روایت من نقطه باء هستم
این مقاله هماکنون به دست Rahmani در حال ویرایش است. |
در حدیث آمده که امام علی(ع) فرمود: «انا نقطه تحت الباء»، در صورتی که در زمان حضرت امیر(ع) بر حروف، نقطه گذاری نشده بود و بعداً شاگرد او ابوالاسود دئلی به حروف نقطه گذاری کرد. این دو نکته چگونه قابل جمع خواهند بود؟ چگونه با هم سازگاری دارند؟
برای روشن جواب سؤال، بیان چند نکته ضروری است:
۱. بیان و بررسی روایت
این روایت از امام علی(ع) چنین نقل شد که:
«... بعد ما ورد: انّ القرآن فی باء «بسم الله» انا نقطه تحت الباء.»[۱] «در منابع معتبر روایی، این روایت نقل نشده است. تنها در کتابهای تفسیری و عرفانی، بدون ذکر نام راویان و سلسله سند آن، ذکر شده است. از این روی، روایت از نظر سند نمیتواند مورد مداقه قرار گیرد. چون تا زمانی که در سلسله سند، نام راویان ذکر نشود، نمیتوان در مورد سند روایت قضاوت کرد. هر چند ممکن است پذیرش عرفا جبران ضعف سند روایت بکند. از بررسی سندی روایت صرف نظر شود، دلالت و معنای روایت هم چندان روشن نیست.
۲. بیانی پیرامون پیدایش خط عربی
عرب حجاز اندکی پیش از ظهور اسلام، با خط و کتابت آشنا شدند. علت آن که کتابت و خط در میان عرب حجاز رایج نبوده، زندگی بدوی آنها بوده است. برخی از آنان به منظور تجارت به شام و عراق، خط نبطی یا سریانی را از آنها به عاریت گرفتند و این دو نوع خط تا پس از فتوحات اسلامی در عرب باقی و معروف بود. عربها با خط نبطی و کوفی، نخست در نامهها و نوشتههای عادی و سپس در نوشتههای مهم، مانند قرآن شریف و حدیث به کار گرفتند.
هنگام ظهور اسلام خط و کتابت میان عرب حجاز رایج نبود. تنها کمتر از بیست نفر با خط و نوشتن آشنا بودند. پیامبر(ص) آنها را بر کتابت وحی استخدام کرد… با گذشت زمان خط کوفی سیر قهقرایی به خود گرفت و خط نسخ در آغاز قرن چهارم هجری قمری به دست ابن مقلد، در زیبایی به حد اعلای کمال رساند و مصحفها با خط زیبای نسخ نوشته میشد.[۲]
خط سریانی و نبطی که در بین عربها متداول بود بدون نقطه و علامت بود. کار نقطهگذاری و علامت گذاری کلمه در زمان عبدالملک بن مروان ۸۶–۷۵ به وسیله یحیی بن یعمر و نصر بن عاصم، شاگرد ابوالاسود دئلی متداول گردید.[۳]
۳. نکته ای پیرامون حروف
نگاه کارشناسانه و دقیق به حروف، آن است که تمام حروف از نقطهها تشکیل میشوند. هماکنون نیز در آموزش خطاطی کاربرد دارد. به عنوان مثال «باء»، «جیم»، «را» و… (ب، ج، را و…) این گونه نگاشته میشوند و شکل اولیه آنها این گونه است.
۴. خطبه بینقطه
یکی از کارهای امام علی(ع) که بیانگر مظهر کمال قدرت نطق و خطابه و نثر بود، خطبه بی الف و خطبه بینقطه بوده است که در تاریخ و منابع روایی به نام امام علی(ع)، امیر بیان ثبت شده است.[۴]این نکته بیانگر این است که در واقع حروف و نقطه که با هم پیوند ناگسستنی دارند، وجود داشته است و امام علی(ع) که توانست خطبه بی نقطه ایراد کند؛ (یعنی از حروفی استفاده کند که نقطه بردار نیستند) از جمله کارهای تاریخی امام به حساب آمده است.
