پیش نویس:رابطه اسلام با پیشرفت و توسعه علمی
چرا مسلمانان عقب ماندهاند؟ چرا ما شرقیها پسرفت کردیم و غرب پیشرفت؟
دوشنبه ۲ تیر ۱۳۹۳
خود را فریب ندهیم و بعضاً با یادآوری چرا مسلمانان عقب ماندهاند؟ چرا ما شرقیها پسرفت کردیم و غرب پیشرفت؟ و اشاره به روزگاران گذشته و شخصیتهای تاریخ در ده قرن پیش، در سرور و شعف بیجا غرق نشویم. ما از قافلهٔ تمدن و تجدد و از دنیای دانش و تکنیک جامانده ایم. ما، چه بپذیریم و چه انکار کنیم؛ چه خوشمان آید و چه دلتنگ و عصبیمان کند، عقبمانده و ره گم کردهایم. هنگامی که قارهٔ اروپا در جهل و خرافه دست و پا میزد و فقر کشنده سدههای متوالی برآن سامان گسترده شده بود تا به آن حد که در تمام کشورهای اروپائی خوش خورها و خوشپوشها منحصر به خداوندان زمین و اربابان کلیسا بودند؛ و جزای دگراندیش زنده در آتش سوختن بود؛ و ژاندارک را در مقال چشم مردم به تیرک میبستند و در آتش میسوزاندند و درهمان حال از کشورهای آمریکایی و قاره ای به نام آمریکا خبر و اثری نبود، شرق، بویژه خاورمیانه به یمن دانش پروری، گشاده نظری و بلند طبعی چند خلیفهٔ عباسی، به مدت دو قرن دوران طلائی و شکوفائی را میگذراند و پهنهٔ آن سامان از بغداد تا پسارود (ماوراءالنهر) جایگاه دانشمندان و فیلسوفان بود؛ و دربار خلفائی نظیر هارون و مأمون به صورت کانون مباحثه و نظریه پردازیهای دانشمندان و اندیشه وران و خداوندان دانش و پژوهش میدرخشید. از نظر سیاسی و کشورداری نیز اقلیمی که زیر تسلط فرمانروایان ناحیه بود، بزرگتر از سراسر خاک اروپا گستره داشت؛ و در زمینهٔ آزادی گفتار و رعایت اندیشه و احترام به دگراندیش، به مراتب از اروپای غرقه در جهل دین عیسوی، شکوفنده تر بود. پس چه شد و چه پیش آمد که آنها از خواب گران قرون برخاستند و با شتاب به سوی پیشرفت و تکامل تاختند؛ و ما چنان درخواب فرورفتیم و عقب مانده و پس افتادیم که حتی به استعمار و استثمار همان در جهل فرورفتگان روزگاران گذشته تن سپردیم؟ اقرار میکنم که دراین مورد پرسش من تازگی ندارد و این بحث برای نخستین بار نیست مطرح میشود؛ و دراین باره به یقین نوشتارهای فراوان و کتابهای متعدد به زیور چاپ آراسته شده و به دید همگان رسیده است. اما موضوع چنان تلخ و جانکاه است و مشکل چنان سنگین و گرانبار است که با هر زبانی مورد اشاره چند باره قرار گیرد، باز نامکرر است. همچنین ممکن است در هر دیدگاه به عوامل و نمونههای جدید اشاره شود. در ضمن فراموش نکنیم آن چند نفر دانشمندی که در آن دو قرن درخشیدند و بالیدند، مانند ابن خلدون، فارابی، ابوعلی سینا، خیام و زکریا رازی… نخست از دین و تعصب و خشکه تقدس دست شستند و دین را از حافظه پاک کردند و سپس به سوی دانش ورزی و علم اندوزی رو آوردند. قرنهاست ما، هم در دانش و تکنیک و صنعت کارهای غرب را تقلید و سرهمبندی و مونتاژ میکنیم؛ و هم در دنیای تنعم و رفاه گدائیم. چرا…؟ خواهم گفت… نخست بگویم این «ما» که مورد اشاره من است، تنها به میهنمان ایران و به اقلیم جغرافیای ناحیهٔ پارس منحصر نمیشود؛ بلکه خاورمیانه و حتی تمام کشورهای اسلامی را نیز در بر میگیرد. تمام کشورهائی که مردمانش به آئین حنیف اسلام باورمند و دچارند، قرنهاست که در فقر و جهل دست و پای بیحاصل میزنند. استثنای کشور «مالزی» را که اندکی از دیگر کشورهای اسلامی پیشرفته تر است فراموش کنید زیرا نخست این که یک حکومت به نسبت دموکرات برآن فرمانروا است. دوم این که به همین دلیل وجود دموکراسی، سرمایه داران جهان در آن سرمایهگذاری کردهاند. سوم اینکه دین و مذهب را در حاشیه نگهداشته و قاطی احکام حکومت نکردهاند… اما بالغ بر ۹۸٪ کشورهای اسلامی فقیر و عقب ماندهٔ مالی و اجتماعی و فرهنگی شدهاند؛ زیرا قیدی را که بر پایشان بسته و مانع حرکت است نمیشناسند. البته در اینجا سخن از کلیت