خرافات از دیدگاه قرآن
خرافات را از دیدگاه قرآن کریم توضیح دهید.
قرآن کریم، از خرافات با عنوان «اساطیر» یاد کرده است. «اساطیر» به معنای «اباطیل» و سخنان بیهودهای است که هیچ پایه و اساسی ندارند[۱] و مراد از «اساطیر» نوشتههای باطل، حکایتهای دروغ، افسانههای بیاساس میباشد.
قرآن کریم، به مناسبتهای مختلف از «خرافات» با عنوان «اساطیر»، یاد کرده است، چنانکه میفرماید: ﴿... یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ؛ و کافران میگویند اینها افسانههای پیشنیان است.﴾(انعام:۲۵)
در جای دیگری میفرماید: ﴿لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَذَا إِلا أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ؛ این وعدهای است که به ما و پدرانمان از پیش داده شده، اینها همان افسانههای خرافی پیشینیان است.﴾(نمل:۶۸)
نیز در سورهها و آیات دیگر مانند: انفال، ۳۱؛ نحل، ۲۴؛ مؤمنون، ۸۳؛ فرقان، ۵؛ احقاف، ۱۷؛ قلم، ۱۵؛ مطفّفین، ۱۳؛ کلمه «اساطیر» به معنای افسانهها و خرافات آمده است که غالباً از ناحیه کفار و مشرکان به پیامبر اکرم(ص) و کتاب مقدس قرآن کریم نسبت داده میشده است.
قرآن کریم، همواره با پدیده شوم خرافات مبارزه کرده و با سخنان و اعمال بیهوده مخالف است و در شرایطی بر پیامبر گرامی(ص) نازل شد که مسائل خرافی و بیاساس و افسانههای خیالی و بیپایه، جامعه آن روز حجاز را به تسخیر خود درآورده بودند و مردم به شدت گرفتار خرافات و مسائل بیاساس جاهلیت بودند و زنجیرهای جهل و گرایش به افسانهها و اساطیر بر دست و پای آنها تنیده شده بود و به زندگی پست و ذلت باری تن داده بودند. قرآن کریم، با آیات نورانی خود، به تدریج، پردههای جهل و خرافات را کنار زد و آنها را با واقعیّات آشنا نمود؛ چنانکه میفرماید: «آنها که از فرستادهٔ (خدا) (و) پیامبر «امّی» پیروی میکنند، کسی که صفاتش را در تورات و انجیلی که نزدشان است مییابند و آنها را به معروف دستور میدهد و از نهی ا منکر بازمیدارد، پاکیزهها را برای آنها حلال میشمرد، ناپاکیها را تحریم میکند، و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود (از دست و پایشان) برمیدارد، آن که به او ایمان آورند و حمایتش کردند و یاریش نمودند و از نوری که با او نازل شده، پیروی کردند، آنان رستگارانند.»[۲]
در جایی دیگر میفرماید: «و (مشرکان) سهمی از آنچه خداوند آفرید، از زراعت و چهار پایان برای او قرار دادند و گفتند: به گمان آنها این مال خداست و این مال شرکای ما (یعنی بتها) است، آنچه مال شرکای آنها بود به خدا نمیرسید، ولی آنچه مال خدا بود به شرکایشان میرسید …»[۳]
و به این صورت به مطالب غیر واقعی و بیاساسی، مثل مقدّس بودن بتها و اعتقاد به این که آنها میتوانند حاجات آنها را برآورده سازند یا با غضب خود خساراتی را بر آنها وارد نمایند. خرافات، اساطیر و اباطیل در هر جامعهای میتواند تأثیرات بسیار منفی و ناهنجاری را به دنبال داشته باشد. عقب ماندگی از جهات مختلف، رکود، بیهویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرک به خدا، غفلت و.. از محصولات و دستاوردهای ابتدا به خرافات و افسانههای بیاساس میباشد و جوامع بشری هرچه از نظر علم و فرهنگ عقب مانده باشند به همان نسبت خرافات و اوهام در میان آنان زیادتر خواهد بود.
