آثار و پیامدهای مدرنیته
مدرنیته چه آثار و پیامدهایی را به دنبال داشت؟
مدرنیته؛ بیش از هر چیز، دوره ای از تاریخ اروپاست که از زمان پس از نهضت اصلاح دینی تا آخر قرن بیستم امتداد یافت. از سوی دیگر، مدرنیته، وضعیتی فرهنگی است که باعث شد جامعه اروپا در عصر مدرن، از ویژگیهای مرتبط و خیره کننده ای در عرصههای گوناگون برخوردار باشد. در این عصر، جامعه اروپا، به لحاظ اقتصادی از اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی تغییر یافت؛ از نظر سیاسی، نهاد دولت ـ ملت (دولتهای ملی) جایگزین حکومت سلطنتی شد و لیبرالیسم و سکولاریسم در برابر قدرتهای هم پیمان اشراف و مذهب توسعه یافت؛ از نظر اجتماعی، فردگرایی و سیالیّت اجتماعی بر خانواده و جامعه برتری یافت و فناوری در حوزههای شخصی و عمومی نقش بسیار مهمتر، روزافزون تر و غیرقابل تصوری پیدا کرد؛ از نظر فلسفی، عقلگرایی و تجربه گرایی روشنگری، غالب شد؛ در علم، روشهای جدید اندازهگیری و ریاضیات کاربردی توسعه یافت؛ در عرصه هنر، هنر شمایلی و نمادین جای خود را به طبیعتگرایی و احساس گرایی داد؛ و در الهیات، شیوههای تاریخی و تأکید بر تجربه دینی غالب شد. میتوان گفت مدرنیسم همه ابعاد زندگی بشر را درنوردید و به گونه ای تغییر داد که پیش تر قابل تصور نبود.[۱]
وجوه نیک و بد مدرنیته
البته این جریان رو به رشد و فزاینده که مدرنیته به بار آورد، دارای پیامدهای نیک و بدی بود. از جمله پیامدهای نیک و مثبتی که از ره آورد مدرنیته نصیب انسان عصر مدرن شد، میتوان به بالا رفتن رفاه در زندگی بشر، پیدا شدن سازمانهای خیریه ای چون پزشکان بدون مرز، و بالا رفتن سطح آگاهی بشر، اشاره کرد.
اما مدرنیته، پیامدهای منفی و وجوه تاریک متعددی نیز به بار آورد که برخی از آنها عبارتند از: «نسبیت انگاری و بحرانهای معرفتی، پوچ انگاری، بحرانهای روانی و خلاءهای عاطفی، فروپاشی نهاد خانواده، گسستهای اجتماعی، بحرانهای اقتصادی و تعمیق نابرابری و تقسیم انسانها و کشورها به دو طبقه فرادست و فرودست، بحرانهای جدی و نگران کننده زیستمحیطی، ناسازگاریها و بحرانهای سیاسی، تجاوز و استثمار، پروراندن نظامهای توتالیتر، جنگهای جهانی، فجایع و کشتارهای عمومی (و به تعبیر برخی از مورخان «قتلعام درمانی»)، تهدید و رویارویی هسته ای، حالتهای حسرت و اندوه (نوستالژی)، از خودبیگانگی»،[۲] گسترش اندیشههای مادی گرایانه و انسان محور، ایجاد خودباختگی در کشورهای فرودست، رواج مصرف گرایی و سقوط و کم رنگ شدن ارزشها.
نگاه تیلور به مدرنیته
در اینجا مناسب است که به سه پیامد دیگر اشاره کنیم که تیلور، فیلسوف برجسته معاصر، به بحث درباره آنها پرداخته است. این سه پیامد که تیلور از آنها به عنوان نقطه ضعف بسیار متداول مدرنیته یاد میکند، عبارتند از: فردگرایی افراطی (Excessive Individualism)؛ غلبه عقلانیّت آلی (Instrumental Rationalism) و استبداد آرام (Soft Despotism).[۳]
فردگرایی افراطی به احساس بی معنا بودن زندگی و کم رنگ شدن افقها و حدود اخلاقی میانجامد. این آزادی نوین، مبتنی بر ردّ نظامها و سلسله مراتبی است که در گذشته تعیینکننده نقش و وظایف افراد بود. تمرکز بر فرد، که در دموکراسی بسیار برجسته و مشهود است، باعث کم شدن هر چه بیشتر نگاه و توجه فرد به دیگران و در نتیجه به وجود آمدن خودبینی میشود.[۴]
غلبه عقل آلی وقتی است که ساختار مقدس جامعه رخت بربندد و برنامهریزیها و نظام اجتماعی و شیوههای عمل بر اساس نظام جهانی یا قصد الهی نباشد؛ اقتضائات توسعه و رشد اقتصادی برای توسعه نابرابریها، ویرانی محیط زیست و دیگر انواع بی عدالتیها به کار رود؛ و کیفیت فدای کارایی و سود بیشتر شود. این در واقع زوال و افول اهداف عالی بشری است؛ اما گرایشی است که برای بازار، دولت، بوروکراسی نوین و شیوه تولید نوین امری ذاتی محسوب میشود و «وبر» (Weber) از آن به قفس آهنین (Iron Cage) تعبیر میکند.[۵]
استبداد آرام، که نخستین بار «توکویل» (Tocqueville)، متفکر فرانسوی، در کتاب خود دموکراسی در آمریکا[۶] برای اشاره به دموکراسی موجود در آمریکا به کار برد، هنگامی رخ میدهد که شهروندان مصرفکننده به قدری مشغول و غرق در خود و زندگی خود باشند که به خود زحمت دخالت در امور سیاسی و مزاحمت نسبت به دولت را ندهند.[۷]
تیلور پس از بیان این سه پیامد مدرنیته، سعی میکند هم از طرفداران پروپاقرص مدرنیته و هم از مخالفان شدید آن فاصله بگیرد و به نوعی انصاف و میانهروی در نقد روی آورد. از نظر وی، باید از اشکال پست و انحراف یافته مدرنیته دور شده، به وجوه خوب و عالی مدرنیته اولیه و اصیل روی آورد.[۸]
یکی از رخدادهایی که در دوران مدرنیته روی داد، دین گریزی مشهودی بود که پس از قرون وسطا و در عصر روشنگری و مدرن پیش آمد. از این رو، برخی دینداری را با کهنگی و عدم پیشرفت برابر دانستند. همچنان که پیش تر اشاره شد، این امر اثرات خود را در سایر کشورها نیز برجای گذارد و شیفتگان تمدن مادی گرای غرب، پیشرفت و توسعه را در نفی احکام دین جستجو کردند. به همین لحاظ، باید به رابطه دین گریزی و پیشرفت علمی غرب نیز پرداخت.
منابع
- ↑ Muhammad Legenhausen; Why I am not a Traditionalist, P.۶.
- ↑ بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژهها، ص۵۴۶.
- ↑ The Ethics OF Authenticity; P.P.1-12.
- ↑ Ibid.
- ↑ Ibid.
- ↑ Dela Democracie En Amerique (1835 - 1840).
- ↑ The Ethics Of Authenticity.
- ↑ برای نقد و بررسی دیدگاه تیلور و دفاع او از مدرنیته اصیل و نخستین، ر.ک. محمد لگن هاوزن، اخلاق اصالت (نقد و بررسی کتاب اخلاق اصالت از تیلور)، ترجمه منصور نصیری. در: نقد و نظر، ش ۲۹.