آگاهی امام حسین(ع) از سرانجام قیام
{{
آیا امام حسین(ع) از فرجام قیامش آگاه بود؟ اصولاً دایره علم غیب امام تا کجاست؟
آگاهی امام حسین از فرجام قیام کربلا
امام حسین(ع) از فرجام قیام کربلا، آگاه نبود بلکه به یقین میتوان گفت، امام حسین(ع) بیشتر از هر کس از فرجام اقدامش آگاه بوده است. استاد رسول جعفریان در این باره مینویسد: «از مسائلی که در بُعد تاریخی حماسه عقیدتی کربلا، سهم به سزایی دارد، مسئله «غیب» است. … در این زمینه روایات بسیاری وجود دارد که در بیشتر آنها آمده است که رسول خدا(ص) از شهادت امام حسین(ع) خبر داده بودند. علامه امینی بخشی از این نقلها را در کتاب «سیرتنا و سنتنا» فراهم آوردهاند. کتابهای اهل سنت مملو از این اخبار و آثار است.[۱]
علاوه بر این روایات، اخباری نقل شده است که به صراحت یا اشاره، از علم امام حسین(ع) به وقوع حادثه کربلا قبل از اتفاق افتادن آن، خبر داده است.
در روایتی آمده است که امام(ع) در شبی قبل از آن که از مدینه به سوی مکه حرکت کنند، بر سر قبر رسول الله(ص) آمدند، پس از آن که کنار قبر خوابشان برد، در خواب پیامبر(ص) و جمعی از ملائکه را دیدند، پیامبر(ص) او را در آغوش گرفته و بدو فرمودند: «ای حسین! میبینیم که به زودی به دست گروهی از امّت من در کربلا تشنه کشته خواهی شد…».[۲]
در خبر دیگری آمده است، که امام حسین(ع) در مکه فرمودند: «من جدّم را در خواب دیدم، به من دستوری داد که برای اجرای آن میروم. امام در نامهای برای سعید بن عاص، با استناد به همین خواب، نوشتند: «تو را از نکتهای آگاه کنم که من جد خود را در خواب دیدهام. او به من خبری داده که من به دنبال آن هستم.[۳]در روایت دیگری آمده است که چون امام به کربلا رسید، فرمود پدرم در حین رفتن به صفّین از اینجا عبور کرد که من با او بودم. (پدرم)اسم این محل را پرسید و به او گفتند، فرمود: اینجا محل فرود آنها و ریختن خونهایشان است. در این باره از او پرسش کردند، گفت: جمعی از اهل بیت در اینجا فرود خواهند آمد.[۴]
کتاب عاشورا
آنچه بايد بدان توجه داشت اين است كه علم قطعي امام به حوادث تغييرناپذير، مستلزم جبر نيست؛ چرا كه در جهان هستي كه مخلوق الهي است، چيزي جز با مشيّت الهي و اذن خداوندي به وجود نميآيد و مشيّت خداوندي به افعال اختياري انساني، از راه اراده و اختيار تعلق گرفته؛ مثلاً خداوند خواسته است كه انسان فعلي، را با اختيار و اراده انجام دهد. بديهي است كه تحقق اين فعل با اين اوصاف، لازم و قطعي خواهد بود و با اين همه، اختياري هم هست؛ زيرا اگر اختياري نباشد ارادهي خداوند از مرادش تخلف ميكند
و ما تشاؤون الّا ان يشاء الله رب العالمين.<ref>تكوير، ۲۹.</ref>
بنابراين ميتوان گفت: امام(ع) ميدانست كه تلاش در برابر قضاي حتمي سودي ندارد؛ چنان كه خداوند در كلام خود در سورهي آل عمران در برابر آنها كه در جنگ احد گفته بودند: اگر ياران كشته شده پيش ما بودند، نميمردند. ميفرمايد: «بگو اگر در خانههايتان نيز بوديد كساني كه برايشان قتل نوشته شده بود به سوي آرامگاههاي خود بيرون ميآمدند.»<ref>آل عمران، ۱۴۵، «قل لو كنتم في بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتال الي مضاجعهم».</ref>
اما دربارهي قسم دوم از علم امام: اين نوع علم امام تكليف آور است، بر خلاف قسم اول از علم امام(ع) كه علم غيبي است و تكليف آور نيست. امام حسين(ع) از جهت عادي خود نيز به شهادت خود و يارانش آگاهي داشت؛ بنابر ادلهاي كه در پي خواهد آمد، ولي از اين جهت كه اسلام در خطر بود، ملاحظه و ترسي از كشته شدن نداشت و اهداف بلند و عالي آن حضرت بود كه در اين راه او را از انجام هر كاري براي اسلام باز نميداشت.
