لعن و عدم جواز دشنام: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'سایر مباحث' به '') |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}}لعن و دشنام از نظر قرآن را بیان بفرمایید{{پایان سوال}} | ||
{{پایان سوال}} | |||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
«[[لعن]]» (لعنت) در اصل به معنی طرد و دور ساختن است که آمیخته با خشم و غضب باشد؛ بنابراین لعن از ناحیه خداوند یعنی دور ساختن کسی از رحمت خویش و از تمام مواهب و برکاتی که از ناحیه او به بندگان میرسد. اهل لغت گفتهاند: لعن در آخرت به معنی عذاب و عقوبت و در دنیا به معنی سلب توفیق است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ یازدهم، ۱۳۶۵، ج۱، ص۵۵۲.</ref> آیات زیادی در [[قرآن]] وارد شده که بعضی از افراد را لعن میکند مانند: {{قرآن|إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ|ترجمه=آنها که خدا و پیامبرش را ایذاء میکنند، خداوند آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور میسازد.|سوره=احزاب|آیه=۵۷}} | |||
آنچه زشت و نا پسند است؛ فحش و دشنام دادن است. قرآن به شدت در مقابل کلمات رکیک و لهو و لعب و | آنچه زشت و نا پسند است؛ فحش و دشنام دادن است. قرآن به شدت در مقابل کلمات رکیک و لهو و لعب و دشنامدادن و فحشدادن ایستادگی میکند و حتی میفرماید: دشمنان خود را دشنام ندهید: {{قرآن|وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ|ترجمه=(معبود) کسانی را که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند.|سوره=انعام|آیه=۱۰۸}} | ||
پس بین فحش دادن و لعن، فرق است و قرآن نیز بعضی از افراد را لعنت میکند، یعنی رحمت خود را از آنها دور میسازد، ولی همین قرآن به کسی دشنام نداده است؛ به عبارت سادهتر، لعن نوعی دعای نفرینی است نه فحش. | |||
اصل لعن را فقط در مواردی که دین اسلام تجویز کرده و در قرآن و روایات بیان شده است، میتوان انجام داد؛ در مواردی که لعن تجویز نشده است، جایز نیست. | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۱۷: | خط ۱۶: | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | ||
|شاخه فرعی۱ = عبادت در قرآن | | شاخه فرعی۱ = عبادت در قرآن | ||
|شاخه فرعی۲ = | | شاخه فرعی۲ = | ||
|شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه =- | ||
| تیترها = | | تیترها =- | ||
| ویرایش = | | ویرایش =شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی =شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر = | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی نویسنده = | |||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت =ج | ||
| کیفیت = | | کیفیت =ج | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۲۰:۳۵
«لعن» (لعنت) در اصل به معنی طرد و دور ساختن است که آمیخته با خشم و غضب باشد؛ بنابراین لعن از ناحیه خداوند یعنی دور ساختن کسی از رحمت خویش و از تمام مواهب و برکاتی که از ناحیه او به بندگان میرسد. اهل لغت گفتهاند: لعن در آخرت به معنی عذاب و عقوبت و در دنیا به معنی سلب توفیق است.[۱] آیات زیادی در قرآن وارد شده که بعضی از افراد را لعن میکند مانند: ﴿إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ؛ آنها که خدا و پیامبرش را ایذاء میکنند، خداوند آنها را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور میسازد.﴾(احزاب:۵۷)
آنچه زشت و نا پسند است؛ فحش و دشنام دادن است. قرآن به شدت در مقابل کلمات رکیک و لهو و لعب و دشنامدادن و فحشدادن ایستادگی میکند و حتی میفرماید: دشمنان خود را دشنام ندهید: ﴿وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ؛ (معبود) کسانی را که غیر خدا را میخوانند، دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند.﴾(انعام:۱۰۸)
پس بین فحش دادن و لعن، فرق است و قرآن نیز بعضی از افراد را لعنت میکند، یعنی رحمت خود را از آنها دور میسازد، ولی همین قرآن به کسی دشنام نداده است؛ به عبارت سادهتر، لعن نوعی دعای نفرینی است نه فحش.
اصل لعن را فقط در مواردی که دین اسلام تجویز کرده و در قرآن و روایات بیان شده است، میتوان انجام داد؛ در مواردی که لعن تجویز نشده است، جایز نیست.
منابع
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ یازدهم، ۱۳۶۵، ج۱، ص۵۵۲.