پیش نویس:آرزو
این متن یک پیشنویس است که در وضعیت تکمیل قرار دارد |
ظرفیت آرزو کردن انسان چه مقدار است؟ از نگاه اسلام چه آرزویی ممدوح و چه آرزویی مذموم است؟
انسان دارای ظرفیتی به نام «آرزو» می باشد. این ظرفیت و قابلیت از جهت تعداد و از جهت کیفیت محدودیتی ندارد. اگر انسان این استعداد خود را جهت دهی صحیح نماید موجب رشد و کمال او خواهد شد. آرزوی ممدوح از نظر اسلام آرزویی است که اولاً منظم و دارای نظام باشد و لذا آرزو های پراکنده که محوری ندارند مورد تأیید دین اسلام نیست. ثانیاً دامنه آن طولانی نباشد یعنی آرزو های پشت سر یک دیگر و بی منطق و غیر واقعی نباشند. ثالثاً روحانی و معنوی و مترقی باشند نه آرزو های پست و مادی و مربوط به زندگی محدود دنیا. بهترین عامل برای رسیدن به آرزو های این چنینی آشنایی و اعتقاد با خدای متعال و تفکر الهی است.[۱]
ظرفیت جسمانی و ظرفیت روحی و معنوی
انسان این ظرفیت و استعداد را دارد که آرزو ها و تمایلات گوناگونی داشته باشد. ظرفیت دو نوع است: ظرفیت جسمانی و فیزیکی و ظرفیت معنوی. ظرفیت جسمانی و فیزیکی مثل ظرفیتی که یک تانکر آب یا حتی یک دریا و اقیانوس دارد. دریا و اقیانوس نیز گرچه بسیار ظرفیت بالایی دارد اما بالاخره اگر از جهت علمی مورد نظر قرار بگیرد معلوم می شود که محدود است و ابتدا و انتهایی دارد. اما ظرفیت های معنوی مخصوصاً ظرفیت های معنوی انسان محدودیت ندارند و نمی توان برای آن اندازه ای مشخص کرد. آرزو کردن انسان یکی از ظرفیت های انسان است که نمی توان آن را اندازه گیری کرد؛ یعنی آرزو کردن انسان از جهت کمیت و کیفیت محدودیت ندارد.[۲]
افزایش دامنه آرزو ها
هر اندازه انسان به دنبال آرزو های خودش برود دامنه آرزو هایش بیشتر می شود و آرزو های جدیدتر و بیشتری را طلب می کند. همانند آتشی که هرچه هیزم و مواد سوختنی بیشتری به آن داده شود شعله ور تر گردد و خواهان هیزم بیشتری است. این پیشروی تا جایی است که انسان آرزو می کند دیگر آرزویی نداشته باشد. این حالت انسان یعنی این که آرزو کند دیگر آرزویی نداشته باشد به صلاح انسان هم نیست؛ زیرا انسان با آرزو حیات و زندگی دارد. انسانی که هیچ آرزویی ندارد حرکتی ندارد.[۳][۴][۵] رسول اکرم(ص) فرمود: فرزند آدم پیر میشود و درخت وجودش رو به خشکی میرود اما دو شاخه از این درخت روز به روز جوانتر و شادابتر میشود: یکی حرص و دیگری دامنه آرزوها.[۶]
روش صحیح برخورد با ظرفیت آرزو کردن
راه صحیح برخورد با قدرت آرزو کردن انسان این نیست که جلوی اصل این قدرت انسان گرفته شود. بلکه راه صحیح این است که اولاً آرزو ها منظم و دارای نظام گردند؛ یعنی آرزو ها پراکنده نباشند و یک محوری وجود داشته باشد و آرزو ها حول محور آن بچرخند. معنای تسلط بر نفس و غلبه بر هوا که مراد از آن آرزو های بی منطق است، همین می باشد. ثانیاً از طولانی شدن دامنه آرزوها و طولانی شدن و پشت سر یک دیگر آرزو کردن پرهیز شود. چون در این صورت به جایی می رسد که آرزو های شخص خیالی و غیر واقعی و غیر قابل تحقق می گردند. ثالثاً انسان آرزو هایش را مترقی، عالی و روحانی نماید و آرزوهایی داشته باشد که کمال فردی و اجتماعی انسانی را به دنبال دارد.[۷]
عامل ارتقاء آرزو
بهترین عامل ارتقاء آرزو اعتقاد داشتن به حق و حقیقت و ذات خدای متعال است. با تفکر الهی است که آرزو های انسان سامان می یابد و مراحل سه گانه مذکور محقق می شود؛ زیرا ذات خداوند است که نامحدود است و انسان اگر آرزوی خود را وصول به خدای جهان قرار دهد، این استعداد خود را به بهترین سمت جهت داده است.[۸]
آرزو های اهل بیت(ع)
نبی اکرم(ص) و اهل بیت(ع) نیز دارای آرزو بودند اما آرزوهایی که داشتند مراحل سه گانه را دارا بود؛ مثلاً نبی اکرم(ص) فرمودند: «من مبعوث شدم که اخلاق عالی انسانیت را تکمیل کنم».[۹] این یک آرزو است. اما آرزویی است که اولاً حول محور خدای متعال و حق است و ثانیاً دامنه آن واقعی است و این گونه نیست که پشت سر هم آرزو هایی چیده شده باشد که قابلیت تحقق نداشته باشد و از جهت عدد فراوانی غیر واقعی داشته باشد و ثالثاً بسیار متعالی، مترقّی و روحانی است. یا مثلاً امام حسین(ع) فرمودند: «انّما خرجتُ لطلب الاصلاح فی أمّة جدی».[۱۰]
منابع
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۴۰۲). خطابه های اخلاقی. ج. ۱. قم: صدرا. ص. ۱۱.
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۴۰۲). خطابه های اخلاقی. ج. ۱. قم: صدرا. ص. ۹.
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۴۰۲). خطابه های اخلاقی. ج. ۱. قم: صدرا. ص. ۱۰ و ۱۱.
- ↑ «بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان». ۱۴۰۳. دریافتشده در ۲۹ فروردین ۱۴۰۲.
- ↑ «بیانات در دیدار بسیجیان». ۱۴۰۳. دریافتشده در ۵ آذر ۱۴۰۱.
- ↑ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (۱۴۰۳). بحارالانوار. ج. ۷۰. بیروت: دار إحیاء التراث العربی. ص. ۲۲.
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۴۰۲). خطابه های اخلاقی. ج. ۱. قم: صدرا. ص. ۱۱.
- ↑ مطهری، مرتضی (۱۴۰۲). خطابه های اخلاقی. ج. ۱. قم: صدرا. ص. ۱۱ و ۱۲.
- ↑ فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی (۱۴۱۷). المحجة البیضاء. ج. ۵. قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامی. ص. ۸۹.
- ↑ مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی (۱۴۰۳). بحارالأنوار. ج. ۴۴. بیروت: دار إحیاء التراث العربی. ص. ۳۲۹.