قطع رحم در آیه ۲۲ سوره محمد

سؤال

مقصود از قطع رحم در آیه۲۲ سوره محمد چیست؟

آیه ۲۲ سوره محمد درباره قطع رحم است و بیشتر مفسران اینطور تفسیر کرده‌اند که قطع رحم یعنی عدم ارتباط و دوستی با خویشاوندان که در کنار فساد در زمین از ویژگی منافقان است که مورد لعن خداوند قرار گرفته‌اند. تفسیر نادری هم وجود دارد که قطع رحم در آیه نزدیک با فساد در زمین است و به معنای کشتار و خونریزی خویشاوندان است.

متن آیه

معنای رحم

«رحم» در اصل به معنى «جايگاه جنين» در شكم مادر است، سپس اين تعبير به تمام خويشاوندان اطلاق شده است به خاطر اينكه از رحم واحدى نشات گرفته‌‏اند.[۱]

و گفته شده «رحم» از «رحمه» به معنی رأفت و مهربانی، گرفته شده است و چون فامیل‌ها و بستگان، نسبت به همدیگر عطوفت و مهربانی دارند «رحم» نامیده شده‌اند.

کشتن خویشاوندان یا ترک ارتباط

بیشتر مفسران «تُقَطِّعُوا أَرْ‌حَامَكُمْ» را قطع صله رحم و عدم ارتباط فامیلی تفسیر کرده‌اند. طبق این تفسیر قطع رحم حرام است. «ترك صله رحم و روابط خويشاوندى، گناهى است در رديف فساد در زمين»‏[۲]

اما با توجه به عبارت «تُفْسِدُوا فِي الْأَرْ‌ض»، می‌توان معنای «تُقَطِّعُوا أَرْ‌حَامَكُمْ» را هم شبیه به آن دانست که خویشاوندی را می‌گسلند و خون یکدیگر را می‌ریزند. میبدی مفسر قرن ششم می‌گوید: «معنى آنست كه هيچ می‌انديشيد و می‌پنداريد كه اگر روزى از دين برگرديد شما به‌حال جاهليت باز شيد كه عصيان آريد و خون يكديگر ريزيد و دو گروه شويد و خويشاوند‌ها ببريد.»[۳] برخی «تقطعوا» را به معنای بغی گرفته‌اند و اینطور تفسیر کرده‌اند که قریش و بنی هاشم همدیگر را بکشند.[۴] و اینکه اگر از دین رویگردانی کنید، دست به خون‌ریزی می‌زنید.[۵]

در تفسیر نمونه آمده است: «در بعضى از روايات كه در منابع اهل بيت(ع) آمده است می‌‏خوانيم اين آيه در باره بنى اميه است كه وقتى زمام حكومت را به دست گرفتند نه بر صغير رحم كردند و نه بر كبير، حتى خويشاوندان خود را به خاك و خون كشيدن»[۶] علامه طباطبایی معتقد است در صورتى كه منافقان اعراض کنند دست به فساد در زمين می‌زنند و با قتل و غارت و هتك قطع رحم می‌کنند.[۷]

منابع

  1. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، دار الكتب الإسلامية، ج۲۱، ص۴۶۶
  2. تفسیر نور ج۹، ص ۸۸
  3. کشف الاسرار و عده الابرار، میبدی، ج۹، ص۱۹۳
  4. تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۸
  5. تفسیر الکبیر، طبرانی، ج۶، ص۳۹
  6. تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۶۵
  7. تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۳۶۲