مترفین در قرآن
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
منظور از مترفین در قرآن چه کسانی هستند؟
مُتْرَفِين در کاربرد قرآنی، افرادی هستند که در لذت و نعمتهای دنیایی، غرق و از حقیقت و دین، دور باشند. براساس آیات قرآن، مترفان از مخالفان پیامبران بودند. خداوند برای عذاب یک شهر، مترفان را وامیگذارد تا بیشتر به انحراف خود مشغول باشند تا عذاب بر آنان لازم شود.
معنای مترف
اتراف واژهای است قرآنی به معنی رفاهزدگی و نازپروردگی و مترفین یعنی مرفهین و نازپروردگان.[۱]
مُتْرَف به كسى میگويند كه زیادی نعمت و زندگى مرفه، او را مست، مغرور و غافل كرده و به طغيانگرى واداشته است.[۲] كلمه «مترف» اسم مفعول از ماده "اتراف" است، كه به معناى زيادهروى در تلذذ از نعمتها است، و در اين تفسير اشاره است به اينكه زيادهروى در لذايذ كار آدمى را به جايى میكشاند كه از پذيرفتن حق استكبار ورزد. «ابن عرفه در معناى آن گفته:" مترف" كسى را گويند كه افسارش را رها كرده باشند و هر چه دلش خواست بكند و جلويش را نگيرند»[۳]
طغیان و مستی از نعمت
مشتقات اتراف هشت بار در قرآن کریم (پنج بار به صورت اسم مفعول، و سه مورد فعل ماضی)، به کار رفته و در همه آنها نیز در مقام نکوهش است.[۴] قرآن کریم این کلمه را درباره کسانی به کار برده که بر اثر داشتن ثروت زیاد، در لذّتها و خوشگذرانیها فرو رفتهاند، و به جای شکرگذاری و استفاده صحیح از نعمتها، راه سرکشی و ناسپاسی نعمت را پیشه کردهاند. قرآن کریم، مترفان را در صف اول مخالفان انبیاء قرار میدهد که به سبب ثروت بی حساب، خود را برتر از انبیاء میپنداشتند.[۵]
مفسران ذیل آیه ﴿إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَٰلِكَ مُتْرَفِينَ؛ اينان بودند كه پيش از اين ناز پروردگان بودند.﴾(واقعه:۴۵) گفته اند که نعمت، صاحب نعمت را دچار مستی و طغیان میکند. و اینگونه افراد را گفتهاند که اتراف شدهاند. به این معنی که سرگرمی نعمت، او را از ماورای نعمت غافل ساخته است. مترف بودن انسان به معناى دلبستگى او به نعمتهاى دنيوى است، چه آن نعمتهايى كه دارد، و چه آنهايى كه در طلبش میباشد، چه اندكش و چه بسيارش.[۶]
ظالم و مجرم[۷] تکذیبکنندگان قیامت.[۸] مستکبرین[۹] از اوصاف مترفین در قرآن است. مفسران مترفین را را همان مستکبران میدانند.[۱۰]
در قرآن از زبان مترفین گفته شده است که در تکذیب قیامت می گویند که زندگیای جز این دنیا وجود ندارد. و محمد کسی است که به خداوند افترا میبندد.[۱۱] متفرفان در قرآن می گویند اموال و اولاد ما زیاد است و این نشانه این است که ما عذاب نمی شویم.[۱۲]
مفسران در توضیح معنای مترف گفته اند که افراد عياش و ثروتمند پيوسته خواهان اشباع غرايز خود هستند و در اين طريق حد و مرزى نمى شناسند وچون دين را مخالف آزادى در شهوت مى ديدند قهراً به مخالفت بر مى خاستند. مترفان با سه ویژگی سناخته می شوند: ۱. تعصب بر آيين نياكان. ۲. غرور علمى و محدود دانستن قلمرو زندگى.(جز جهان مادّى، جهان ديگرى نيست). ۳. پيروى از هوا و هوس.[۱۳]
مخالفان پیامبران
یک از ویژگیهای مترفان این است که با پیامبران مخالفت کردهاند[۱۴]
