فعالیت‌های امام علی(ع) در دوران خلفا


سؤال

مهمترین فعالیت‌های حضرت علی(ع) در دوران خلفای راشدین چه بود؟

درگاه‌ها
درگاه غدیر.png


اصطلاح خلفای راشدین، به دوره حکومت سه فرد اول از حاکمان مسلمان پس از پیامبر(ص) و دوره خلافت پنج ساله امیرالمؤمنین گفته می‌شود. ۲۵ سال از امامت امام علی(ع) در دوران سه خلیفه اول سپری شد، اگر چه امام در این دوره از مصدر قدرت بر کنار بود، اما برای حفظ اسلام و جلوگیری از تفرقه میان مسلمانان فعالیت‌های مهمی انجام داد. امام در این دوران، در امور مختلف به خلفا مشورت می‌داد، احکام اسلام را به شیوه صحیح تبیین می‌نمود و به مقابله با انحرافات می‌پرداخت. افراد زیادی در این دوره به شاگردی امام پرداختند که از چهره‌های سرشناس مکتب تشیع به شمار می‌آیند.

جلوگیری از تفرقه بین مسلمانان بعد از پیامبر(ص)

امیرالمؤمنین در راستای انجام وظایف الهی خود، حفظ دین، ارکان و اصول اسلام را به همه امور مقدم می‌دانست. امام از اختلاف و تفرقه بین مسلمانان جلوگیری کرده و برای حفظ اسلام که اساسی‌ترین آرمان نبوی است، هزینه سنگینی را متحمل شد چنان‌که خودش این دوره را تلخ‌ترین دوره حیاتش نامید.[۱]

حفظ اقتدار نظام اسلامی

تلاش‌های امام علی(ع) برای حفظ اقتدار نظام اسلامی مؤثر دانسته شده است.[۲] گفته شده وی اگرچه خود را شایسته‌ترین فرد برای رهبری جامعه اسلامی می‌دانست؛ ولی به دنبال رقابت برای تضعیف نظام موجود برنیامد؛ بلکه به عنوان مشاور به اقتدار نظام سیاسی موجود کمک کرد.[۳]

پس از رحلت پیامبر(ص)، مدینه مورد حمله مرتدین قرار گرفت. امام علی(ع) دفاع از یکی از دروازه‌های شهر را به عهده گرفت و حمله شبانه آنها را دفع کرد.[۴]


او در برابر مشورتی که ابوبکر از او خواست برای ادامه جهاد و فتوحات در جبهه شام، او را سفارش به ادامه جهاد کرد که باعث فتوحاتی برای مسلمانان شد.[۴]


عمر در یکی از لشکرکشی‌ها به سمت روم تصمیم داشت همراه سپاه حرکت کند و برای این کار با امام علی(ع) مشورت کرد. او عمر را از شرکت در جنگ نهی کرد. همچنین زمانی که جنگی بین مسلمانان و سپاهیان یزدگر سوم قریب الوقوع بود، عمر برای اینکه خود رهبری سپاه را به عهده بگیرد با علی مشورت کرد که مورد نهی قرار گرفت. او حکمران را به رشته تسبیح تشبیه کرد که مهره‌ها را گرد می‌آورد و اگر پاره شود مهره‌ها پراکنده می‌شوند.[۵]

مشورت دادن به خلفا

امام بعد از غصب خلافت توسط خلفا، از ایشان دوری نکرد و برای پیشبرد اهداف اسلام، همواره در کنار خلفا بوده و به ایشان در مسائل فقهی، قضائی، اجتماعی و سیاسی مشورت می‌داد. در منابع تاریخ شیعه و اهل سنت، به نمونه‌های زیادی از مشاوره‌های امام(ع) به خلفا اشاره شده است.

امام علی(ع) در زمان ابوبکر، در جنگ‌ها و فتوحات شرکت نمی‌کرد؛ ولی به ابوبکر مشورت‌ می‌داد.[نیازمند منبع]

ابوبکر در دوران خلافت خود در کارهای مهم با علی مشورت می‌کرد.

بر اساس گزارشی، ابوبکر برای فتح شام از اصحاب پیامبر(ص) نظرخواهی کرد و فقط نظر علی(ع) را پذیرفت.[۶]

تبیین صحیح احکام اسلام و مقابله با انحرافات

در راستای امامت، امام به تبیین احکام درست اسلام با عمل و نظر پرداخت و هرگز در این مسیر الهی کوتاهی نکرد. دعا، مناجات‌ها و عبادت‌های مأثور از ایشان، نمونه‌ای از این فعالیت‌هاست.[۷]

مردی در زمان خلافت ابوبکر شراب خورد، و ابوبکر پس از اطلاع از این موضوع، خواست بر او حد شرعی جاری کند، مرد شراب خوار مدعی شد که به حرمت شراب آگاهی نداشته است. ابوبکر در حکم این مسئله گیر کرد که اقامه حدود نماید یا ترک کند. به برخی از مشاوران خود گفت از علی(ع) حکم را سؤال کنید، از امام سؤال کردند و ایشان فرمود اگر دو شاهد از مهاجر و انصار که مورد اطمینان هستند، به حضورش در میان مسلمانان شهادت بدهند حد را درباره او جاری کن در غیر این صورت از او بخواه توبه کند، ابوبکر بر اساس حکم امام(ع) مرد را پس از عدم شهادت توبه داد و آزاد کرد.[۸]

