عدم تضاد عزاداری با قضا و قدر

سؤال

آیا عزاداری مخالفت ورزیدن با قضا و قدر الهی نیست؟!


انجام عزاداری یا هر وظیفه دینی یا انسانی‌ای منافات با قضا و قدر ندارد. قضا و قدر یعنی نظام علّی و معلولی. اینکه هرچیزی علت تامه‌ای دارد در تضاد با اراده انسان نیست. اراده و اختیار انسان داخل در این نظام علّی و معلولی است و انسان نسبت به بسیاری امور مکلف است و وظایفی بر عهده دارد. از آن جمله برای یک انسان دین‌دار عزاداری و سوگواری برای پیشوایانش یک نوع وظیفه دینی است. نه اینکه با قضا و قدر الهی مخالفت کرده باشد. انسان دین‌دار مرگ خویشان و خانواده و پیشوایان دینی‌اش را می‌پذیرد و بر آن معترض نیست، اما سوگواری را هم انجام می‌دهد که یک نوع واکنش عاطفی و دینی نسبت به این موضوع است.

معنای قضا و قدر

قضا در لغت به معنای: محکم کردن، تمام کردن، خاتمه دادن می‌باشد،[۱] قدر یعنی: حکم، اندازه چیزی، سرنوشت.[۲]

قضا و قدر در کاربرد شرعی آن:

قضا یعنی حتمیت اشیاء و حوادث،[۳] آن جا که یک شئ حتماً موجود می‌شود و یک حادثه حتماً اتفاق می‌افتد. و هنگامی که فرمان چیزی را صادر کند تنها می‌گوید: موجود باش، و آن، فوری موجود می‌شود؛ ﴿وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ و چون به کاری اراده فرماید، فقط می‏گوید: «‌[موجود] باش‌» پس [فوراً موجود] می‏‌شود.(بقره:۱۱۷)

قدر: یعنی خصوصیات و صفات یک شئ، یعنی این که شئ در چه زمان و مکان معینی و با چه کیفیات و خصوصیات رخ می‌دهد.[۴]

قضا و قدر و اراده انسان

قضا و قدر را می‌توان بر نظام علّی معلولی جهان منطبق کرد. قضا منطبق می‌شود بر وجوبی که یک شئ (معلول) از ناحیه علت تامه‌اش بدست می‌آورد.[۵] وقتی خداوند می‌خواهد یک شئ موجود شود آن شئ حتماً موجود خواهد شد، لذا علت تامه آن را فراهم می‌کند تا آن شئ به عنوان معلول به مرحله وجوب برسد. قدر منطبق می‌شود بر تک تک شرائط و عللی که باید در کنار هم جمع شوند تا علت تامه شئ شکل گیرد.[۶] یک بچه که می‌خواهد به دنیا بیاید اگر قضا الهی بر آن تعلق گرفته آن بچه حتماً به دنیا می‌آید اما این بچه چون یک موجودی است که در عالم ماده پا به عرصه وجود می‌گذارد باید شرائط زیادی دست به دست هم دهند؛ پدر خاص، مادر خاص، زمان معین، مکان معین و… به این شرائط قدر الهی و به این که خداوند خواسته بچه از پدر و مادر معینی در زمان و مکان مخصوصی با شکل و شمایل خاصی متولد شود تقدیر الهی می‌گویند.

قضا و قدر الهی چیزی بیرون از نظام علی و معلولی عالم نیست که این نظام خودش نیز به تدبیر الهی ایجاد شده است، خداوند قضا و قدر خود را از طریق علل و معالیلی که آفریده، جاری می‌کند.

انسان موجودی است عاقل و صاحب اراده و اختیار. قضا و قدر خداوند به این تعلق گرفته است که انسان با این خصوصیات موجود شود؛ بنابراین خداوند خواسته است بعضی چیزها از طریق انسان و اختیار و اراده‌ای که به او داده است تحقق پیدا کند. مثلاً از این که بشر توانسته کامپیوتر بسازد می‌فهمیم قضا و قدر الهی به این مسئله تعلق گرفته است. خداوند خواسته است که بشر با توجه به عقل و اراده و سایر تواناهایی که به او داده است، کامپیوتر بسازد. خداست که همه اسباب و شرائط لازم از جمله انسان و تواناهایی او را برای بوجود آمدن کامپیوتر فراهم کرد.

و می‌دانیم که در ازاء تواناهایی که به بشر داده است از عقل و اراده و اختیار و ارسال و انزال کتب او را به تکالیف شرعی مکلّف کرده است که در صورت تخلف از آنها او را عقاب خواهد کرد. البته این تکالیف در حدّ توان بشر است و خارج از قدرت بشر نیست.[۷]

عزاداری تکلیفی دینی در چارچوب قضا و قدر

یکی از تکالیفی که بشر دارد حفظ دین و تعظیم شعائر دینی است، لذا اگر کسانی با دین معارضه کنند و ایجاد فتنه کنند ما وظیفه داریم در مقابل آنان ایستادگی کنیم و از کسانی که از دین دفاع می‌کنند حمایت کنیم.

بنابراین، قضا و قدر الهی در مورد مرگ و اجرای مراسم عزاداری منافاتی با هم ندارند همچنان که دفاع از تجاوز و تعدی برای حفظ جان و گرفتن دیه از قاتل نیز منافاتی با قضا و قدر الهی ندارد.

بر این اساس، تفسیر درست از قضا و قدر الهی این نیست که انسان وظیفه و تکلیف خود را انجام ندهد و کار را به عهدهٔ حوادث بگذارد.

انسان باید وظیفه خود را در امور دنیوی و اخروی ایفا کند و در این عرصه، در رفتار یک انسان مؤمن در مقایسه با غیر مؤمن و غیر معتقد به قضا و قدر، هیچ نقصانی وجود ندارد؛ بلکه یک انسان مؤمن برخلاف انسان بی ایمان، با اعتقاد به قضا و قدر و اتکا به خداوند، به بزرگداشت بزرگان دین و کسانی که برای احیای دین متحمل مصائب و مشکلات شده‌اند می‌پردازد.

منابع

  1. ابن اثیر، النهایه، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ ۴، ۱۳۶۴، ج۴، ص۷۸.
  2. احمد سیاح، فرهنگ بزرگ جامع نوین، انتشارات اسلام تهران، ج۲، ص۱۲۸۰.
  3. مرتضی مطهری، انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، ص۳۱.
  4. مرتضی مطهری، انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا، ص۳۱.
  5. محمد حسین طباطبائی، نهایه الحکمه، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ص۲۹۳.
  6. محمد حسین طباطبائی، نهایه الحکمه، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ص.
  7. سوره بقره، آیه ۲۸۶.