آنان در قرآن نمونه اعلای کسانی هستند که منکر رسالت پیامبراناند.[۱۵] خداوند در روز قیامت این انسانها را در شمار اصحاب شمال قرار میدهد.[۱۶]
قرآن میگوید همیشه فسادها از آنها شروع میشود و به دیگران سرایت میکند.[۱۷] از ناحیه مترفین فسق و فجور و فساد اخلاق در جامعه راه پیدا میکند، پشت سرش هم به تعبیر قرآن تدمیر، هلاکت، از بین رفتن [است.[۱۸]
قرآن در برخی آیات خود تصریح میکند که سردمداران مخالفان پیامبران طبقه «مترفین» یعنی غرقهشدگان در تنعّم و به اصطلاح «تنعّمزدگان» تاریخ بودهاند.[۱۹] مترفین و طاغوتها سبب فساد جامعه هستند و در مقابل پیامبران و راهنمایان توحید صفآرایی میکنند.[۲۰]
مترفان، سبب عذاب
در سوره اسراء آمده است: ﴿وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا؛ و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم، خوشگذرانانش را وا مىداريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند، و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد، پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم.﴾(اسراء:۱۶)
طبرسی در مجمع البیان ذیل این آیه میگوید: «يعنى هر گاه، اهل شهر و آبادى را كه برايشان پيامبر فرستاديم و حجّت را بر آنها تمام كرديم، بخواهيم به هلاكت برسانيم، به منظور اتمام حجّت بيشتر، ثروتمندان و رفاه طلبان آنها را، امر میكنيم، كه ايمان بياورند و اطاعت كنند. «فَفَسَقُوا فِيها» و ايشان هم در مقابل، به فسق و فجور و گناهان میپردازند «فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ» و پس مستوجب آن میشوند كه وعده عذاب الهى درباره آنان تحقّق يابد، آن وقت همه آنها را به هلاكت و نابودى میكشانيم... بعضى گفتهاند معناى «أَمَرْنا مُتْرَفِيها» آن است كه مترفانشان را زياد میكنيم.»[۲۱]
منابع
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، محسن معینی، مترفین، ج۲، ص۱۹۵۸.
- ↑ تفسير نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۸، ص۱۰۶
- ↑ ترجمه تفسير الميزان، علامه طباطبایی، ج13، ص: 81. ج16، ص: 578
- ↑ سوره هود آیه ۱۱۶، سوره انبیاء آیه ۱۳، سوره مؤمنون آیه ۳۳، سوره اسراء آیه ۱۶، سوره مؤمنون آیه ۶۴، سوره سبأ آیه ۳۴، سوره زخرف آیه ۲۳، سوره واقعه آیه ۴۵.
- ↑ اندیشه حوزه 1377 شماره 12، رضا حق پناه، مترفان از نگاه قرآن
- ↑ علامه طباطبایی، ترجمه تفسير الميزان، ج۱۹، ص: ۲۱۴.
- ↑ سوره هود آیه ۱۱۶.
- ↑ سوره مؤمنون آیه ۳۳. سوره زخرف آیه ۲۳ تا ۲۵.
- ↑ سوره مؤمنون آیه ۶۴ و ۶۷.
- ↑ قرشی، سید علی اکبر، تفسيراحسنالحديث، ج۸، ص۴۴۴.
- ↑ سوره مؤمنون آیه ۳۷ و ۳۸.
- ↑ سوره سبأ آیه ۳۴ و ۳۵.
- ↑ سبحانى، شیخ جعفر، منشور جاويد، ج۳، ص۴۶۴.
- ↑ سوره سبأ آیه ۳۴. سوره زخرف آیه ۲۳.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، محسن معینی، مترفین، ج۲، ص۱۹۵۸.
- ↑ سوره واقه آیه ۴۱ تا ۴۵.
- ↑ مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، ج۴، ص۲۰۲.
- ↑ مطهری، مرتضی، پانزده گفتار، ص۳۱۴.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۴۴۶.
- ↑ قرشی، سید علی اکبر، تفسيراحسنالحديث، ج۳، ص۳۰۵.
- ↑ ترجمه تفسير جوامع الجامع، ج3، ص: 448