توکل
توکل چیست؟
توکل از فضائل اخلاقی و منازل سیر و سلوک به معنای واگذاری امور به خدا و اعتماد به او است و اینکه او را تنها مؤثرِ در وجود بداند. قرآن توکل را لازمه ایمان دانسته است. احادیث آن را از ارکان ایمان معرفی کردهاند. برخی از عالمان اخلاق، یکسان بودن حال انسان قبل و بعد از بهدستآوردن مال یا از دستدادن آن را، نشانه وجود توکل در وجود آدمی دانستهاند.
مفهوم توکل
یکی از مفاهیم عام در اخلاق اسلامی که ناظر به صفتی نفسانی و بیانگر رابطه ای خاص میان انسان وخداوند است، مفهوم «توکّل» میباشد. در این مختصر این مفهوم را از جهت منزلت و جایگاه آن، ماهیت و درجاتش و نسبت آن با سعی و کوشش مورد مطالعه قرار میدهیم. بالاترین مرتبه توکل این است که انسان همه امور خود را به خدا واگذار کند و در برابر خدا ارادهای برای خود قائل نباشد و چیزی را بپسندد که خدا برای او رقم میزند. درجه توکل هر فردی به درجه ایمان و توحیدباوری او بستگی دارد.
ماهیت توکّل
عالمان اخلاق در باب ماهیت آن گفتهاند: توکل یعنی اعتماد و اطمینان قلبی انسان به خداوند در همه امور خویش و بیزاری از هر قدرتی غیر از او. البته تحقق این حالت در انسان متوقف است بر ایمان و یقین و قوّت قلب نسبت به این که هیچ قوّت و قدرتی جدا از خداوند در کار عالم و آدم اثر گذار نمیباشد و همه علل و اسباب مقهور قدرت الهی اند و تحت اراده او عمل میکنند، که خود در واقع مرتبه ای از مراتب توحید است؛ بنابراین ریشه و اساس «توکّل»، توحید است و جز با حصول توحید شکل نمیگیرد.[۱] از این رو است که خداوند اذن انتساب امور به اسباب و علل آنها و منتسب کردن کارها به فاعلشان را داده و به نوعی علل و فاعلها را مسلّط بر حوادث و کارها کرده است؛ هر چند این سلطه اصیل نبوده و اسباب و علل طبیعی و فاعلهای انسانی، استقلالی در تأثیرگذاری ندارند و فقط خداوند است که سبب مستقل و برتر از همه اسباب است؛ بنابراین انسان رشید هنگامی که اراده انجام کاری را نمود و ابزار و اسباب عادّی آن را نیز فراهم کرد، میداند که تنها سبب مستقل در تدبیر امور خداوند است و هیچ گونه اصالت و استقلالی برای خود و اسباب و عللی که به کار میگیرد، قائل نیست؛ پس بر خداوند توکل میکند؛ بنابراین، توکل به معنای نفی انتساب امور به انسان یا اسباب و علل طبیعی و ارجاع اصالت و استقلال به خداوند است.[۲]
درجات توکّل
برخی از عالمان اخلاق برای توکل به خداوند درجات سهگانه ای قائل شدهاند که گزارش مختصر آنها به قرار زیر است:
اولین درجه توکّل به خداوند آن است که اعتماد و اطمینان انسان به او، همانند اعتمادش به وکیلی باشد که برای انجام کارهایش برمیگزیند. در واقع این پایینترین درجه توکل است و به آسانی قابل دستیابی است و مدت زیادی هم مستمر میماند و با اختیار و تدبیر انسان هم منافاتی ندارد.
دردومین درجه توکّل، انسان از اصل توکّل غافل و در وکیل خود یعنی خداوند فانی است؛ بر خلاف نوع اول که توجه فرد بیشتر به رابطه قراردادی وکالت است. این درجه از توکل کمتر تحقق پیدا میکند و زودتر از بین میرود و حداکثر یکی دو روز بیشتر دوام ندارد، و تنها برای افراد خاصی حاصل میگردد. شخص در این حالت عمده تلاش خود را صرف گریه، درخواست و دعا به درگاه خداوند مینماید.
