بربهاری و ابن بطه
بربهاری و ابن بطه در احیا و تشدید جریان تكفیر چه نقشی داشتهاند؟
بربهاری و ابن بطه از شیوخ معروف حنبلی هستند که در قرن چهارم هجری قبل از ابن تیمیه به حرمت زیارت و شفاعت پیامبر اسلام(ص) فتوا داده و مسلک سلفی گری را ترویج نموده اند. در قرن چهارم هجری «ابو محمد بر بهاری» یكی از علمای معروف حنبلی زیارت قبور را منع كرده بود كه از طرف خلیفه عباسی مورد انكار قرار گرفت. گفتهشده در همین قرن چهارم، عبدالله بن محمد عبكری حنبلی معروف «به ابن بطه» متوفای ۳۷۸ قمری نیز زیارت و شفاعت پیامبر(ص) را انكار نموده و سفر برای زیارت قبر آن حضرت را سفر معصیت دانست.
بربهارى
حسن بن على بن خلف ابو محمد بر بهارى (متوفای ۳۲۹ ق) از فقها و محدثان بزرگ حنابله بود كه در بغداد نقش بزرگى را بر ضد داعیان «شیعه» داشت و در زمان خود بزرگترین مروّج مذهب حنبلى به شمار مىرفت. او مىخواست كه عقاید اهل سنت و جماعت را به زمان رسول خدا(ص) و روزگار خلفای راشدین ابوبکر و عمر و عثمان و پیش از قتل عثمان و پیدا شدن فتنه در زمان حضرت على(ع) بازگرداند.[۱]
بربهاری پیرو سرسخت احمد بن حنبل بوده و شدیداً مخالفت خود را با مذهب اشعری ابراز داشته است. این مطلب ازآنجا به دست میآید که ابوالحسن اشعری بعد از کنارهگیری از مذهب اعتزال به بغداد پیش بربهاری رفت، به او گفت من جبائی و ابو هاشم را رد کردم و آنان را درباره یهود، نصاری و مجوس مورد نقض قراردادم. اشعری در این مسئله سخنانی زیادی گفت. بربهاری به او گفت: من هیچ چیزی نه کم و نه زیاد ازآنچه گفتی نمیدانم و چیزی جز آنچه ابوعبدالله احمد بن حنبل گفته است نمیشناسم. [۲]
یکی از عقاید بربهاری که امروز وهابیها نیز آن را در متون خود منعکس میکنند این است که پیامبر اسلام(ص) در کنار خداوند بر عرش نشسته است. و به همین علت او در مجلسی نمینشست مگر اینکه در آن گفته میشد که خداوند محمد(ص) را در کنار خود بر عرش مینشاند.[۳]
بربهاری و تکفیر
بربهاری هر نوع بدعت را کفر به خداوند متعال میدانست و هر بدعتگذار را کافر تلقی میکرد. او بر همین اساس میگفت که قائلین به رجعت علی بن ابیطالب و اینکه محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر علم غیب میدانند و کسانی که درباره امامت آنان سخن میگویند همگی کافر به خدای متعال هستند. [۴]
بربهاری کسانی را که ازنظر او اهل بدعت بود شدیداً انکار میکرد و بر همین مبنا مخالفین خود را تکفیر کرده و برای سرکوبی آنان گروهی را تشکیل داده بود. این کار باعث شد که القاهر بالله خلیفه عباسی علیه او خشمناک و درنتیجه به بصره تبعید گردد. در زمان الراضی بالله فتنهگری گروه بربهاریه شدت پیدا کرد و به همین علت اجتماع دو نفر از آنان در شهر به دستور خلیفه عباسی ممنوع گردید و در اثر این سختگیری دولت عباسی، بربهاری درجایی مخفی شد و در همانجا از دنیا رفت.[۵] همچنان در بغداد بسیاری از افراد بربهاری حبس گردیده و بسیاری خودشان را مخفی کردند و یا به شهرهای دیگر متواری شدند.[۶]
فتنه بربهاری
در کتابهای تاریخی فتنه حنابله به رهبری بربهاری نقلشده است. فتنه حنابله با رهبری بربهاری در زمان الراضی بالله بالا گرفت و شوکتشان تقویت شد و شروع به هجوم آوردن به خانههای نیروهای انتظامی و عموم مردم نمودند و اگر نبیذی پیدا میکردند آن را بر زمین میریختند، و اگر آوازهخوانی پیدا میکردند او را کتک زده و وسیله آوازخوانی او را میشکستند، و مانع کسبوکار مردم و راه رفتن مردان با زنان و بچهها میشدند، و اگر مشاهده میکردند که زن و مرد باهم راه میروند از مرد سؤال میکردند که زنی که همراه اوست کیست، و اگر جواب صحیح میداد با او کاری نداشتند وگرنه او را کتک زده و دستگیر نموده و به نزد رئیس پلیس میبردند و بر او گواهی به فاحشه گری میدادند.با این کارهای بربهاریه در بغداد آشوب به پا شد.
