عدم منافات عزاداری برای امام حسین(ع) با اسلام
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
آیینهای عزاداری بدعتی است برگرفته از مسیحیت و ساخته دست استعمار و یهود برای تخریب چهره دین و بدون پشتوانه شرعی، موجب وهن اسلام و امری ناسازگار با توحید در عبادت است.
گریه و عزاداری بر امام حسین (علیهالسلام) نه تنها نامشروع و یک پدیده بیگانه از دین، قران، سنت و عقلانیت نیست بلکه از نظر دینی مشروع، مستحب، مطلوب و مورد تأیید و تأکید پیشوایان دین و شخص رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) است و از نظر عقلی نیز یک مراسم معقول و مفید و دارای آثار اجتماعی فوقالعاده انسان ساز و حیات بخش میباشد.
۱. عزاداری از نگاه قرآن
در کل قرآن حتی یک¬ آیهٔ که مشعر بر منع عزاداری و گریه بر امام حسین باشد نداریم. آیاتی که به عنوان دلیل بر منع یا مذمت مراسم عزاداری ذکر شده کاملاً بیگانه از این بحث است؛ مثلاً آیاتی چون «وَ الَّذینَ اتَّخَذوُا مِنْ دوُنِهِ اَوْلِیآءَ «که در توضیح آن آورده است «آن کسانی که اولیایی غیراز خدا برای خودشان انتخاب میکنند (وآنها را عبادت کرده، چنانکه مذهبیهای امروز بر هر قبر و حرمی طواف میکنندو می-گویند…)» یا آیه «مَا نَعْبُدُهُمْ اِلَّا لِیقَرِّبوُنا اِلَی اللهِ زُلْفی» که در ذیل آن میگوید: «مااینها را عبادت نمیکنیم، مگرآنکه (این مراسم) ما را به خدا نزدیک میکنند. ولی خدواند آنان را مشرک به حساب میآورد. رضای خدا کجاست؟
بی پایگی اینگونه استنادها بر اهل فن پوشیده نیست؛ زیرا اولاً امام حسین و یاران آنحضرت نعوذبالله بت، چوب و سنگ نیستند تا با بتهای مشرکان مقایسه شوند. ثانیاً هیچ شیعه راستین و عزادار، امام حسین را عبادت و پرستش نمیکنند تا عمل آنها به کار بت پرستان مقایسه شود و بر خلاف عبادت انحصاری خداوند و مخالف توحید در عبادت باشند. بلکه این مراسم به قصد ابراز محبت، توسل، تعظیم، و پاسداشت خون به ناحق ریخته آن حضرت انجام میشود. قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم میفرماید: «بگو من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودّت و محبّت مرا در حقّ خویشاوندان منظور دارید»[۱] و طبق روایاتی که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده منظور از (قربی) اهلبیت پیامبر یعنی علی و اولاد علی است؛ بنابراین محبت امام حسین مورد تأکید قران کریم است و هرکس امام حسین را دوست داشته باشد طبیعی است که در برابر مصائب و ظلمهای که بر آن حضرت رفته محزون و متأثر شده و گریه میکند. مانند حضرت یعقوب که در فراق یوسف آنچنان گریه کرد که قرآن در توصیفش میفرماید: «آن گاه یعقوب (از شدت حزن) روی از آنها بگردانید و گفت: وا اسفا بر فراق یوسف! و از گریه غم چشمانش سفید شد»[۲] قرآن کریم در آیه دیگر به تعظیم شعائر الهی ترغیب نموده و میفرماید: «و هر کس شعائر (دین) خدا را بزرگ و محترم دارد این از صفت دلهای با تقواست»[۳] در اینکه مصداق شعائر چیست اختلاف است ولی بهطور کلی منظور از شعائر علامتهای است که خدا برای اطاعت و بندگی خود قرار داده بنابراین شامل هر امر مقدس و الهی میشود که موجب جلب توجه دلها به سوی خدا، آخرت و پاکیها بشود و این خصوصیت به نحو کامل در حادثه عاشورا و نهضت حسینی نهفته است چه علامتی بهتر و بیشتر از حادثه عاشورا میتواند علامت هدایت، طاعت و بندگی باشد حادثهای که هرساله موجب بیداری و بندگی میلیونها انسان را فراهم آورده و آنها را برای شنیدن موعظههای از قرآن، سنت و شنیدن رشادتها و مظلومیتهای حضرت ابیعبدالله در مساجد و تکایا گردهم میآورد. چنانکه خود رسول اکرم فرمود: «إنّ الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»[۴] حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است.
