عدالت اجتماعی در حکومت علوی
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
عدالت اجتماعی در حکومت علوی به چه معناست؟
تبیین عدالت اجتماعی در حکومت علوی نیاز به فرصت بیشتری دارد، امّا در اینجا در حد پاسخ به یک سؤال ابتدا عدل را تعریف و سپس عدالت اجتماعی در حکومت علوی را به تصویر خواهیم کشید!
از دیدگاه امام علی(ع) عدل پایه و زیربنائی است که پایداری جهان به آن بستگی دارد «العدل اساس به قوام العالم»}}[۱] این عدل و عدالت به معنای قانونمندی و نظم و برقراری تعادل و توازن و قرار گرفتن هر پدیده در جای مناسب کیان و هستی خویش است: «العدل یضع الأمور مواضعها».[۲] این اندیشه والا برگرفته از وحی است که فرمود: {{قرآن|و السماء رفعها و وضع المیزان[۳] (آسمان را افراشته داشت و در آن میزان نهاد).
براساس رابطه تکوین با تشریع، آن حضرت عدل در نظام تشریع را چنین تعریف میکند: «أَن العدل میزان الله الذی وضعه للخلق و نصبه لأقامه الحق فلا تخالفه فی میزانه: «عدالت میزان خدایی است و در کار مردمان نهاد، برای اقامه حق، با میزان الهی مخالفت نکنید.» از قانونمندیهای نظام آفرینش اطاعت کنید، چون عدل عامل برپائی و استواری انسانها است «جعل الله سبحانه، العدل قواما للأنام»،[۴] در یک جمله عدل مایه زندگی است: «العدل حیاه».[۵]
در پرتو یک چنین معنایی از عدالت علوی است که عدالت فراگیر و جهانی تجلی مییابد که فرمود: «درباره مردمان و شهرها از خدا بپرهیزید که شما مسئول هستید حتی درباره آبادیها و حیوانات».[۶] بنابراین عدالت از دیدگاه امام علی(ع) یا عدالت در حکومت علوی معنای عام و گسترده دارد، که نابسامانی زیستی همه انسانها را برطرف میسازد و زندگی مناسب رشد و شکوفایی همه افراد را فراهم میآورد. به تعبیر استاد شهید مطهری (ره): «عدالت اجتماعی عبارتست از ایجاد شرایط برای همه بهطور یکسان و رفع موانع برای همه بهطور یکسان».[۷] و برپایی دولت عدل از واجبات است «دوله العادل من الواجیات».[۸]
آنچه را علی درباره عدالت گفت، با تمام وجود به آن عمل کرد. رفتار عادلانه او ناشی از بینش وسیعی بود که آن حضرت از ضرورت اجرای عدالت (فردی و اجتماعی) داشت:
پس از تعریف عدل و عدالت از دیدگاه امام علی، اینک به نمونههای از عدالت اجتماعی در حکومت علوی اشاره میکنیم:
۱. امّا اجرای قانون در حکومت علوی
اولین چیزی که در حکومت علوی الگوی عدالت اجتماعی است، اجرای قانون بهطور مساوی است از دیدگاه امام علی همه در برابر قانون مساوی هستند، و هدف او از اجرای قانون جز عدالت و رضای الهی چیز دیگر نیست.
حلبی از امام صادق(ع) نقل میکنند که امیرالمؤمنین به عمر خطاب فرمود: «اگر سه چیز را حفظ و به آن عمل کنی تو را بینیاز میسازد، عمر گفت آنها چیست؟ آن حضرت فرمود: «اقامه حدود الهی بر دور و نزدیک (خویشاوندان و غیر آنها)، قضاوت و حکومت مطابق کتاب خدا در حال رضا و غضب و تقسیم به عدالت بین سفیدپوست و سیاهپوست.» عمر گفت: به خدا قسم کوتاه و رسا گفتی».[۹]
آن حضرت در نامههایی که برای استاندارانش نوشته است، مراتب عدالت در اجرای قانون را توصیه کرده است.[۱۰] و از برخورد آن حضرت با استاندارانش از جمله پسر عمویش ابن عباس که قانونشکنی کرده، کاملاً استفاده میشود که همه برای آن حضرت در برابر قانون مساوی هستند.