جامعه است و گرنه در هر اجتماعی میتوان تعدادی آدم مستعد و فرهیخته و دانشمند یافت و به آنها اشاره کرد؛ میتوان اندیشه وران و دگراندیشانی را سراغ گرفت و مثال زد؛ میتوان کشوری را نیز مستثنی دانست. اما این استثناء است و استثناء قاعده را نمیشکند. کشورهائی که با نام اسلامی معرفی میشوند، در اکثریت با نادانی، تحجر، گدائی و فقر مادی و فرهنگی دست بگریبانند. فروش ذخایر زیرزمینی که علت وجودشان نتیجهٔ فعل و انفعالات رویه و درون زمین است و بهطور تصادفی در این سرزمینها به وجود آمدهاند، نه نشان پیشرفت است و نه علامت ثروتمندی. ایران و عربستان و دیگر کشورهای ساحل خلیج فارس قبل از این که نفتشان ملی شود و اندکی از پولش به خزانه این دولتها واریز گردد، در فقر مطلق میسوختند. من زمان کودکی خود را به یاد دارم که اگر قلم نیش رسمم که ۶ ریال ارزش داشت گم میشد، من عزادار میشدم؛ چون نه جرئت ابرازش را به پدر داشتم و نه او قادر بود چنین ولخرجی هائی را بکند. آری این اندک شکوفائی اقتصادی از برکت ملی شدن نفت بود.
لازم است به صورت جملهٔ معترضه یادآورشوم که نگارنده از این اصطلاح کشورهای اسلامی به شدت متنفرم و تقسیمبندی کشورها را بر روی باورهای دینی و متافیزیک اکثریت مردمانشان، نوعی توهین به انسانیت و دیگر مردمانی میدانم که با اعتقاداتی جدا از اسلام در آن کشورها زندگی میکنند. به گمان من در این نامگذاری، بدون رعایت هیچ گونه خرد ورزی و منطق، تعصب خشک جایگاهی والا گرفته است. مگر جهان متمدن و پیشرفته، کشورهای فرانسه و آلمان و یونان و دیگر سرزمین هائی را که بیشینهٔ مردمانش پیرو آئین مسیح اند زیر نام کشورهای عیسوی بخشبندی کرده است که ما چنین اصطلاحی را درمورد اقلیمهائی که به ضرب شمشیر اسلام آوردهاند به کار میبریم؟ مگر کشورهای چین و هند با آن غول جمعیتشان به کشورهای بودا و کنفسیوس مشهورند که ما خود را تافتهٔ جدا بافته تصور کرده و کشورهایمان را بر روی ایمان تعبدی اکثریت ساکنانش نامگذاری میکنیم؟ بنگریم به کشورهای آمریکای جنوبی. علیرغم آنکه تمام مردم این سرزمین به آئین کاتولیک باوردارند، کشورهای آمریکای لاتین خوانده میشوند نه کشورهای کاتولیک یا مسیحی؛ یعنی بخشبندی بر روی زبان و فرهنگ است و نه دین و اعتقاد.
در چرخهٔ واماندگی و پسرفتِ قافلهٔ مسلمانان، دلائل فراوان و عوامل متعدد میتوان ذکر کرد و شاید هرکس از دریچهٔ ذهن خود به گونه ای جدا به مسئله بنگرد و برایش علت و دلیل هائی بیابد؛ و برحسب اهمیت، آنها را طبقهبندی کند. اما به گمان من بزرگترین عامل عقب ماندگی را باید در اعتقادات آسمانی و باورهای متعصبانهٔ لاهوتی جستجو کرد. دین اسلام در چندین آیه قرآن و در هر سورة، به صورت مکرر پیوسته به مؤمنان دستور میدهد که به دنیای پس از مرگ بیندیشند و آخرت را فدای لذت این دنیای فانی نکنند! بارها گفته است: «وای بر آنانی که آخرت را فدای دنیای فانی میکنند» در چنین آئینی با چنین دیدگاهی، انسان فعال و نوجو و ترقی خواه و متمایل به تلاش و کوشش تربیت نمیشود. دینی که مرتب به مردم و پیروانش گوشزد میکند مبادا جهان پس از مرگ را فدای لذات دنیوی کنید، حاصلی جز فقر مادی و فرهنگی در میان جامعه اش ندارد! بدیهی است هرچه میزان اعتقاد به دین بیشتر باشد، به همان میزان گسستگی و بی میلی از تلاش برای کسب ثروت و دانش و فرهنگ و لذت فزونتر خواهد بود. به سخنی ساده، هرچه آدمی از لحاظ باور، دیندارتر باشد، تنبلتر و در نتیجه گداتر خواهد شد! در این دین- فزون بر بدآموزیهای رایجش، در طول ۱۴ قرن عمرش در آن، شعبات و دستهها و فرقههای گوناگون و رنگارنگی تولید شده و به وجود آمده است که هرکدام به نوبة خود مقداری بر وزن جهالت و نابخردی پیروان و گرفتاران افزوده است؛ از آن جمله شیعه، سنی، اهل حق، صوفیگری، درویش بازی و عارفان قلابی و