۲. عزاداری از منظر روایات
پیامبر اکرم در موارد بسیاری با سخنان و سیره عملی خود گریه و نوحه بر میت و شهید را امضا نموده است؛ مثلاً در مرگ ابراهیم فرزند خودش پیامبر گریه کرد وقتی که از حضرت سؤال کردند فرمود: «چشمها اشک میریزد و قلب میسوزد اما آنچه خدا را به خشم آورد نمیگوییم»[۵] یا در شهادت حضرت حمزه عموی پیامبر که در احد به شهادت رسید پیامبر شدیداً گریه کرد. و هنگامی که به مدینه برگشت دید زنهای انصار بر کشتهگان-شان گریه میکنند، حضرت فرمود: (اما حمزه گریه کننده و عزادار ندارد).[۶] انصار با شنیدن این کلام و آن گریه پیغمبر (صلیالله علیه و آله) به زنهایشان دستور دادند که بروند بر حمزه گریه کنند و آنها رفتند خانه پیغمبر بر حمزه گریه کردند. پیغمبر در حق آنها دعا کرد و فرمود: «خدا از شما و اولاد شما راضی باشد»[۷] علاوه بر همه اینها در منابع شیعه روایاتی بسیاری داریم که اولین گریه کننده بر امام حسین، شخص پیغمبر اکرم (صلیالله علیه و آله) بوده است. مانند روایتی که میگوید: «روز ولادت امام حسین بعد از آنکه رسول اکرم توسط جبرئیل از کشته شدن امام حسین (علیهالسلام) آگاه شد گریه کرد و در جواب کسی که از سبب گریه سؤال کرده بود، فرمود: گریه میکنم بر فرزندم حسین که گروهی باغیهای کافر از بنی امیه او را میکشند». و روایاتی دیگر از این قبیل.[۸] البته اینها تنها روایاتی است که از رسول اکرم نقل شده و گرنه روایات منقول از ائمه دیگر مانند امام باقر، امام صادق، امام رضا و سایر ائمه که صریحاً به دوستان و پیروان خود، دستور برپائی مراسم عزاداری و گریه دادهاند بسیار زیادند که به علت طولانی نشدن پاسخ از ذکر آنها خورداری میشود.
از مجموع آنچه که ذکر شده، هر انسان منصفی به مشروعیت و بلکه استحباب و مطلوب بودن مسئله عزاداری شهدای کربلا از نظر سنت پیامبر و ائمه دین به خوبی پی میبرد. اینکه شیعیان هرساله مجالس عزاداری و سوگواری بر امام شهید خود را برپا کرده و از مقام، منزلت و رشادت آنحضرت که در راه حق و عدالت از جان خود و یارانش گذشت؛ تجلیل و تکریم میکنند و از دشمنانش بیزاری میجویند، نه تنها هیچ منافاتی با توحید و مبانی دین اسلام ندارد بلکه موافق با مبانی دین اسلام است؛ بنابراین عزاداری بر شهدای کربلا نه تنها ناشی از بدعت، تقلید از مسیحیت، یهود، استعمار و … نیست بلکه ناشی از متن دین و سنت پیامبر و سایر امامان معصوم هست؛ زیرا خود آنحضرت مشوق عزاداری و گریه بر شهادت عمویش حضرت حمزه و نوه گرامیش حضرت امام حسین بوده و با سخن و سیره عملی خود اینگونه مراسمها را مورد تأیید و امضا قرار داده است. پس چگونه میتوان ادعا کرد که عزاداری بر نوه و نور چشم آن حضرت که خودش فرمود: «حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَینٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَینا»[۹] بدعت و بر خلاف دستورات شرع و سنت پیامبر است؟!.
