اعطای عصمت به پیامبران
تقوا و عبادت خداوند، از مهمترین عواملی است که پیامبران را شایسته داشتن عصمت کرده است. پیامبران از ویژگیها و اوصافی برخوردار بودند که در اعطای عصمت به آنان نقش عمدهای داشته است. از جمله اینکه آنان از معرفت و تفکری برخوردار بودند که آنها را از گناهان که انسان را از سعادت دور میکند، برحذر دارد. عشق و محبت پیامبران به خداوند سبب این میشد که آنها رفتاری جز برای رضای خداوند کاری انجام ندهند. مجاهدتها و فداکاریها و گذشتن از حیات دنیوی و آبرو و منافعِ خود از جمله امور اختیاری آنان است که سزاواریشان را برای این مقام اثبات کرده است.
شایستگی پیامبران نسبت به عصمت
مصونیت معصومین در برابر گناه از مقام معرفت و علم و تقوای آنها سرچمه میگیرد. مهمترین عنصری که انبیا را به عصمت رسانده است تقوای آنان است. پیامبران به حکم آنکه سنگینترین مسئولیتها را دارند، مخصوصاً مسئولیت هدایت انسان، همچنین در زمینه تربیت نفوس و پاکسازی آنها از تمام آلودگیهای اخلاقی، باید از «تقوا» رفیعی برخوردار باشند.[۱] سطح بالای معرفت و ایمان انبیا که خود یک افتخار و فضیلت است سبب افتخار و فضیلت دیگری که مقام عصمت است میگردد. و این ایمان و معرفت از امدادات الهی است، ولی با این قید که امدادهای الهی بیحساب نیست، و لیاقتهایی در اینها وجود داشته است.[۲]
دینداری و تقوا و عبادت و عشق آنان به خداوند سبب اعطای عصمت از جانب خداوند به آنان شد. علامه طباطبایی میگوید: عصمت دانشی است که پیامبران و امامان را از ارتکاب گناهان مصون نگه میدارد و با وجود آن، سر زدن گناه از آنان چه صغیره و چه کبیره ممتنع است.[۳]
عشق و محبت به خداوند
مؤلفه دیگری که در عصمت دخیل است، داشتن عشق و محبت سرشار به خداوند است، و ویژگی انبیا و امامان معصوم این است که محبت الهی و عشق به حق، آنان را برمیانگیزاند که جز آنچه را خدا اراده میکند، اراده نکنند و از گناهان روی برتابند. خدای سبحان، این حقیقت را با سخنی که به تکرار از ابلیس، حکایت کرده، تأیید فرموده است: ﴿قَالَ فَبِعِزَّتِک لَأُغْوِینَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلَّا عِبَادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ؛ (شیطان) گفت: پس به عزّتت سوگند همگی را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلصت را.﴾(ص:۸۲ و ۸۳)
اوصاف پیامبران
درست است که عصمت موهبتی الهی است، امّا این موهبت و لطف در همه شرایط به کسی داده نمیشود، بلکه باید یک رشته زمینهها در خود فرد، وجود داشته باشد تا لطف الهی شامل حال او گردد. برخی از این زمینهها در اختیار فرد معصوم است. درست است که دو عامل وراثت و تربیت خانوادگی در این باره مؤثرند، ولی یک رشته عوامل کاملاً اختیاری نیز وجود دارند، از جمله:
- مجاهدتها و کوششهای فردی و اجتماعی پیامبرانی مانند حضرت ابراهیم(ع) و یوسف(ع) و موسی(ع) و پیامبر اکرم(ص) که پیش از بعثت آنان، زمینه را برای افاضه عصمت آماده کرده است.
- علم الهی به فعالیتهای سودمند و ثمر بخش آنان در دوران رسالت و زندگی سراسر مجاهدتشان؛ در فرازی از زیارت صدیقه طاهره(ع) آمده است: «ای بانوی آزمودهای که خدایی که تو را آفرید، پیش از آن که بیافریندت، تو را آزمود و تو در میدان امتحان و ابتلا صابر بودی.»
دلیل عدم اعطای عصمت به دیگران
وجود ملکه عصمت در انسان باعث از بین رفتن میل نفسانی نمیشود و سلبکننده اراده و اختیار انسان نیست،[۴] بلکه خداوند در برابر اعطای این ملکه مسئولیت سنگینی بر دوش صاحبان آن قرار داده است، و خداوند بر اساس علم پیشین خود میدانست که دیگران توانایی چنین مسوولیتهای سنگینی را ندارند و حتی اگر این ملکه به آنان داده شود آنان مرتکب گناه خواهند شد؛ لذا به انسانهای دیگر نداده است، و الا اگر از انسانهای دیگر نیز پایبندی به لوازم عصمت را احراز میکرد به آنان این ملکه را میداد.[۵]
در وجود انبیاء لیاقتها و استعدادهایی بوده، ولی شکوفا ساختن آنها هرگز جنبه اجباری نداشته، بلکه با اختیار و اراده خودشان این راه را پیمودهاند؛ اما انسانهای دیگر لیاقتهایی دارند و هرگز آن را شکوفا نمیسازند و از آن استفاده نمیکنند.[۶]
منابع
- ↑ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، ج۷، ص ۷۵ و ۱۸۹.
- ↑ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، ج۷، ص ۱۹۰.
- ↑ نگاه کنید به طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، چاپ جامعه مدرسین، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ نگاه کنید به سبحانی، منشور جاوید، ج۱۵، ص۳۲۸، و ج۱۷، ص۱۹۵ و ۲۹۰ و ۲۹۱.
- ↑ سوره انفال آیه ۲۳
- ↑ پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، ج۷، ص ۱۹۱.