دروغگو … میباشند. بزرگترین افتخار عارفان و صوفیان در این خلاصه میشد که مزهٔ فقر را چشیده و در فقر زیسته باشند. اگر صوفی و عارفی درک فیض فقر نمیکرد، خود را ناقص میشمرد و خویشتن را عارف حق نمیدانست. رواج اینگونه فرهنگ فقر خواهی و گداپروری و بی منزلت کردن زندگی، مسلم است جامعه را خواب آلود و خمود کرده و در نهایت عقبمانده و فقیر نگه میدارد. دین اسلام دینی بهغایت مشکل است. این دین از پیروانش میخواهد روزانه پنج بار وضو بگیرند و بر روی سجاده به نماز بایستند و به دنبالش دعاها و اذکار را نیز فراموش نکنند. حتی در سه آیه قرآن دستور میدهد بهشت اصلی جایگاه کسانی است که شب برای نماز شبانه از خواب برمیخیزند و به اقامه نماز میپردازند یا شب را در عبادت الله به روز میآورند. هر نماز به طهارت و وضو و اجرای نماز و اذکار پشت سرش، حداقل نیم ساعت وقت آدمی را تلف میکند. یک ماه کامل مسلمانان از ساعتها پیش از طلوع خورشید تا غروب آفتاب روزه دارند و لب به هیچ خوردنی و نوشیدنی نمیزنند؛ یعنی حدود ۱۶ ساعت معده تنها اسید کلریدریک میسازد و در خود انبار میکند که اغلب به زخم معده یا سرطان آن عضو منجر میشود. آنگاه شبانگاه معده را تا گلوگاه از خوراک و اشربه پر می کنندو با همان معده انباشته میخوابند. شیعیان تمام ایام سال عزادار ۱۴ معصومند. و همچنین دیگر وقت تلف کردنها برای زیارت قبور و رفتن به حج و تعیین پرداخت زکات و فطریه و… وقتی برای کار و فعالیت و زندگی سالم نمیگذارد. یهودی و مسیحی مؤمن (نه همه) روز شنبه یا یکشنبه دو ساعت به کنیسه و کلیسا میروند و به سخنانی گوش میدهند یا دعائی را زیر لب زمزمه میکنند و تمام ایام هفته را به کار و لذت جوئی سرگرم اند. اما ماشا الله از پیروان اسلام که ۲۴ ساعت باید در ذکر و فکر خدا و رسول باشند.
ممکن است چنین پرسشی مطرح شود که مگر در میان کشورهائی که به آئینهای مسیح و هندو معتقدند فقر و عقب ماندگی نیست؟ پاسخ این پرسش ساده است زیرا آن مردمان نیز در آئین و باور خود جنبهٔ قشری و رادیکال دین را دنبال میکنند؛ و کاتولیک هائی هستند که سخن و فتوای پاپها را با تمام وجود میپذیرند و اطاعت میکنند. به خاطر باور دینی جلو تولید مثل را نمیگیرند و در نتیجه خانوادههای پر اولاد و پر جمعیت به وجود میآورند که از تأمین هزینه زندگی شان عاجزند. چنین مردمان مطیع و متعبد که بردهٔ دین خویشند و آزاد نیستند، به طورگسترده ای به فقر مادی و فرهنگی دچارند. همچنین هندوانی که از غذای فرزندان میکاهند و پولش را به مفت خورهای متولیان معابد میدهند، پاداش حماقتشان همان فقر مادی و معنوی و بدنهای دوکی و عمر کوتاه است! در این میان یهودیان چون هرآنچه را که انجام میدهند و دنبال میکنند نگهداشت مراسم و سنتهای قومی است؛ و لذت جوئی را به دنیای پس از مرگ محول نمیکنند، در طول تاریخ همواره پیشرفتشان چشمگیر و نمایان بوده است. قوم یهود باوجود پراکندگی جغرافیائی در سطح زمین و علیرغم در تنگنا بودن توسط اکثریت غالب در مکانهای زیست به مدت هزاران سال، به این دلیل که دینشان لذت جوئی را منع نکرده و یهوّه پاداش خوبی را در همین دنیا با طلا و یاقوت و فیروزه میدهد و جزای بدکرداری را ناخوشی و جذام و جرب تعیین کرده و هیچ چیزی را به دنیای پس از مرگ واگذار نکرده است، چه از نظر مادی و چه از لحاظ فرهنگی همیشه در جهان یکه بوده و درخشیدهاند. بخش اعظم پیشرفت کشور ژاپن به همان دلیل است که دین رسمی ندارند. اما آئینهای دیگر اعم از کیشهای هندو و مذاهب شرق آسیا و کاتولیکها و مسلمانان، چون بر طبق دستور واضعان و پیامبران و متولیان دین، زندگیشان گذرا و بیارزش است، تلاشها همه در راستای کشیدن انسان به سوی توهم و خیالپردازی بوده است. به جای تبلیغ و تهییج و تشجیع آدمی در تلاش برای زیست بهتر، بر فانی بودن جهان و بی ارج