او قبول نمی‌کند و می‌گوید: من به این کشکول خیلی علاقه مندم. ملا احمد سؤال می‌کنم: آیا نمی‌توانی مدتی بدون کشکول باشی؟ او جواب می‌دهد: من تبرزین خودم را می‌خواهم و آماده بازگشت به کاشان می‌شود. در این هنگام آن فقیه زاهد و پارسا می‌فرماید: ای دروش! من به آن ریاست و مقام و منزلتی که در کاشان دارم، اینقدر وابسته نیستم که تو، به این کشکول خود وابسته ای؟![۲۹]

رحلت

در سال‌های (۱۲۴۵ و ۱۲۴۴ هـ. ق) بیماری وبا فراگیر شده و بسیاری از مردم را به کام مرگ کشیده بود. بدین ترتیب ملا احمد نراقی هم در این ایام دچار این بیماری شد و چشم از جهان فروبست و به دیار ابدی شتافت. پیکرش از کاشان به نجف اشرف انتقال یافت و در کنار پدرش ملا محمد مهدی نراقی به خاک سپرده شد. تاریخ دقیق رحلت این عالم بزرگ چندان روشن نیست. اغلب محققان مانند: شیخ عباس قمی.[۳۰] شیخ آقا بزرگ تهرانی،[۳۱] خوانساری[۳۲] محمد رضا مظفر، علی اکبر دهخدا[۳۳] و … آن را سال (۱۲۴۴ هـ. ق) نوشتند، برخی هم مثل: سید محسن امین[۳۴] و مدرس تبریزی[۳۵] میان (۱۲۴۵–۱۲۴۴ هـ. ق) و بین ۲۳ ربیع الثانی (۱۲۴۴ هـ. ق) و اوائل (۱۲۴۵ هـ. ق) به شیخ انصاری و در ذیقعده همین سال به برادرش ملا محمد مهدی معروف به (آقا بزرگ) اجازه روایت داده و در ربیع الاول (۱۲۴۵ هـ. ق) کتاب «قضا و شهادت» از مستند الشیعه را نگارش کرده است.[۳۶] چنین نتیجه گرفته که تاریخ رحلت آن فقیه فرزانه روز ۲۳ ربیع الثانی (۱۲۴۵ هـ. ق) منحصر می‌شود.[۳۷] در حالی که این قول هم مجرد احتمال است و نظر قطعی نمی‌تواند به‌شمار آید. بعضی دیگر نیز تردید کرده‌اند با توجه به این که ملا احمد نراقی در شوال رحلت فرموده‌است(۱۲۴۴ هـ. ق).

منابع

  1. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۳، ص ۱۸۴.
  2. مکارم الاثار، میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی، ج۴، ص ۱۲۳۵.
  3. قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص ۱۳۰.
  4. قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، ص ۱۳۰.
  5. لغت نامه دهخدا، دانشگاه تهران، چاپ دوم، ج۱۲، ص ۱۸۳۱۲.
  6. اعیان الشیعه، ج۹، ص ۴۴۳.
  7. ناسخ التواریخ، سلاطین قاجار، ج۱، ص ۳۵۸.
  8. ناسخ التواریخ، سلاطین قاجار، ج1، ص 359
  9. گلشن ابرار، ج۱، ص ۳۱۶.
  10. ر. ک. آینه پژوهش، ش 73، مقاله محمد جواد سلمانپور، ص ۱۱۲.
  11. قصص العلماء، تنکابنی، ص ۱۲۹.
  12. تاریخ کاشان، سهیل کاشانی، ص ۲۸۶.
  13. این قسمت از بحث شاگردان از مقاله تحقیقی فاضل ارجمند حجه الاسلام و المسلمین ناصر الدین انصاری قمی استفاده شده است. برای آگاهی و تحقیق بیشتر پیرامون هر یک از این شخصیت‌ها ر.ک. آینهٔ پژوهش، ش ۷۳، ص ۷۱.
  14. به مقدمه رساله هلالیه تألیف ک ملا غلامرضا آرانی مراجعه کنید.
  15. عوائد الایام، مقدمه، ص ۵۶.
  16. الذریعه، ج۲۱، ص ۱۴.
  17. ویژه نامه فاضلین نراقی، ش4، ص 36.
  18. الذریعه، ج۲۵، ص ۸۵.
  19. تاریخ کاشان، سهیل کاشانی، ص ۲۸۳ و ملا مهدی نراقی، منادی اخلاقی، عبدالرحیم اباذری، ص 91.
  20. تاریخ کاشان، سهیل کاشانی، ص ۲۸۳ و ملا مهدی نراقی، منادی اخلاقی، عبدالرحیم اباذری، ص ۹۱.
  21. ویژه نامه کنگره فاضلین نراقی، ش ۴، ص ۳۴.
  22. الذریعه، ج۶، ص ۲۷۶.
  23. برای آگاهی بیشتر، ر.ک. آینه پژوهش، مقاله سیری در کتاب سیف الامه …، محمد جواد سلمانپور، ص ۱۱۲.
  24. ملا محمد مهدی نراقی، منادی اخلاق، ص ۹۲ و ۹۱.
  25. ویژه نامه کنگره فاضلین نراقی، ش۴، ص ۲۶.
  26. عوائد الایام، ملا احمد نراقی، ص ۵۳۰.
  27. عوائد الایام، ملا احمد نراقی، ص۵۳۷.
  28. عوائد الایام، ملا احمد نراقی، ص۵۳۶.
  29. در اقتصاد، استاد حسین مظاهری، ص ۶.
  30. فوائد الرضویه، ص 41.
  31. الذریعه، ج۶، ص ۲۷۶ و…
  32. وضات الجنات، محمد باقر موسوی، ج۱، ص ۹۷.
  33. لغت نامه دهخدا، ج1، ۱۴۶۴ و ۱۳۸۳.
  34. اعیان الشیعه، ج۳، ص ۱۸۳.
  35. ریحانه الادب، میرزا محمد علی مدرس تبریزی، ج۶، ص ۱۶۳.
  36. عوائد الایام، ص 64.
  37. اندیشه‌های سیاسی محقق نراقی، محمد صادق مزینانی، ص ۴۱.