در تاریخ اسلام، نمونههای زیادی از گرفتاری مردم در چنگال اساطیر و خرافات نقل شده است. به عنوان مثال علّت ننوشیدن آب توسّط حیوانات را وجود دیوها در میان شاخ و جسم حیوانات میدیدند یا اگر کسی را عقرب و مار میگزید، بر گردن مار و عقرب گزیده، زیور آلات طلایی میآویختند و…[۴]
عواملی مانند: جهل و نادانی به عقاید اصیل اسلامی، مفاهیم قرآن، تقلیدهای کورکورانه از آداب و رسوم جاهلیّت،[۵] سودجویی و منفعت طلبی برخی از افراد؛ مانند: ماجرای گوساله پرستی، پیروان حضرت موسی علی نبینا و آله(ع)[۶] تأثیرات عقاید خرافی پیشینیان و تعصّبهای بیجا و بدون پایه و …[۷]
چنانکه قرآن کریم، با طرح برخی از عوامل و اسباب خرافات به مبارزه با آن پرداخته؛ از طرفی با راهکارها و راهنماییها در جهت زدودن و برداشتن خرافات در میان مردم تلاش کرده است. در بسیاری از آیات خداوند تبارک و تعالی انسانها را به تعقّل و اندیشه در این امور توجّه داده است؛ چنانکه میفرماید: ﴿کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ﴾[۸] این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد، شاید اندیشه کنید!.
خداوند برای از بین بردن خرافات و اوهام و از طرفی نشر و گسترش حقایق و معارف الهی پیامبران فراوانی را مبعوث فرموده و به آنها مأموریت داده که انسانها را با حقایق آشنا سازند. ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که: «خدای یکتا را بپرستید؛ و از طاغوت اجتناب کنید!» خداوند گروهی را هدایت کرد، و گروهی ضلالت و گمراهی دامانشان را گرفت، پس در روی زمین بگردید و ببینید عاقبت تکذیبکنندگان چگونه بود.
هم چنین یکی دیگر از راههای جلوگیری از ترویج خرافات، امر به معروف و نهی از منکر میباشد، زیرا گرایش به خرافات از منکرات به حساب میآید: چنانکه قرآن کریم میفرماید: ﴿وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّه یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۹] باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.[۱۰]
مطالعه بیشتر
۱. علّامه طباطبایی، سیّد محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱و ۶ و۷ و ۸، تهران: دارالکتب اسلامیه، به ترتیب صص۴۲۶–۴۲۸؛ و۱۶۷–۱۷۱، و ۳۸۲–۳۹۰ و۲۹۲–۳۰۸.
۲. دشتی حسینی، سیّد مصطفی، معارف و معاریف، ج۵، قم: چاپ صدر، ۱۳۷۶، ص۱۰۹–۱۱۱.
۳. برنامه نرمافزاری تبیان ۴، برنامه فرهنگ موضوعی قرآن، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، موضوع خرافات، تهیّه و تنظیم مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم میباشد.
۴. کرمی، علی ظهور و سقوط تمدّنها از دیدگاه قرآن، قم: نشر مرتضی.
۵. محمدی گیلانی، قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر، نشر سایه.
۶. معیارها و عوامل تمدّن از نظر قرآن، تهیّه و تنظیم، بنیاد باقرالعلوم(ع) قم: دارالقرآن الکریم.
منابع
- ↑ ر. ک. الطریحی، فخرالدّین، مجمع البحرین، ج۱، قم: دفتر نشر فرهنگ اسلامی -۲، ص۶۳۷–۶۳۸.
- ↑ اعراف: ۷/ ۱۵۷.
- ↑ انعام: ۶/ ۱۳۶–۱۴۰.
- ↑ ر. ک. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ج۱، ص۵۷–۶۲.
- ↑ بقره: ۲/ ۱۷۰.
- ↑ طه: ۲۰/ ۸۷–۹۶.
- ↑ بقره: ۲/ ۱۷۰.
- ↑ بقره: ۲/ ۲۴۲؛ و نیز حدید: ۵۷/۱۷؛ مائده: ۵/۵۸؛ نحل: ۱۶/۶۷.
- ↑ آلعمران: ۳/ ۱۰۴.
- ↑ ر. ک. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ج۵، تهران: دارالکتب الاسلامیه، ص۴۴۸–۴۶۰.