دفاع از اسلام در مقابل اهل کتاب

در روایتی نقل شده، بعضی از بزرگان و علمای یهود، نزد ابوبکر آمدند و از او پرسیدند آیا تو جانشین پیامبری در بین این امت؟ جواب داد، بلی! گفتند ما در تورات خوانده‌ایم جانشینان انبیاء دانشمندترین و داناترین مردمان روزگار خود هستند؛ چند سؤال از تو داریم، آنها را پاسخ بده! آیا خداوند در آسمان است یا زمین، ابوبکر پاسخ داد خداوند در آسمان بر کرسی (تخت) است؛ عالم یهود جواب داد، پس زمین از خداوند خالی است و در برخی از مکان‌ها خدا هست و در بعضی نیست! ابوبکر از این سخن و نتیجه کلام خود که او گرفته بود به خشم آمده و گفت این سخن زنادقه است از من دور شو و گرنه می‌کشمت؛ روحانی یهودی با تعجب برگشت در حالی که دین اسلام را مسخره می‌کرد، امیرالمؤمنین با او مواجه شده و فرمود ای یهودی به سؤال تو آگاه شدم که بدون پاسخ برگشتی، پاسخ ما به سؤال شما این است که خداوند منزه از مکان است، در هر جا وجود دارد او به وجود آورنده مکان‌هاست، بزرگتر از این است که در مکان قرار گیرد اکنون من برای شما از تورات به گفتارم دلیل می‌آورم. موسی(ع) نشسته بود، ملکی از مشرق آمد، موسی پرسید از کجا آمدی، جواب داد از پیش خداوند سپس ملکی از مغرب آمد؛ موسی پرسید از کجا آمدی، پاسخ داد از جانب خداوند، ملکی دیگر آمد، گفت از آسمان هفتم از پیش خداوند آمدم، ملکی آمد و گفت از زمین هفتم از پیش خدا آمدم، سپس موسی فرمود: منزه است پروردگاری که هیچ مکانی از وجودش خالی نیست یهودی گفت. شهادت می‌دهم که این سخنت حق است و تو سزاوارتری به مقام جانشینی پیامبرت از کسی که بر آن تکیه زده است.[۹]

به نقل از محب‌الدین طبری در کتاب ریاض النضرة، ابوبکر یهودیانی که خواستار توصیف پیامبر(ص) بودند به امام علی(ع) ارجاع داد.[۱۰]

تربیت شاگرد

آن حضرت در عرصه‌های مختلف به تربیت شاگرد پرداخت و از میان صحابه نخبگانی تربیت کرد تا سیره نبوی از بین نرفته و استمرار یابد. مالک ابن تیهان، خزیمه بن ثابت، حبیب بن مظاهر، صعصعه بن صوحان،[۱۱] محمد بن ابی بکر و… برخی از تربیت یافتگان امام علی(ع) بوده‌اند.




منابع

  1. شیخ مفید، الارشاد، قم، آل البیت، ۱۴۱۳ق، ج1، ص۲۸۷؛ شیخ مفید، الجمل، گنگره بزرگداشت، ۱۴۱۳ق، ص۱۷۱–۱۷۲.
  2. ایزدی، حجت‌الله، «امیرالمؤمنین علی و اقتدار نظام اسلامی در دوران خلفا»، در مجله مصباح دی، شماره ۴۰، دی ۱۳۸۰ش، ص۹۹.
  3. ایزدی، حجت‌الله، «امیرالمؤمنین علی و اقتدار نظام اسلامی در دوران خلفا»، در مجله مصباح دی، شماره ۴۰، دی ۱۳۸۰ش، ص۱۰۰.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ایزدی، حجت‌الله، «امیرالمؤمنین علی و اقتدار نظام اسلامی در دوران خلفا»، در مجله مصباح دی، شماره ۴۰، دی ۱۳۸۰ش، ص۹۷.
  5. ایزدی، حجت‌الله، «امیرالمؤمنین علی و اقتدار نظام اسلامی در دوران خلفا»، در مجله مصباح دی، شماره ۴۰، دی ۱۳۸۰ش، ص۹۷ و ۹۸.
  6. یعقوبی، احمد، تاریخ یعقوبی‌، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۱ش، ج‌۲، ص ۱۳۳.
  7. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، دعای کمیل، سید بن طاووس، اقبال الاعمال، مناجات عشر.
  8. علامه حلی، کشف الیقین، مؤسسه چاپ و انتشارات، ۱۴۱۱ق، ص۶۸.
  9. شیخ مفید، الارشاد، قم، آل البیت، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۰۲؛ طبرسی، الاحتجاج، مشهد، مرتضی، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۰۹.
  10. ایزدی، حجت‌الله، «امیرالمؤمنین علی و اقتدار نظام اسلامی در دوران خلفا»، در مجله مصباح دی، شماره ۴۰، دی ۱۳۸۰ش، ص۶۷.
  11. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۲۴، ص۷۹.