جمع میان روایت ژولیده بودن اهل بهشت و روایت‌های مشخصه‌های آنان

از ویکی پاسخ
سؤال

در کتاب معراج السعاده حدیثی از پیامبر(ص) نقل شده «که اهل بهشت ژولیده مو، غبار آلود و جز دو جامه کهنه ندارند» آیا این حدیث با احادیث دیگر درباره خصوصیات اهل بهشت و نیز حدیث تمیزی و نظافت که از پیامبر نقل شده قابل جمع هستند؟

جمع میان روایات مشخصه‌های اهل بهشت با بررسی سایر روایات در این موضوع امکان‌پذیر است. آیات و روایات بسیاری بر نظافت و پاکیزگی تاکید نموده و این مسئله جزء سفارشات موکد پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) است. در جمع میان ژولیده و غبارآلود بودن اهل بهشت و توصیه به پاکیزگی و با توجه به کامل نبودن سند روایت ذکر شده در کتاب معراج السعاده این روایات قابل جمع نبوده و این روایت توان قرار گرفتن در برابر آیات و روایات دلالت کننده بر نظافت و پاکیزگی را ندارد.

جایگاه حس زیبایی‌شناسی در اسلام

روان‌شناسان حس زیبایی را یکی از چهار بُعد روح انسانی معرفی می‌کنند که به ضمیمه حس نیکی، حس دانایی و حس مذهبی ارکان اصلی روان آدمی را تشکیل می‌دهند. روان‌شناسان معتقدند که تمام زیبایی‌های ادبی شعری و هنری به معنی واقعی مولود این حس است.[۱] بنابراین در اسلام استفاده کردن از زیبائی‌های طبیعت، لباس‌های زیبا و متناسب، به کار بردن انواع عطرها و امثال آن نه تنها مجاز شمرده شده بلکه به آن توصیه و سفارش اکید شده است. این خصوصیت در میان ائمه و بزرگان اسلام جایگاه ویژه‌ای دارد.

امام حسن(ع) و لباس زیبا امام حسن(ع) هنگامی که به نماز برمی‌خواست بهترین لباس‌های خود را می‌پوشید. پرسیدند چرا بهترین لباس خود را می‌پوشید؟ فرمود: «اِنّ اللهَ جمیلٌ یُحبُّ الجمالَ، فاَتَجَمَّلُ لِربّی و هو یقول: ﴿خذوا زینتَکمْ عندَ کلِّ مسجد؛ خداوند زیبا است و زیبایی را دوست می‌دارد.(اعراف:۳۲) و به همین جهت لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می‌پوشم چرا که او خود دستور داده است که زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد برگیرید.»[۲]

امام صادق(ع) و لباس زیبا یکی از زاهدان ریاکار به نام «عباد بن کثیر» با امام صادق(ع) روبرو شد درحالی‌که امام لباس زیبایی بر تن داشت، به امام گفت: تو از خاندان نبوتی و پدرت علی(ع) لباس بسیار ساده می‌پوشید. چرا چنین لباس فاخری بر تن تو است؟ آیا بهتر نبود که لباس کم‌اهمیت‌تر و ساده‌تر از این می‌پوشیدی؟ امام فرمود: «وای بر تو ای عباد! ﴿قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَه اللهِ الَّتی أخْرَجَ اللهُ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ چه کسی زینت‌هایی را که خداوند برای بندگانش آفریده و روزی‌های پاکیزه را حرام کرده است؟(اعراف:۳۳)[۳]

روایات دال بر سفارش بر پاکیزگی و نظافت

مسئله نظافت و پاکیزگی یکی از مسائل مهم در سفارشات اسلامی است که بیش از همه سفارش شده است؛

  • پیامبر(ص) فرمود: «بُنِی الدّینُ علی النظافه؛ دین بر پاکی و نظافت پایه‌گذاری شده است.»[۴]
  • در جای دیگر می‌فرماید: «بئس العبدُ القاذوره؛ بدترین بنده کسی است که چرکین و آلوده باشد.»[۵]
  • «ان الاسلام نظیفٌ فتنظّفُوا فَاِنّهُ لا یدخل الجنه اِلَا نظیفٌ؛ اسلام پاک و پاکیزه است لذا شما هم پاکیزه باشید، زیرا جز پاکان کسی وارد بهشت نمی‌شود.»[۶]
  • «من اتخذ ثوباً فلینظفهُ؛ هر کس جامه پوشید باید آن را پاکیزه کند.»[۷]

امام صادق(ع) می‌فرماید: «ابصر رسول الله رجلاً تعثاً شعوراً و نحه ثیابه، سیئه حاله، فقال رسول الله(ص) من الدین المتعه؛ پیامبر مردی ژولیده مو، لباس چرکین، و بدحالی را دید فرمود: از دین این است که از دنیا بهره ببری و به وضع خود برسی.»[۸] این روایت با صراحت می‌گوید، ژولیده حالی و نرسیدن به وضع سر و لباس خلاف دین و دستورات آن است.

  • امام رضا(ع) می‌فرماید: «مِنْ اخلاقِ الانبیاءِ التنظُّف؛ پاکیزگی از اخلاق انبیاء است.»[۹] و در حدیث دیگری است که «انّ الله نظیفٌ یحبُّ النظافه؛ خداوند پاکیزه است و پاکیزگان را دوست می‌دارد.»[۱۰]

جمع میان روایات پاکیزگی و غبارآلودی اهل بهشت

از نظر قرآن و روایات مسئله نظافت و پاکیزگی امر مسلم است و بسیار بر آن توصیه و سفارش شده است لذا روایت ژولیده و غبارآلود بودن در مقابل آن‌ها قرار می‌گیرد و به خصوص مخالف کلیات قرآن است. روایات زیادی نیز از پیامبر(ص) نقل شده است که بر مسئله نظافت و پاکیزگی تأکید نموده است.