عالیترین درجه توکّل آن است که انسان همه حرکات و سکنات خویش را به دست خداوند بیند. تفاوت این نوع از توکل با نوع دوم در این است که در اینجا شخص حتی التماس و درخواست و تضرّع و دعا را هم رها میکند و باور دارد که خداوند امور را به حکمت خویش تدبیر میکند، اگرچه او هم التماس و درخواست نکند. نمونه واقعی این نوع توکل، اتکال حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ است؛ زیرا هنگامی که نمرودیان او را در منجیق نهاده تا در آتش اندازند، فرشته الهی به او یادآوری میکند که از خداوند درخواست یاری ونجات نماید، ولی او در پاسخ میگوید: «اطلاع خداوند ازحال من، مرا بینیاز از درخواست (نجات) از او میکند».[۳]
البته این نوع بسیار نادر الوقوع است و جز برای صدیقین حاصل نمیشود و در صورت وقوع هم به زودی از بین میرود و چند لحظه بیشتر دوام نمییابد.[۴]
از منظری دیگر مردم در توکل به خداوند درجات یکسانی ندارند و هر یک به میزان توکل خویش در توسّل به اسباب و علل در رسیدن به مقاصد خویش عمل کنند. خداوند با کسانی که به کلی اعتماد خویش را از اسباب و علل طبیعی قطع کردهاند، به تناسب این اعتماد با آنان رفتار خواهد نمود. چنانکه امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «خداوند ابا دارد از این که روزیِ مؤمنان را جز از راهی که گمان ندارند، فراهم نماید»[۵] این رفتار خداوند به مؤمنانی اختصاص دارد که درجات عالی توکل را دارند؛ ولی کسانی که به این درجه از توکل راه نیافتهاند و اعتماد آنان به اسباب و علل در کنار اعتماد به خداوند باقی است، خداوند نیز از مجاری اسباب و علل نیازهای آنان را رفع خواهد نمود.[۶]
ارزش توکّل
قرآن کریم دهها بار به صراحت و کنایت انسانها و به ویژه مؤمنان را به توکل به خداوند فرا خوانده است و در برابر این اعتماد و اطمینان بندگان، وعده خداوند مبنی بر کفایت امور آنان را اعلام میدارد. از جمله در قرآن آمده است:
«وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ»
«و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند.»[۷]
«ان الله یحب المتوکلین؛ خداوند توکّل کنندگان را دوست میدارد.»[۸]
همچنین برای اطمینان بخشی نسبت به سرانجام توکّل و اعتماد به پروردگار میفرماید:
«و من یتوکل علی الله فهو حسبه»
«و هر کس بر خدا اعتماد کند، او برای وی بس است.»[۹]
احادیث نبوی ـ صلّی الله علیه و آله ـ و سخنان اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ سرشار از عباراتی است که منزلت توکل و فضیلت آن را بیان میکنند. از باب نمونه سخن امام صادق ـ علیه السّلام ـ را نقل میکنیم که فرموده است:
به درستی که بینیازی و عزت در حال گردش اند و هنگامی که به جایگاه توکّل گذر کنند، آن جا را وطن خود میگزینند.[۱۰]
تلاش و توکل
اگر چه با دقت در ماهیت توکّل روشن میگردد که توکّل منافاتی با سعی و تلاش و استفاده از ابزار و اسباب ندارد، گاهی شبهه ای پدید میآید که اشاره به آن مفید است. انسان نسبت به اموری که اسباب و علل آن خارج از اراده او است، چاره ای جز توکّل ندارد؛ ولی نسبت به حوادثی که ایجاد اسباب و علل آن در توان او است، در عین حال که به موجب توکّل برای ابزار و اسباب، تأثیر مستقل قائل نیست، ولی وظیفه دارد که برای فراهم آوردن آنها بکوشد و آنچه را به سببیّت آن یقین یا گمان دارد، به کار گیرد و در این جهت از تعقّل و اندیشه خویش بهره برد؛ زیرا سنّت خداوند بر این قرار گرفته است که امور عالم با اسباب و علل خاص خود پیش رود. بر همین اساس فرموده است که هنگام جنگ با شیوه ای خاص و با اسلحه نماز بخوانید،[۱۱]«وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا…» و توان و قدرت دفاعی برای خود آماده کنید.[۱۲] «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ…» به موسی ـ علیه السّلام ـ دستور داد که بندگان مرا شبانه و به دور از چشم فرعونیان از شهر بیرون ببر[۱۳] «فَأَسْرِ بِعِبادِی لَیْلاً إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ». پیامبر هنگامی که مردی اعرابی را دید که به بهانه توکّل بر خداوند، شترش را در بیابان رها نموده، فرمود: اعقلها و توکّل؛[۱۴] «شتر را ببند و توکّل برخداوند نما».
منابع
- ↑ بر همین اساس برخی از عالمان اخلاق، توحید و توکّل را در کنار هم مطرح کردهاند، (ر.ک. فیض کاشانی، محسن: پیشین، جلد ۷، ص ۳۷۷).
- ↑ ر. ک. علامه طباطبایی، المیزان، ج ۱۱، ص ۲۱۶ و ۲۱۷.
- ↑ ر. ک. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۷۳.
- ↑ ر. ک. فیض کاشانی: پیشین، ج ۷، ص ۴۰۸–۴۰۹؛ نراقی: پیشین، ج ۳، ص ۲۲۳–۲۲۵.
- ↑ کلینی: کافی، ج ۵، ص ۸۳، ح ۱؛ ابن شعبة حرانی: پیشین، ص ۶۰؛ شیخ طوسی: آمالی، ص ۳۰۰، ح ۵۹۳.
- ↑ ر. ک. نراقی، محمدمهدی، پیشین، ج ۳، ص ۲۲۹–۲۳۰.
- ↑ آل عمران، آیه ۱۲۲ و ۱۶۰، مائده، آیه ۱۲ و ۲۶، توبه، ۵۲، ابراهیم، ۱۱، مجادله، ۱۰، و تغابن، ۱۳.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ سوره طلاق، آیه ۳.
- ↑ کلینی: کافی، ج ۲، ص ۶۵، ح ۳.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۰۱.
- ↑ سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ سوره دخان، آیه ۲۳.
- ↑ طوسی: آمالی، ص ۱۹۳، ح ۳۲۹.