و مقدار بودن زندگانی و طرد دنیای مادی اصرار دارند. به عوض اندیشه وری، خیالپروری را تبلیغ و تبیین کرده و میکنند. در نتیجه پیروانشان با مغزشوئیهای دین از دنیا روی میگردانند و در کوشش برای زندگی به همان حد و اندازه رفع جوع یا گرسنگی قناعت کرده و از لذائذ مادی که با کار و تفکر بیشتر میسر است، دست شسته و به زهد و دریوزگی روی میآورند. در این چهارده قرن که از نفوذ اسلام - به ضرب شمشیر - در جوامع گرفتار میگذرد، هر سال صدها هزار نفر و اکنون چند دهه است که سالانه دو میلیون مسلمان با هزینه ای هنگفت از نقاط دور و نزدیک به سوی عربستان میروند و در مکه و مدینه جمع میشوند و دور یک اتاق مکعب سیاه دربسته لَه لَه میزنند و طواف میکنند و نام این بتپرستی را یکتاپرستی گذاشتهاند. این رنجهای بیهوده و این هدر دادن پولها چه چیزی را به جهان زندگان افزوده و کدام گره از مشکلات مردم جامعه و حتی همان فرد زائر را گشوده است؟ پولی که این زائران هر سال در این راه هزینه میکنند، اگر در یک مؤسسهٔ درمانی جمع و ذخیره شود، بسیاری از بیماریهای رایج جهان را ریشه کن خواهد کرد!
در ایران کنونی که چند سال است دادن یارانه به همه و بویژه روستائیان نوعی قانون شده است، روستائیان پول سالانه حاصل از این بخشش دولت را یا هزینه سفر حج میکنند یا در زیارت کربلا و نجف پولها را برباد میدهند و خانواده را همچنان در فقر نگه میدارند. کوتاه سخن اینکه دین اسلام، ایدئولوژی دنیای موهوم پس از مرگ است و تمام دستورهایش برای آماده شدن مرگ است و مرگ… برای زندگان و دنیای زنده هیچ گونه دستوری ندارد و ذره ای سود عاید پیروان و مؤمنان نمیکند؛ بنابراین عقب ماندگی ما قسمت اعظمش به دینی که وبال گردن مسلمانان شده است بستگی دارد. تردید نکنیم…
کالیفرنیا دکتر محمد علی مهرآسا ۲۲/۶/۲۰۱۴
پاسخ سؤال یا شبهه
چکیده شبهه:
هنگامیکه قاره اروپا در جهل و خرافه دستوپا میزد و فقر کشنده سدههای متوالی بر آن سامان گسترده شده بود، شرق، بهویژه خاورمیانه به یمن دانشپروری، گشاده نظری و بلندطبعی چند خلیفه عباسی، به مدت دو قرن دوران طلائی و شکوفایی را میگذراند و پهنه آن سامان از بغداد تا پسارود (ماوراءالنهر) جایگاه دانشمندان و فیلسوفان بود. ازنظر سیاسی و کشورداری نیز اقلیمی که زیر تسلط فرمانروایان ناحیه بود، بزرگتر از سراسر خاک اروپا گستره داشت؛ و درزمینهٔ آزادی گفتار و رعایت اندیشه و احترام به دگراندیش، بهمراتب از اروپای غرقه در جهل دین عیسوی، شکوفانده تر بود. پس چه شد که آنها از خواب گران قرون برخاستند و با شتاب بهسوی پیشرفت و تکامل تاختند؛ و ما چنان در خواب فرورفتیم و عقب ماندیم که حتی به استعمار و استثمار همان در جهل فرو رفتگان روزگاران گذشته تن سپردیم؟ آن چند نفر دانشمندی که در آن دو قرن درخشیدند و بالیدند، مانند ابن خلدون، فارابی، ابوعلی سینا، خیام و زکریا رازی… نخست از دین و تعصب و خشکه تقدس دست شستند و دین را از حافظه پاک کردند و سپس بهسوی دانش ورزی و علماندوزی رو آوردند.
عامل اصلی عقبماندگی را باید در اعتقادات آسمانی و باورهای متعصبانه لاهوتی جستجو کرد. دین اسلام در چندین آیه قرآن بهصورت مکرر پیوسته به مؤمنان دستور میدهد که به دنیای پس از مرگ بیندیشند و آخرت را فدای لذت این دنیای فانی نکنند! بارها گفته است: «وای بر آنانی که آخرت را فدای دنیای فانی میکنند» در چنین آئینی با چنین دیدگاهی، انسان فعال و نوجو و ترقیخواه و متمایل به تلاش و کوشش تربیت نمیشود. و حاصلی جز فقر مادی و فرهنگی در میان جامعهاش ندارد! بدیهی است هرچه میزان اعتقاد به دین بیشتر باشد، به همان میزان گسستگی و بیمیلی از تلاش برای کسب ثروت و دانش و فرهنگ و لذت فزونتر خواهد بود. به سخنی ساده، هرچه آدمی ازلحاظ باور، دیندارتر باشد، تنبلتر و درنتیجه گداتر خواهد شد!