۳. عزاداری در منطق عقل
از نظر عقلی نیز هیچکس نمیتواند ادعا کند که گریه و عزاداری بر خلاف منطق عقل و گزارههای عقلی است زیرا حکم عقل نسبت به حسن و قبح یک امری، دائر مدار مصلحت و مفسدهای است که در ماهیت آن امر قرار داشته و در سرنوشت و سیر تکاملی انسان تأثیر گذار است. اما مراسم سوگواری بر سالار شهیدان چنانکه هم تجربه ثابت کرده است و هم از بیانات شرع استفاده میشود، در ماهیت خود مصلحت زا، سازنده و حیات بخش بوده و هست. همواره باعث بیداری غافلان، اصلاح بدکاران، ایجاد امید و تابش نور ایمان در قلبهای پاک و بیآلایش گردیده و موجب پیوند جانهای تشنه با روح بلند حسین بن علی و یاران مخلصش می-گردد. اینها مصالح و فوائدی است که عقل هیچ عاقلی نمیتواند آنرا انکار کرده و در ستیز با آن در آید. هرساله بدون هیچگونه دعوت و تبلیغ رسمی در ایام محرم و عاشورا میلیونها انسان به صورت خود جوش به صحنه میآید و از مال و جان خود هزینه میکند تا یاد و خاطره آن امام شهید را زنده نگه دارد و از مکتب عاشورائی وی درسهای، ایمان، راستی، عدالتخواهی، شجاعت، شهادت و … را بیاموزند. آیا اینها بر خلاف عقل است؟! افزون بر همه اینها از نظر انسانشناسی، گریه و زاری بر فقدان عزیزان و مصائبی که برای انسان پیش میآید، از امور فطری و غریزی انسان است که هر آدم سالم المزاجی آنرا در طبیعت خود دارد. به گفته استاد مطهری: «گریه ظاهراً از مختصات انسان است. حیوانات دیگر لذت و رنج دارند، سرور و اندوه نیز دارند، اما خنده و گریه ندارند. خنده و گریه مظهر شدیدترین احساسات انسان میباشند. آن چیزی که ما در عرف امروز آن را «احساسات» میخوانیم از مختصات انسان است، و خنده و گریه مظهر شدیدترین حالات احساسی انسان. در حال گریه و رقّت و هیجان خاص آن، انسان بیش از هر حالت دیگر خود را به محبوبی که برای او میگرید نزدیک میبیند، و در حقیقت در آن حال است که خود را با او متحد میبیند… گریه بیشتر جنبه از خود بیرون آمدن و خود را فراموش کردن و با محبوب یکی شدن دارد».[۱۰] و هیچ عقل سلیمی هرگز به ستیز این امور فطری نمیرود و آنهارا انکار نمیکند مگر عقلهای مریض و علیلی که در اثر شبهات و نادانی، سلامت خود را از دست داده باشد. به قول استاد مطهری: «شهید حماسه آفریده است و گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح او و موافقت با نشاط او و حرکت در موج اوست».[۱۱] و از این جهت نیاز به منشأ و محرک خارجی ندارد تا کسانی بیایند و برای آن به خیال خود منشأ و منبع بتراشند و قضیه را به یهود مسیحیت، استعمار و… ربط بدهند. اینها شبهانی اند که بر خلاف آئین شریعت، عقلانیت و فطرت بر مسئله عزاداری و سوگواری محرم و عاشورا وارد میشوند.
منابع
- ↑ قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّه فِی الْقُرْبی، شوری ،۲۳.
- ↑ وَ تَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا أَسَفی عَلی یوسُفَ وَ ابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ الْحُزْن، یوسف، ۸۴.
- ↑ وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوب، حج، ۳۲.
- ↑ بحرانی، سید هاشم، مدینه المعاجز، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، چ۱، ۱۳۱۴، ج۴، ص۵۲.
- ↑ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بیتا، ج۱، ص۱۴۳.
- ↑ «امّا حَمْزَه فَلا بَواکی لَه» ابن کثیر، اسماعیل بنعمر، البدایه و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ۱، ۱۴۰۸، ج۴، ص۵۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه: دکترمحمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه، ج۳، ص ۵.
- ↑ ر. ک. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ۲، ۱۴۰۳، ج۴۴، صص ۲۳۰. ۲۳۸.
- ↑ طبرسی، فضل بن محمد، اعلام الوری باعلام التقی، تهران، اسلامیه، چ۳، ۱۳۹۰، ص۲۱۷.
- ↑ استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲۴، ص۴۶۵.
- ↑ همان.