۲. عدالت در رعایت حقوق مردم
همان گونه که قوام و پایداری یک نظام اجتماعی بستگی به اجرای قانون و عدالت دارد، رضایت ملت نیز بستگی به احترام حقوق همه شهروندان و رعایت عدالت اجتماعی دارد. امام علی در این زمینه فرمود: «خداوند برای من نه موجب این که ولی امر شما هستم حقی بر شما قرار داده است و برای شما نیز بر من به همان اندازه حقی است که از من بر شما؛ همانا حق برای گفتن وسیعترین میدانها و برای عمل تنگترین میدانها است…»[۱۱] در جای دیگر به مردم خود توصیه میکند «با من آن گونه که با جباران و ستمگران سخن میگویید، سخن نگوئید،... و هیچگاه از سخن حق یا نظر عادلانه خودداری نکنید».[۱۲]
به فرماندارانش نیز توصیه میکرد: «به عدل و انصاف رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید، با حوصله باشید، در برآوردن نیازهای مردم بی حوصله نشوید که شما خزانه داران رعیت و نمایندگان ملت و سفیران حکومت هستید».[۱۳] در فرمان معروف خود به مالک اشتر فرمود: «در قلب خود، محبت و مهربانی و لطف به مردم را بیدار کن مبادا مانند یک درنده که دریدن و خوردن را فرصت میشمارد، رفتار کنی که مردم یا مسلمانند و برادر دینی تو یا غیر مسلمان و در انسانیت با تو شریک اند».[۱۴]
۳. عدالت و قاطعیت در حفظ و تقسیم بیت المال
قاطعیت علی(ع) در اجرای عدالت را پیامبر چنین تأکید کرد: دست من و دست علی در اجرای عدالت برابر است».[۱۵] این قاطعیت در خصوص بیت المال تجلی خاصی دارد:
ابن ابی الحدید از ابن عباس نقل میکند: امام علی(ع) در روز دوّم حکومت خویش در مسجد سخنرانی کرد و فرمود: «به خدا سوگند آنچه از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیدهاند، به صاحب اصلی اش (بیت المال) برمیگردانم، هر چند آن اموال کابین و مهریه زنان بوده یا کنیزانی خریده باشند، زیرا عدالت گشایش میآورد.»[۱۶]
و شنیدهایم که آن امام همام شبی مشغول حسابرسی بیت المال بود، که طلحه و زبیر وارد شدند، حضرت چراغی را که روشن بود خاموش کرد و چرا غ دیگر روشن نمود، سؤال کردند چه فرقی است میان دو چراغ، فرمود: روغن این چراغ از بیت المال است، در کارهای خصوصی استفاده از آن روا نیست.[۱۷]
علی مظهر عدالت اجتماعی است، تبیین رفتارهای عادلانه علی در این سطور نمیگنجد، آنچه گفته شد جلوههای از عدالت اجتماعی در حکومت علوی است.
در مجموع میتوان گفت: عدالت اجتماعی در نظام علوی، پایه و قوام حکومت که در ابعاد گوناگون آن مانند اجرای قانون، احترام حقوق شهروندان، حفظ و تقسیم عادلانه بیت المال و نیز تقسیم عادلانه مناصب اجتماعی و… باید تجلی یابد، و تنها در این صورت است که رحمت الهی نازل و برکات زیاد و امنیت اجتماعی تأمین میشود. و روابط انسان در ابعاد گوناگون آن با خدا، با دیگر انسانها، با خود و با محیط زندگی به بهترین وجه تنظیم میگردد چنانکه آن حضرت خطاب به حاکم فرمود: «عدالت را سرلوحه کارت قرار بده، از بی انصافی و ستم برحذر باش که بی انصافی با مردم آنان را آواره میکند و سرانجام به قیام مسلحانه وامیدارد.»[۱۸] و اگر میخواهی سعادتمند باشی، «دین را پناهگاه خود و عدل را شمشیر خود قرار ده تا از هر بدی نجات یابی و بر هر دشمنی پیروز شوی.»[۱۹]
مطالعه بیشتر
۱. مرتضی مطهری، عدل الهی، تهران، صدرا، ۱۳۶۱.
۲. سید اصغر ناظم زاده قمی، تجلی امامت (قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴)، ص۵۹–۱۱۱.
۳. عباس عزیزی، علی از زبان، استاد شهید مرتضی مطهری، قم، سلسله، ۱۳۷۹، ص۱۷۵–۱۸۰.
۴. مجله کتاب نقد، شماره ۱۹ (رفتار علوی ۲) ص۶۸–۱۱۶.
۵. سید جمال الدین موسوی، عدالت اجتماعی در اسلام، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۸۰.
۶. جعفر سبحانی، فروغ ولایت، بی جا، صحیفه، ۱۳۶۸.
منابع
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۸۳.
- ↑ نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷. برای اطلاعات بیشتر، ر.ک. مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، صدرا، ۱۳۶۱ش، ص۵۹ به بعد.
- ↑ رحمن / ۷.
- ↑ حکیمیها، الحیاه، ج۶، ص۴۰۳.
- ↑ همان، ج۶، ص۳۲۷؛ عبدالواحد، غررالحکم، ج۱، ص۳۶۵، حدیث ۳۳.
- ↑ نهج البلاغه، ۵۴۴.
- ↑ دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، مبانی اقتصاد اسلامی، تهران، سمت (ر.ک. مطهری، مرتضی، همان، ۱۳۷۱ش، ص۵۹–۶۰) ص۱۳۴ و ۱۳۷.
- ↑ عبدالواحد غررالحکم، ج۱، ص۲۰، حدیث ۳۰۷.
- ↑ محمد بن الحسن الحر العاملی، وسایل الشیعه، ج۱۸، ص۱۵۶.
- ↑ ر. ک. نهج البلاغه، نامه ۵ (نامه امام به اشعث بن قیس) نامه ۲۰ (برای زیاد بن اییه) نامه ۴۰ (به ابن عباس) نامه ۴۱ (نامه دوّم به ابن عباس).
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ همان، خطبه ۲۱۶.
- ↑ همان، نامه ۵۱.
- ↑ همان، نامه ۵۳.
- ↑ آمالی سیوطی، ص۵۴، به نقل از سید اصغر ناظم زاده قمی، تجلی امامت، قم دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۴، ص۶۵.
- ↑ شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۲۷۰؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۵.
- ↑ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۱، ص۱۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، ص۱۳۰۴.
- ↑ غررالحکم، ج۱، ص۱۳۹، حدیث ۲۰۷.