دیگر مطلب اینکه روایت ذکر شده در جوامع روایی و اصلی، همچون اصول کافی، تهذیب، و یا وسائل الشیعه نیامده بلکه فقط در معراج السعاده ذکر شده است[۱۱] و آن از فیض کاشانی نقل نموده است. فیض نیز در محجه البیضاء سلسله سند آن را ذکر نکرده است[۱۲] همچنین بیان نکرده است که آن را از کجا نقل نموده، بلکه در پاورقی اشاره شده که ذیل و پایان حدیث در هیچ سندی یافت نشده است.[۱۳] صدر روایت نیز از صحیح مسلم [۱۴] از طریق ابوهریره نقل شده است[۱۵] که روایات او در نزد شیعه دارای اعتبار نیست، لذا این حدیث نمی‌تواند از اعتباری برخوردار باشد.

توضیح دیگر این‌که ممکن است مراد از آن معنای کنایی باشد، یعنی گمنامی و بی‌نام و نشانی. توضیح آن این است که از حالت‌های نامناسب نفس شهرت‌طلبی است. شهرت‌طلبی اگر به عنوان یک خواسته جدی در درون نفس انسان در آید، علاوه بر آلودگی روح، اعمال انسان را رنگ و بوی ریا و شهرت‌خواهی می‌دهد، برای درمان این حالت یکی از راه‌ها این است که انسان خود را به گمنامی بزند، و با پوشیدن لباس کهنه و نه آلوده و کثیف، جلو شهرت‌خواهی را بگیرد. نراقی نیز به این عنوان از حدیث فوق استفاده نموده و در ابتدای فصل می‌گوید: «بدان که ضد حبّ جاه و شهرت مبحث گمنامی است».[۱۶] در نتیجه اصل و قانون اوّلی پاکیزگی و زیباپوشی است ولی در مواقعی برای درمان روحیه شهرت‌طلبی کهنه پوشی مطلوب است.

همچنین ممکن است مراد این باشد که انسان‌هایی که بر اثر نوع شغل و عمل آن‌ها مانند کشاورزی، کارگری و … غبارآلود و کهنه پوش هستند با نگاهی تحقیرآمیز به آنها نگریسته نشود، زیرا ممکن است در میان آن‌ها انسان‌های وارسته باشند که در پیشگاه الهی محبوبیت دارند. شاهد این توجیه روایت قبل از آن است که نراقی نقل فرموده است: «بسا صاحب دو جامه کهنه که کسی اعتنایی به او نمی‌کند اگر خدا را قسم دهد او را رد نکند. و اگر از خداوند درخواست بهشت کند خدا به او عطا کند ولی از دنیا چیزی به او ندهد».[۱۷]

در نتیجه، آیات و روایات زیادی بر مسئله نظافت و پاکیزگی و آراستگی ظاهر و پوشیدن لباس زیبا و تمیز، و به کار بردن انواع عطرها و … تأکید وسفارش دارند بنابراین روایت غبارآلود و ژولیده بودن اهل بهشت را باید تاویل کرده که منظور حالت گمنامی است برای درمان شهرت‌خواهی نفس، یا این‌که انسان‌های دارای جامه کهنه و فقیر و تنگدست تحقیر نشوند زیرا ممکن است بین آن‌ها انسان‌های وارسته و محبوب خداوند باشد. روایت مورد نظر از نظر سندی تمام نبوده و نمی‌تواند در مقابل آیات و روایات مخالف قرار گیرد.


مطالعه بیشتر

  • تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، ج۶، ص۱۴۷–۱۵۳.
  • ترجمه الحکم الزاهره، علی رضا صابری، ج۱۰، عنوان ۲۳۰، ج۲، عنوان ۳۸۹.


منابع

  1. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، نفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۰، ج۶، ص۱۵۰.
  2. حر عاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۲۰ جلدی، ج۳، ص۳۴۰–۳۴۱.
  3. وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۴۷، باب ۷، احکام ملابس، روایت ۴.
  4. وسائل الشیعه، ج۲، ص۴۲۳، روایت ۴۴۰۰؛ جامع السعادت، ج۱، ص۱۴.
  5. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۶، ص۴۳۹ و ج۲، ص۴۲۳؛ وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۴۱، روایت ۶.
  6. نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۱۲۲؛ شیرازی، سید حسن، کلمه الرسول الاعظم(ص)، بیروت، دارالصادق، ص۴۲۸.
  7. اصول کافی، همان، ج۶، ص۴۴۱؛ طوسی، ابی نصر حسن، مکارم الاخلاق، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ص۱۰۳.
  8. وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۴۰، روایت ۵.
  9. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، ج۷۸، ص۳۳۵.
  10. صابری یزدی، علی رضا، الحکم الزاهره، قم، جامعه مدرسین، چاپ اوّل، ج۱، ص۳۵۶، روایت ۲۱۲۱.
  11. نراقی، احمد، معراج السعاده، قم، انتشارات هجرت، چاپ سوّم، ۱۳۷۵، ص۶۰۳.
  12. فیض کاشانی، محسن، المحجه البیضاء، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چاپ دوّم، ۱۴۰۳ق ۱۹۸۳م، ج۶، ص۱۱۰.
  13. المحجه البیضاء، ص۱۱۰، پاورقی شماره ۳.
  14. صحیح مسلم، ج ۸، ص۳۶ و ۱۵۴
  15. المحجه البیضاء، ص۱۰۹، پاورقی شماره ۱، اخرجه مسلم … من حدیث ابوهریره.
  16. معراج السعاده، ص۶۰۲.
  17. همان، ص۶۰۳.