۵. برداشت عرفانی از روایت
اگر حدیث مورد سؤال را از نظر سند و دلالت بپذیریم، بیشتر برداشت عرفانی و مقامات انسان کامل از حدیث مورد نظر است. به عنوان مثال، حضرت امام خمینی (ره) در شرح دعای سحر، ذیل این قسمت از دعا که آمده «اللهم انی اسئلک من کلماتک باتمها…»، این حدیث را نقل کرده و فرموده: ظهور وجود به وسیله «باء» بود، و به وسیله نقطه، عابد از معبود تمیز یافت…[۵] انسان کامل، از آنجا که کون جامع و آیینه تمام نمای همه اسماء و صفات الهیه است از این رو تمامترین کلمات الهیه است، بلکه او همان کتاب الهی است که همه کتابهای الهی در آن است.[۶]
۶. پایانی و جمعبندی
آنچه به جمعبندی قابل بیان است این است که:
۱. این حدیث در کتابهای معتبر روایی وارد نشده است. فقط در کتابهای عرفانی و تفسیری بدون ذکر سلسله سند آمده است. از این روی روایت مورد سؤال، از نظر سند و از نظر دلالت چندان روشن نیست. هر چند ممکن است پذیرش عرفا سند و دلالت آن را جبران نماید.
۲. در صورت پذیرش روایت، برداشت عرفانی از روایت مورد نظر است، نه ماده و جرم حرف باء و نقطه زیر آن.[۷]
۳. از این گذشته، از خطبه بی الف و خطبه بی نقطه به دست میآید که امام علی از تمامی جوانب حروف اطلاع داشته است. مشکل نقطه گذاری، علامت گذاری، قرائتها و… بیرون قرآنی است نه درون قرآنی. نباید تنگناهای بیرونی بشری را به حساب قرآن و کلمات قرآنی آورد. اینطور نبود که حروف و کلمات قرآنی به صورت ناقص نازل شده و سپس به تکامل رسید، بلکه انسان تکامل یافت و اسرار نهفته در حروف، کلمات قرآنی را کشف کرد.
۴. خداوند قرآن شریف را به زبان عربی نازل کرد[۸] نه آن که حروف الفبا را هم به عربی نازل کرد…
- پس اگر روایت را عرفی معنا کنیم باز هم مشکل ندارد، و امام علی(ع) کاملاً به جوانب حروف، کلمات واقف بوده ولی انسانهای معمولی با گذشت زمان بدان دست یافتهاند و آن را کشف کردهاند. همانند قواعد روخوانی و تجوید قرآن شریف که با گذشت زمان شکل گرفت.
- حرف باء همیشه نقطه داشته است ولی نقطه آن نوشته نمیشده است. چنانچه بسیاری از ادیبان فارسی هم نقطهها را حذف میکردند و بعدها برای عمومی شدن تعلیم و تربیت و کارهای نوشتاری، نقطهها را نیز نوشته میشدند و این غیر از این است که حروف از اول نقطه نداشته باشند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
۱. تفسیر تسنیم، ج۱، اثر استاد جوادی آملی.
۲. شناخت قرآن، اثر استاد علی کمالی دزفولی.
منابع
- ↑ الموسوی الخمینی، السید المصطفی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۶۹ به نقل از ینابیع الموده، ص۶۹ و الموسوی الخمینی، روح الله، شرح دعای سحر، سید احمد فهری، تهران، تربیت، سوم، ۱۳۸۴، ص۸۶.
- ↑ معرفت، محمد هادی، علوم قرآن، قم: تمهید، پنجم، ۱۳۸۳، صص ۱۵۴–۱۵۵.
- ↑ همان.
- ↑ عمادزاده، حسین، زندگی چهارده معصوم، بیجا، بیتا، ص۴۳۷–۴۳۸.
- ↑ موسوی خمینی، روح الله، همان، صص ۸۶–۸۹.
- ↑ همان.
- ↑ سوره بقره: ۲ / ۳۱.
- ↑ سوره فصلت: ۴ / ۳.