چکیده پاسخ:
هیچ دینی از عقب افتادن پیروان خود در امور اقتصادی، فرهنگی و علمی حمایت نمیکند. با توجه به اینکه انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است دین اسلام با آموزههای روشن خود با حفظ اعتدال مسلمانان را به دانشافزایی و پیشرفت معقول در مسائل موردنیاز امور دنیایی و رفع فقر تشویق نموده است و درعینحال غرق شدن در دنیاگرایی و غفلت از امور معنوی را مخالف ارزشهای انسانی دانسته است؛ بنابراین دین اسلام علت عقبماندگی مسلمانان نیست بلکه علت آن را باید در خارج از دین اسلام جستجو نمود. چه اینکه اگر قیامت و معادی هم در کار نباشد دنیاگرایی و غرق شدن در تجملات مادی جامعه را به فساد میکشاند چنانکه امروز بهوضوح دیده میشود کشورهای پیشرفته گرفتار فسادهای مختلف انسانی و اخلاقی شدهاند.
مقدمه:
مخالفان دین اسلام بدون در نظر گرفتن واقعیت، پیوسته در جستجوی تخریب این دین است. در شبهه فوق مطالبی برخلاف معیارهای علمی و تاریخی، دین اسلام متهم گردیده که باعث عقبافتادگی مسلمانان شده و اگر مسلمانان از دین اسلام دستبردارند توجهشان به دنیا جلب میشود و مانند کشورهای پیشرفته به فنآوریهایی مهم دست یازیده و درنتیجه بسیاری از مشکلات اقتصادی و اجتماعی آنان مانند کشورهای غربی حل میشود. در این نوشته به این شبهه و پندار شبهه کننده پاسخدادهشده است.
پاسخ شبهه:
در دین اسلام هیچ آموزهای وجود ندارد که مسلمانان را از تلاش و زحمت برای امور دنیوی و بهتر ساختن زندگی بازداشته باشد. بلکه با اعتقاد به اینکه انسان دارای دو زندگی یکی موقت و دیگر دائمی و ابدی است انسان را بهاعتدال در زندگی دعوت نموده و درعینحالی که مسلمانان را به کار و تلاش و علمآموزی تشویق میکند، برساختن زندگی واقعی آنان تأکید داشته تا گرفتار خسران ابدی نشود. دین اسلام در مقایسه به تمام ادیان موجود دنیا در بعد معنوی و دنیایی از آموزهها و تعالیم بسیار کامل و غیرقابل خدشه برخوردار است و حتی در قرآن کریم آموزههای علمی به چشم میخورد که باگذشت زمان و پیشرفت فنّاوری این گزارههای علمی خودبهخود تفسیر میشوند. دین اسلام به سعادت دنیوی و اخروی بشر توجه خاصی داشته است هیچکدام را فدای دیگری نکرده است. با توجه به اینکه بشر خودبهخود بهسوی امور دنیوی و ساختن زندگی در آن علاقهمنداست، قرآن و دین اسلام با آموزهای خود بر رشد و تکامل معنوی و تربیت انسانها تأکید داشته است و معنای آن این نیست که انسان از زندگی دنیا دست برداشته و با غرق شدن در فقر فقط به امور معنوی بپردازد. هرکسی چنین مطلبی را به اسلام نسبت دهد یک اتهام محض و مغایر با آموزههای اسلام است. با توجه به اینکه هوش و ذکاوت و تلاش خود انسان در امور مادی و پیشرفت صنعت و فنّاوری نقش دارد دین اسلام عهدهدار این نشده که برای بشر بستر فنّاوری را هموار کند؛ اما درعینحال آموزههای دین مبین اسلام تأکید بر پیشرفت و شکوفایی علمی، بهداشتی و امثال این امور دارد. قرآن کریم بهصراحت میفرماید: «وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْمُفْسِدینَ؛[۱] و در آنچه خدا به تو داده، سرای آخرت را بطلب؛ و بهرهات را از دنیا فراموش مکن؛ و همانگونه که خدا به تونیکی کرده نیکی کن؛ و هرگز در زمین در جستجوی فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد!»