برای جلوگیری این فتنه «بدر خرشنی» رئیس پلیس بغداد در روز دهم جمادیالثانی سوار بر مرکب شد و در دو طرف بغداد خبر داد که هیچکس حتی دو نفر از اصحاب ابومحمّد بربهاری از حنابله حق اجتماع ندارند و نمیتوانند در مذهبشان مناظره نمایند، و از آنان امامی نمیتواند نماز گذارد مگر آنکه (بسمالله الرحمن الرحیم) را با جهر در نماز صبح و مغرب و عشا تلاوت نماید. ولی این تهدید در آنان تأثیری نداشت و شرّ و فتنه آنان بیشتر شد و از نابینایانی که به مسجد پناه برده بودند کمک گرفتند، و چون شخصی شافعی مذهب بر آنان گذر میکرد نابینایان را بر او تحریک کرده و تا سر حدّ مرگ او را با عصایشان کتک میزدند.
توقیعی از جانب «راضی بالله» خلیفه عباسی نیز صادر شد و در آن به حنابله خطاب کرده و از عملکرد آنان اظهار نارضایتی نموده و به جهت اعتقاد به تشبیه و دیگر عقاید توبیخ شدند؛ در این توقیع خطاب به بربهاریه آمده است: شما گمان میکنید که صورتهای قبیح و زشت شما همانند پروردگار عالمیان است، و هیئت پست شما همانند هیئت خداست، و اینکه شما برای خدا کف دست و انگشتان و پاها و دو نعل طلاکوب و موهای فرفری و رفتن به آسمان و آمدن از آن به دنیا را قائل هستید، خداوند ازآنچه ظالمان و منکران میگویند بسیار بلندتر و بالاتر است. سپس طعن شما بر بهترین امامان و نسبت دادن کفر و ضلال به شیعه آل محمد(ص)، و دعوت شما مسلمانان را به دین با بدعتهای ظاهر و مذاهب پستی که قرآن به آن گواهی نداده است، و انکار شما زیارت قبور ائمه و به زائرین آنها نسبت دادن بدعت گزاری، درحالیکه شما بر زیارت قبر مردی از عوام که هیچگونه شرف و نسبت و سببی با رسول خدا(ص) ندارد اجتماع کرده و مردم را به زیارت او دعوت نموده و برای او ادعای معجزات و کرامات انبیا را دارید، پس لعنت خدا بر شیطانی که این منکرات را برای شما زینت داده و گمراهتان نموده است.[۷]
آتش زدن بازار و محل کسب مردم بهویژه اموال هاشمیان در کرخ، ازجمله فتنههای این گروه سلفی بوده است که مردم و حکومت را به چالش کشانده و باعث سلب امنیت شده بودند. آنان حتی مردان و زنان را در این اماکن سوزاندند و بسیاری از آهنگران و عطاران را به آتش کشیدند.[۸]
بنابراین میتوان گفت بربهاری از پیشگامان سلفیه بوده و ریشههای سلفی تکفیری به او برمیگردد. تکفیر مسلمانان بر مبنای شرک دانستن و بدعت دانستن زیارت و شفاعت و امثال اینها را او پایهگذاری کرده است و ابن تیمیه نیز متأثر از افکار او بوده است. امروز نیز تکفیریها با مسلمانان همان رفتاری را انجام میدهند که بربهاریه انجام میدادند.
