مذهب ابن عربی
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
ابن عربی شیعه بوده است یا سنی؟
محی الدین عربی از جمله بزرگانی است که درباره آراء، مذهب و حتی آثار او بسیار اختلاف شده است. از آن جمله گروهی او را شیعه دانسته و بر تشیع او اصرار ورزیدهاند و گروهی او را سنّی مذهب میدانند؛ هم چنین برخی او را کافر دانسته و برخی او را عارف واقعی میپندارند. شاید، هیچ شخصیتی به اندازه محی الدین اینقدر در مورد او مطلب گفته نشده است اشخاصی مانند ابن فهد حلّی، شیخ بهائی، محقق فیض کاشانی، مرحوم مجلسی اول، قاضی نورالله شوشتری و محدث نیشابوری و جماعت دیگری اصرار در اثبات تشیع وی داشته و بسیاری دیگر او را سنی مذهب میدانند و البته برخی هم در باب او سکوت اختیار کردهاند. شهید مطهری (ره) میگوید: هیچکس به اندازه محی الدین درباره اش متناقض اظهار نظر نشده است. بعضی او را از اولیاءالله و انسان کامل و قطب اکبر میدانند و بعضی او را یک کافر مرتد و گاهی ممیت الدین و گاهی ماحی الدین میخوانند».[۱]
برخی از کسانی که مخالف آراء و نظریات شیخ محی الدین بودهاند، به وی القاب ناپسندِ ممیت الدین و ماحی الدین روا داشتهاند. اولین کسی که او را ممیت الدین خواند، شیخ احمد احسائی بود. مرحوم سید محمد حسین حسینی تهرانی مینویسد: «شیخ احمد احسائی مردی بود زاهد و عابد و خوش حافظه ولی بدون استاد خواست تا مطالب حکما را دریابد و شروع کرد به مطالعه کتب حکمت و حقیقت مطلب آنها را نفهمید و دچار سرگشتگی و تحیر شد و چون به اخبار، اطلاع کافی داشت، خواست تا با ظواهر عبارات احادیث، حقائق معانی حکمیه را تطبیق دهد، موفّق نشد. آنگاه چون به مسائل حکمت نرسید و مغزی و مفادّ آراء حکما را ادراک نکرد، جمیع حکماء را زندیق و ملحد خواند و جمیع اهل عرفان را زندیق و ملحد خواند؛ چون همانند اخباریون، ظواهر گفتارشان را با ظواهر کلمات وارد در احادیث منطبق ندانسته؛ بالاخص با محی الدین سرسختی به خرج داد و او را ممیت الدین ملقّب ساخت و نیز با محقق فیض کاشانی، سخت درآویخت و او را که نامش ملا محسن است، به ملامسیء، یعنی ملاّی بد عمل ملقّب کرد و درکتابهایش و دروسش از وی بدین لقب نام میبرد.»[۲] هم چنین در جای دیگر مینویسد: «صاحب روضات الجنات سید محمد باقر خوانساری اصفهانی میگوید: بدین علّت است که بعضی از مشایخ متأخرین از عرفای ما، او را به ممیت الدین لقب دادهاند و مولا و سید و سالار ما، پدر مرحوم ما که خداوند مقامش را در علّیین بالا برد به او لقبی نیکوتر از این داده و او را به ماحی الدین (یعنی محو کننده و نابوده کننده دین) ملّقب ساخته است. آری در میان طائفه عظیم شیعه، جماعتی هستند جدا و بر کنار از دیگران که پیوسته به امثال این صوفیان و عرفای ملحد با یک چشم مینگرند؛ مانند ابن فهد حلّی و شیخ بهائی و مولی محسن کاشانی و مولی محمد تقی مجلسی و قاضی نورالله شوشتری و به خصوص این مردی که در عبارت ما متأخر آمده است و به سبب همین یک چشمی بودنش وی را به شیعه تراش لقب دادهاند».[۳]
مهمترین دلیلی که سبب شده است برخی از او با اینگونه القاب یاد کنند، عقاید و آراء او در مواردی از جمله وحدت وجود، موحد دانستن فرعون، انقطاع عذاب از کفار و … است.
نکته ای که ذکر آن در پایان این نوشتار لازم به نظر میرسد آنکه برای نقد و بررسی آراء یک نظریهپرداز، لازم است هم به آن علم، و هم به نظریههای مذکور احاطه کامل داشت، تا بتوان نقد مناسب و در خور ارائه داد. و این نکته در بسیاری موارد از دید منتقدین و عموم خوانندگان مغفول واقع میشود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
۱ـ روح مجرد، علامه تهرانی، ص۳۱۰ تا ۴۶۶.