از این آیه شریفه به دست میآید که مال و ثروت برخلاف پندار بعضی از کج اندیشان، چیز بدی نیست، مهم آن است که ببینیم در چه مسیری به کار میافتد، و اگر بهوسیله آن «ابتغاء دار آخرت» شود، چه چیزی از آن بهتر است؟، اگر وسیلهای برای غرور و غفلت و ظلم و تجاوز و هوسرانی و هوسبازی گردد، چه چیز از آن بدتر؟! این همان منطقی است که در جمله معروف امیر مؤمنان علی ع درباره دنیا بهروشنی از آن یادشده است: من ابصر بها بصرته، و من ابصر الیها اعمته؛ کسی که به دنیا بهعنوان یک وسیله بنگرد چشمش را بینا میکند، و کسی که بهعنوان یک هدف نگاه کند نابینایش خواهد کرد.[۲] جمله «وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا» این واقعیت را بیان میکند که هر انسان سهم و نصیب محدودی از دنیا دارد، یعنی اموالی که جذب بدن او، یا صرف لباس و مسکن او میشود مقدار معینی است، و مازاد بر آن بههیچوجه قابلجذب نیست و انسان نباید این حقیقت را فراموش کند. بخش پایانی آیه شریفه توجه انسان به مطلب مهمی جلب میکند و آن این است که امور دنیا انسان را از جاده انسانیت خارج نکند و باعث نگردد که امکانات مادی او را بفریبد و آن را درراه «فساد» و «افساد» به کارگیرد. و از این فرموده است: «وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْمُفْسِدِینَ؛ هرگز فساد در زمین مکن که خدا مفسدان را دوست ندارد» این نیز یک واقعیت است که بسیاری از ثروتمندان بیایمان گاه براثر جنون افزونطلبی و گاه برای برتریجویی دست به فساد میزنند جامعه را به محرومیت و فقر میکشانند همهچیز را در انحصار خود میگیرند، مردم را برده و بنده خود میخواهند، و هرکسی زبان به اعتراض بگشاید او را نابود میکنند، و اگر نتوانند از طریق تهمت بهوسیله عوامل مرموز خود او را منزوی میسازند، و خلاصه جامعه را به فساد و تباهی میکشند.[۳]
امروز بهوضوح مشاهده میشود که کشورهای پیشرفته با امکاناتی که به دست آوردهاند دنیا را به فساد کشانده و با زورگویی و تفوق طلبی انسانیت را زیر سؤال برده و هیچ حقی برای دیگران قائل نیستند. اگر پیشرفت فنّاوری و اقتصادی با این پیامد همراه باشد از بودنش نبودنش بهتر است. فنّاوری و پیشرفت اقتصادی در صورتی ارزش دارد که بهصورت عادلانه و با حفظ ارزشهای انسانی در خدمت مردم باشند. اینکه اسلام متهم به فقر گرایی پیروان خود شده کاملاً با آموزههای قرآن اسلام در تضاد است؛ زیرا در سخنان پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) فقر مورد نکوهش قرارگرفته و فرموده است: «کاد الفقر أن یکون کفرا؛[۴] نزدیک است که فقر کفر باشد».
اینکه در این شبهه از پیشرفت مسلمانان در دو قرن سخن گفته است و از دانشمندان اسلام نامبرده است این ادعا را که اسلام علت عقبافتادگی مسلمانان نقض میکند، این پیشرفت و ترقی که در هیچ منطقهای از دنیا مثل آن وجود نداشته در سایه دین اسلام بوده و دانشمندان مسلمان نامبرده و غیر نامبرده که در حوزههای فلسفه، طب، ریاضی، هندسه، مثلثات و امثال این امور تألیفات، اختراعات و اکتشافاتی داشته در فضا و حاکمیت دین اسلام تحقق پیداکرده و در این زمان به گفته خود شبهه کننده اروپا و سایر کشورهای دنیا در بربریت و جهل به سر میبردند. این سخن که این دانشمندان با دور انداختن دین اسلام و ایمان از ذهن و قلب خود به این درجات علمی رسیده یک اتهام بدون دلیل است. ثانیاً اگر بیرون آمدن از دین اسلام باعث رشد علمی در این حوزهها میشود افراد زیادی مانند خود شبهه کننده نهتنها از دین اسلام بیرون رفته بلکه در مقابل آن قرارگرفته؛ اما هیچ نتیجهای نگرفته و قدمی درراه پیشرفت علم و فنّاوری نتوانستهاند بردارند. اگر چنین ملازمهای بین بیدینی و پیشرفت علمی وجود میداشت باید تمام بیدینان در قله علم و دانش و فنّاوری قرار میگرفتند و خدماتی را برای جامعه انجام میدادند. این واقعیت را هیچکسی نمیتواند انکار کند که ظهور اسلام در سرزمین حجاز که ازلحاظ تمدن و فرهنگ یکی از عقبماندهترین مناطق جهان بوده است، آغازشده که در یک کلمه از آن بهعنوان «عصر جاهلیت» یاد میکنند، میزان رشد فرهنگی آنها در مدت رسالت پیامبر اکرم مشخص است که از بتپرستی و بدویت به خداپرستی و مدنیت و قانونگرایی و نظم کشیده شدند.[۵]