ابن بطه
در هدیة الاحباب گفته: ابن بطه نزد اهل سنّت ابوعبدالله عبید اللّه بن محمد عكبرى محدّث حنبلى است كه وفاتش سنه ۳۸۷ واقعشده، و نزد شیعیان ابوجعفر محمد بن جعفر بن محمد بن احمد بن بطّه قمى است. ابن شهرآشوب فرموده كه حنبلى به فتح است و شیعى به ضمّ. در الكنى و الالقاب نیز به این مطلب اشارهشده است.[۹]
مراد از ابن بطه در اینجا ابن بطه حنبلی است که از پیروان بربهاری به شمار میآید. ابن بطه نظر خود را درباره بربهاری چنین اظهار میکند: هرگاه مرد بغدادی را دیدی که او ابو محمد بربهاری را دوست دارد بدان که صاحب سنت است.[۱۰]
ازنظر ابن جوزی ابن بطه مبتدع بزرگ بوده زیرا او اسامی ائمه[مراد ائمه حدیث است] را از کتابهای حدیثی حذف و بهجای آن اسم خود را درج میکرده است. [۱۱]
ابن تیمیه حرمت سفر به زیارت و گچ کاری قبر و ساختن بناء بر آن را از کتاب «الإبانه الصغرى» ابن بطه نقل میکند و میگوید در این کتاب اقوال اهل سنت و آنچه با سنت مخالف است بیانشده است و ازجمله ابن بطه بناء بر قبور و گچ کاری قبرها و سفر بهسوی زیارت را بدعت شمرده و حدیث لا تشد الرحال را دلیل بر آن گرفته است.[۱۲] ابن تیمیه ابن بطه عکبری را از عالمترین مردم به سنت و آثار و او را تابعترین مردم نسبت به سنت و زاهدترین مردم دانسته است. ازنظر ابن تیمیه ابن بطه مستجاب الدعوه بوده است. او داستانی را برای اثبات این مدعا نقل میکند و میگوید حسین بن علی جوهری پیامبر را در خواب دید و مذهب ابن بطه را مذهب حق برای او معرفی کرد و پیروی از او را به حسین سفارش کرد. هنگامیکه ابن بطه حسین را دید تبسم کرد و گفت پیامبر اسلام(ص) راست گفته است.[۱۳]
البته در مورد ابن بطه سخن صریح و بیشتر ازآنچه بیان شد و اینکه او مانند بربهاری موجب فتنه و فساد در میان مردم شده باشد در متون تاریخی ذکر نشده است. هرچند ابن تیمیه با پیروی از او قائل به حرمت و شرک سفر بهسوی زیارت و امثال اینها شده ولی درعینحال دیگران جواز زیارت را به ابن بطه نسبت میدهند. مثلاً گفتهشده است که ابو عبد اللّه عبید اللّه بن محمد عكبرى حنبلى مشهور به «ابن بطه»، در كتاب «الابانه» گفته است در هنگام زیارت پیامبر اسلام(ص) قبر پیامبر(ص) روبرو و قبله پشت سرش قرار داده میشود.[۱۴] این سخن ابن بطه فقط بر جواز زیارت دلالت دارد اما سفر بهسوی زیارت همچنان از طرف او محکوم به شرک و حرمت است.
منابع
- ↑ مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص۹۹، مشهد، آستان قدس رضوی، چ۲، ۱۳۷۲ش.
- ↑ محمد بن ابی یعلی، طبقات الحنابله، ج۲، ص۱۹، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- ↑ همان، ج۲ص۴۳.
- ↑ طبقات الحنابله، ج۲، ص۴۱.
- ↑ خیر الدین الزركلی، الأعلام، بیروت، دار العلم للملایین، چ۵، ۱۹۸۰م، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الأمم والملوك، بیروت، دار الكتب العلمیه، چ۱، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م. وتحقیق : محمد عبد القادر عطا و مصطفى عبد القادر عطا. ج۱۳، ص۲۴۹.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۶ ق/ ۱۹۶۶م، ج۸، ص۳۰۷-۳۰۸.
- ↑ همدانی، محمد بن عبد الملك، تكمله تاریخ الطبری، بیروت، الاثولیکیه، چ۲، ۱۹۶۱م. تحقیق : البرث یوسف كنعان، ج۱، ص۹۲.
- ↑ محدث ارموی، میر جلال الدین، تعلیقات نقض، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۸ش، ج۲، ص۶۷۹.
- ↑ ذهبی، تاریخ الإسلام، بیروت، دارالکتب العربی، چ۱،۱۴۰۷ ق/ ۱۹۸۷م. تحقیق : د. عمر عبد السلام تدمرى، ج۲۳، ص۴۵۸.
- ↑ ابن جوزی، عبدالرحمن حنبلی، دفع شبه التشبیه بأكف التنزیه، عمان، دارالامام نووی، چ۴، ۱۴۲۱ق، تحقیق: حسن سقاف، ص۲۹۳.
- ↑ ابن تیمیه، الرد على الأخنائی قاضی المالكیه، بیروت ، المکتبه العصریه، چ۱، ۱۴۲۳ق. تحقیق: دانی آل زهوی، ص۱۹۵.
- ↑ ابن تیمیه، الرد على الأخنائی قاضی المالكیه، بیروت ، المکتبه العصریه، چ۱، ۱۴۲۳ق. تحقیق: دانی آل زهوی، ص۱۹۶.
- ↑ رک: سبحانی، جعفر، فی ظلال التوحید، تهران، نشر مشعر، ۱۴۱۲ق، ص۲۸۰.