مدارك و مصادر معتبر تاريخي دلالت دارند كه امام از شهادت خود و به دست نيامدن پيروزي نظامي، علم و آگاهي داشت و ميدانست كه شرايط تأسيس حكومت اسلامي فراهم نيست؛ پس هدف آن حضرت از قيام، اساساً اعلان بطلان حكومت يزيد، احياء دين، رفع شبهات و انحرافات فكري و نجات نظام حكومت اسلامي و دفع ضربات كشندهي حكومت يزيد، از دين بود. اينك برخي از فقرات كلام سيدالشهدا(ع) را كه بر علم ايشان دلالت دارد، بيان ميكنيم:
به عبدالله بن زبير در مكه ميفرمود: به خدا سوگند اگر من در هر پناهگاهي باشم، مرا بيرون ميآورند، تا مقصود خود را انجام دهند. به خدا سوگند! در تعدّي و ستم بر من از حد بگذرند؛ چنانكه يهود در مورد شنبه از حد گذشتند<ref>«وايم الله لو كنت في جحر هامّه من هذه الهوام لاستخرجوني حتي يقضوا بي حاجتهم و الله ليعتدن عليّ كما اعتدت اليهود في السبت»، الكامل في التاريخ، ج۴، ص۳۹، ابن اثير، نشر دار صادر، دار بيروت، سال ۱۳۸۵ هـ ق.</ref> (و احترام روز شنبه را از بين بردند.)
۲. امام حسين(ع) ميفرمود:
والله لا يدعوني حتي يستخرجوا هذه العلقه من جوفي فاذا فعلوا سلط الله عليهم من يذلهم حتي يكونوا اذلّ من فرام الامه (والفرام خرقه تجعلها المرأه في قلبها اذا حاضت).<ref>الارشاد، شيخ مفيد، ج۲، ص۷۸ ، انتشارات علميه اسلاميه، مترجم، سيد هاشم رسولي محلاتي.</ref>
به خدا سوگند! مرا رها نميكنند تا خون قلبم را بيرون آورند؛ پس وقتي چنين كردند، خداوند كسي را از آنان بر آنها مسلط سازد كه آنها را ذليل كند آن قدر كه از خرقهي زنان هم خوارتر گردند. و مانند اين، شواهد بسيار است كه براي جلوگيري از اطالهي كلام به همين مختصر اكتفا ميكنيم.
اما هدف امام حسين(ع) را با توجه به سخنان آن حضرت ميتوان چنين بيان كرد: امر به معروف و نهي از منكر، امام حسين(ع) براي ارائه دادن الگويي برتر و واحد، با توجه به آيهي شريفهي ۱۰۴ از سورهي آل عمران كه ميفرمايد:
و لتكن منكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون
به اين حركت نمادين اقدام نمود و اين مطلب از كلام خود آن حضرت، در وصيتي كه به محمدبنحنفيه نگاشته است، به دست ميآيد؛ چرا كه فرمود:
اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً … انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي محمد(ص) اريد أن آمر بالمعروف و أنهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و ابي علي بن ابي طالب…<ref>بحارالانوار، تهران، ج۴۴، ص۳۲۹.</ref>
من از روي خودخواهي و سرمستي و گردنكشي و فساد و ظلم خارج نشدهام و جز اين نيست كه خارج شدم براي اصلاح در امت جدّم رسول خدا(ص) و اراده دارم كه امر به معروف و نهي از منكر كنم و مطابق سيرهي جدم(ص) و پدرم، علي بن ابي طالب(ع)، رفتار نمايم.
آري به راستي حضرت حسين بن علي(ع) از خطري كه متوجه دين شده بود، آگاه بود؛ از اين رو در همان آغاز كار كه مروان در مدينه به آن حضرت توصيه كرد كه با يزيد بيعت كند و به اصطلاح او، محترمانه و با آسايش خاطر زندگي نمايد، فرمود:
انا لله و انا اليه راجعون و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامه براع مثل يزيد؛<ref>مثيرالاحزان، ابن نما، تحقيق و نشر مدرسه الامام المهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، قم، سال ۱۴۰۶ هـ ق، محقق سيد محمد باقر موحد ابطحي.</ref>
همانا ما از خداييم و به سوي او باز ميگرديم؛ بايد با اسلام وداع كرد؛ زيرا امت به شباني مثل يزيد مبتلا شده است. دلايل فراوان ديگري نيز وجود دارد كه حضرت سيدالشهدا(ع) اهدافي الهي و دور ازهواي نفس را جستجو ميكرد و در راه رسيدن به اين اهداف، جان گرانقدر خويش و يارانش را فدا كرد.
منابع
- ↑ جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع) ، انتشارات انصاریان، چاپخانه نگین، چاپ پنجم، صفحه ۲۱۸. به نقل از عبرات المصطفین، محمودی، محمد باقر، جلد ۱.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، صفحه ۱۶۱–۱۵۴، به نقل از ترجمه الامام الحسین(ع).
- ↑ تاریخ طبری، جلد ۴، صفحه ۲۹۱ و ترجمه الامام حسین(ع) صفحه ۲۰۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج4، ص291، به نقل از اخبار الطوال، صفحه ۲۵۳.