دانشمندان غربی اعتراف نمودهاند که بعد از دوران رسالت پیامبر دوران خلافت آغازشده تا قرن دوازدهم استمرار یافت و در خلال این سالها جهان اسلام دارای درخشانترین تمدنها بوده است. خصوصاً در قرن سوم، چهارم و پنجم دانشمندان کمنظیری در تولید علم و فن کوشیده و خدمات چشمگیری به تمام علوم نمودهاند، که بهعنوان نمونه از آنها میتوان به فارابی، ابوریحان، ابنسینا، خواجهنصیرالدین طوسی و ریاضیدانان و حکمای بزرگ دیگر اشاره کرد، این در حالی است که آنگونه که در منابع تاریخی آمده است در این دوره برای اروپا و غرب سابقه پیشرفت و توسعه و تولید علمی دیده نشده است، بلکه دوران بربریت و استبداد و استثمار بر سراسر اروپا حاکم است و بخشهایی از اروپا و غرب در تصرف مسلمین و تابع خلافت اسلامی است، قرن هشتم تا یازدهم میلادی عصر طلایی اسلام نامگرفته[۶]، باید دقیقاً با بررسی رویدادهای تاریخی روشن کنیم که جهان اسلام از چه زمانی در نقطه اوج فرهنگ و تمدن و علم بوده و سیر نزول یا ایستایی آن از کی آغازشده است؟ چنانکه دانشمندان غربی برای جهان اسلام نقطه اوج تمدن و فرهنگی را قبول دارند و معترفاند زمانی که غرب و اروپا گرفتار اندیشه قرونوسطایی بود جهان اسلام دارای درخشانترین تمدنها بوده است.[۷]
این پیشرفتها در فضای و حاکمیت دین اسلام بوده و هیچ فردی نمیتواند آن را انکار کند. پس دین اسلام از عوامل عقبافتادگی مسلمانان محسوب نمیگردد؛ زیرا دین اسلام دین عقلانیت و علم پرور است و علم در دین اسلام، امری مهم و اساسی است و تأکیدات بسیاری بر آن وجود دارد.[۸] درست است که علم مورد توصیه در اوایل اسلام، عبارت بود از معرفت قرآن و دین، اما بعدها هر علم که در قوام امور دنیا از آن گریزی نبود، موردتوجه مسلمین قرار گرفت.[۹] بهبیاندیگر، اسلام اولویت و برتری را بر علوم دینی و شناخت خدا و نفس قرار میدهد. بااینحال علم را تنها منوط به علوم دینی نمیداند و قطعاً شامل دانشهایی که در خدمت بشر باشد نیز میشود. از پیامبر (صلیالله علیه و آله) نقلشده: «اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّینِ فَإِنَّ طَلَبَ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَی کُلِّ مُسْلِم؛ علم را طلب کنید حتی اگر در چین باشد؛ همانا طلب علم بر هر مسلمانی واجب است».[۱۰] این طبیعی است که مراد پیامبر (صلیالله علیه و آله) از علمآموزی حتی از چینیها، محدود به علوم دینی نیست و دایره گستردهتری را شامل میشود که در اقصی نقاط جهان یافت میشود و الا تحصیل علوم دینی حتی در چین، چندان باورپذیر نیست. علاوه بر این، در نگاه اسلامی، خدمت به بشر، امری پسندیده و نیکو است و خداوند برای خدمت به خلق، اجروقرب بسیار قرار داده است؛ کسب دانش در جهت خدمت به جامعه بشری نیز میتواند مصداق بارزی از خدمت به خلق و بندگان خدا باشد.
ازآنچه بیان شد مبرهن میگردد که دین اسلام عامل عقبافتادگی مسلمانان نیست بلکه اگر بر طبق امور ه ای آن عمل شود سعادت دنیا و آخرت بشر را تأمین میکند. اما اینکه در سدههای اخیر چرا مسلمانان عقبافتاده و غربیها پیشرفت کردند، علتش را باید در خارج از آموزههای دین اسلام جستجو نمود. پس عقبافتادگی یک ملت و قوم را باید در امور خارج از آموزههای آنان جستجو نمود و ما در زیر به برخی از این عوامل اشاره میکنیم:
- اولین عامل عقبافتادگی کشورهای اسلامی بعد از قرونوسطی و پیشرفت کشورهای اروپایی، خودباختگی حکام این کشورها است. تنپروری و خودکامگی حاکمان کشورهای اسلامی و عدم توجه آنان به پیشرفت و ترقی باعث گردید که علوم طبیعی و تجربی در این کشورها در کنار افت شدید علوم دینی رشد نکرده و گسترش پیدا نکند بلکه حتی حاکمان زورگو از پیشرفت این علوم در راستای جلب منافع خود و اقتدار کشورهای تأثیرگذار جلوگیری میکرده و دانشمندان را به انواع گوناگون مورد تهدید و تبعید قرار میدادهاند.
- بعدازاینکه کشورهای اروپایی و غربی ازنظر اقتصادی، نظامی و سیاسی اقتدار و قدرت پیدا کردند، به فکر استعمار کشورهای اسلامی افتاده و با روشهای مختلف توانستند که بر این کشورها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم تسلط پیداکرده و تمام برنامهریزیهای علمی و اقتصادی آنان در این کشورها در جهت منافع کشورهای خودشان بوده و از هر نوع پیشرفت علمی و صنعتی این کشورها جلوگیری کرده و این سیاست آنان حتی امروز در اغلب کشورهای اسلامی اعمال میگردد و آنان را وابسته به خودشان نگه میدارند. آنان برای این هدف حتی دانشمندان کارآمد کشورهای اسلامی را با شگردهای مختلف وادار به هجرت به کشورهای خودشان میکنند. امروز این واقعیت را ما در اکثر کشورهای اسلامی بهصورت زنده مشاهده میکنیم که باوجود سرشارترین منابع طبیعی و انسانی وابسته به کشورهای استعماری هستند و حق هیچگونه فعالیت علمی و اقتصادی را ندارند. شاهد دیگر اینکه کشورهای غربی امروز از پیشرفت جمهوری اسلامی ایران در حوزههای مختلف علمی که مرهون استقلال این کشور اسلامی از کشورهای استعمارگر است عصبانی شده و تلاش همهجانبه آنها بر جلوگیری از این پیشرفت متمرکز گردیده و جلسات جهانی و میان دولتی تشکیل داده و تحریمها را بر این کشور اعمال میکنند تا ایران از پیشرفت علمی دست بردارد.
- اختلافات مذهبی، قومی، ملی، و سیاسی در میان کشورهای اسلامی و حتی در داخل یک کشور اسلامی که ناشی از جهالت و تعصبات کور و خودخواهیهای غیرمعقول بوده و توسط دشمنان اسلام بیشتر دامن زده میشود از عوامل دیگر این عقبافتادگی است. این اختلافات مسلمانان را سرگرم نزاعهای و دعواهای غیرمعقول و بازدارنده از پیشرفت علمی کرده و فرصت این را به آنان نمیدهد که به مسائل علمی بیندیشند و فضای امن را برای پرورش دانشمندان و فعالیت آنها ایجاد کنند. ما به گذشتههای این کشورها نمیرویم به همین زمان حاضر نگاه میکنیم که تمام تلاش این کشورها در نفی همدیگر به مصرف میرسد و بیگانگان مقدرات آنان را به دست گرفته و آنان را به هر سو که دلشان میخواهد میکشند. یک نگاهی اجمالی به کشورهای اسلامی این واقعیت را برای همگان ثابت میکند. امروز کشور افغانستان بااینهمه منابع زیرزمینی چندین سال است که دستخوش ناامنیهای وحشتناک شده و مردم آن سرزمین تشنهی امنیت برای زندگی کردن هستند و باوجود گرفتاریهای گوناگون فرصت تصور این را ندارند که به مسائل علمی بپردازند. همینطور کشور پاکستان در دام فرقهگراییهای افراطی سلفی گری و تکفیری قرارگرفته و از طرف دشمنان اسلام موردحمایت قرار دارند تا همیشه چالش و ناامنی در این کشور وجود داشته باشد. اکثر کشورهای عربی که دربست در اختیار آمریکا و انگلیس قرار دارند و با این وضعیت چگونه ممکن است که کشورهای اسلامی پیشرفت علمی داشته باشند. پیشرفت علمی زمانی امکانپذیر است که دست قدرتهای بزرگ از این کشورها قطعشده و استقلالشان به دست آورند و سپس در راستای پیشرفت و ترقی تلاش کنند و به خودکفایی برسند.
ممکن است عوامل دیگری هم در عقبافتادگی کشورهای اسلامی نقش داشته است لکن ما به اساسیترین عوامل اشاره کردیم.
پینوشتها:
- [۱]. قصص، ۷۷.
- [۲]. نهج البلاغه، خطبه ۸۲.
- [۳]. رک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ۱۶، ص ۱۵۵–۱۵۸، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چ ۱۰، ۱۳۷۱ ش.
- [۴]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۳، ۷۴۸، قم، دار الحدیث، محقق / مصحح: دارالحدیث، چ۱، ۱۴۲۹ق.
- [۵]. نهج البلاغه، خطبه ۹۵.
- [۶]. کالین، رنان، تاریخ علم کمبریج، ص ۲۸۱، ۲۸۶ و ۳۰۴، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، چ ۲، ۱۳۷۱ش.
- [۷]. همان، ص ۲۸۱ الی ۳۳۳ و ۳۳۵–۳۵۰؛ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۷، ص ۶۲۴، تهران، علمی فرهنگی، چ۴، ۱۳۷۴ش.
- [۸]. برای اطلاع از این روایات ر.ک. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۳۰–۳۳، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چ۴، ۱۴۰۷ق.
- [۹]. زرین کوب، عبدالحسین، کارنامه اسلام، ص ۲۷–۲۸، تهران، سپهر، ۱۳۶۹ش.
- [۱۰]. فتال نیشابوری، محمد بن احمد، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج ۱، ص ۱۱، انتشارات رضی، قم، چ۱، ۱۳۷۵ش.