حدیث «الاسلام یعلو و لایعلی علیه»
این مقاله هماکنون به دست Shamsoddin در حال ویرایش است. |
آیا عبارت «الإسلامُ یَعْلوا و لایُعْلی عَلَیه» حدیث است؟
الإسلامُ یَعْلوا و لایُعْلی عَلَیه، حدیثی که از پیامبر(ص) نقل شده است و بر اساس آن هیچ قانونی بر قانون اسلام برتری نخواهد داشت.
متن حدیث
« | الإسلام یَعْلوا و لایُعْلی (عَلَیه) و قال تعالی و کلمة اللهِ هِیَ الْعُلْیا بَیانُه و جَعَلَها کلِمَة باقیة فی عَقِبِهِ[۲]
اسلام شأن و منزلتش والاتر و بالاتر است و چیزی با آن برابری نمیکند. همچنان که کلمه «الله» مافوق تمام اسامی است و بیان آن این است که خداوند این شأن و منزلت را کلمه توحید خود دانسته که همیشه باقی و پابرجاست. |
» |
مضون این حدیث در منابع روایی به شکلهای مختلفی آمده است؛ عبارت، «الإسلامُ یَعْلوا و لایُعْلی عَلَیه» در تمام این روایات مشترک است و در ادامه توضیحی درباره آن بیان شده است، مانند: «الإسلامُ یَعْلوا و لایُعْلی عَلَیه، نَحنُ نَرِثُهُم و لایَرِثُونا؛ اسلام بالاتر از حرفهایی است که دیگران میزنند ما از آنها ارث میبریم (باقی خواهیم بود)؛ ولی آنها از ما ارث نمیبرند (از بین خواهند رفت).»[۳]
تفسیر
پیامبر(ص) در این حدیث، اسلام را به ﴿کَلِمة اللهِ هِیَ العُلْیا﴾(توبه:۴۱) تفسیر نموده است که در مقابل آن ﴿کَلِمَة الّذینَ کَفَروا السُّفْلی﴾(توبه:۴۱) قرار دارد؛ یعنی اسلام کلمه در کنار بالاتر بودن همیشه پایدار است.[نیازمند منبع] در حدیث دوم آن را کلمه باقیه در فرزندان و اعقاب خود قرار داده است. یعنی اسلام میراث ماندگار از زمان حضرت ابراهیم(ع) تا زمان پیامبر(ص) است. زیرا ایشان از ذریه و اعقاب حضرت ابراهیم(ع) است همانگونه که در قرآن آمده است ﴿فی عَقِبِه﴾(زخرف:۲۹) و سپس این میراث در امامان(ع) باقی و ادامه یافته است. هر دو مضمون روایت، بیانگر منزلت اسلام است.
کاربردها
به گفته مرتضی مطهری این حدیث از جوامع الکلم و سخنان متشابه پیامبر(ص) است که هر گروهی از علما از منظری خاص به آن نگریسته و از آن استنباط کردهاند. فقها از این حدیث استنباط کردهاند که در مقررات اجتماعی اسلام، هیچ قانونی که نتیجه آن برتری غبرمسلمان بر مسلمان باشد وجود نداد. همچنین متکلمان با استفاده از آن میگویند که منطق اسلام بر هر منطقی برتری دارد و کسانی که از بعد اجتماعی به این حدیث مینگرند گفتهاند که قانون اسلام از هر قانون دیگری با نیازهای بشر منطبقتر است.[۴]
کاربردهای فقهی
این حدیث بیانگر قاعدهای عام است که بر اساس آن در هر حکمی باید برتری اسلام لحاظ شود. برای این قاعده مصادیق متعددی ذکر شده است از جمله:
- اهل ذمه برای زندگی در ممالک اسلامی باید جزیه بپردازند و نباید خانههای آنها بلندتر از خانه های مسلمانان باشد
- زن مسلمان نمیتواند با مرد کافر ازدواج کند.
- اگر زن یا شوهر ذمی مسلمان شود، حکم به اسلام فرزندشان میشود.«جمهره»
- در صورت کافر شدن مرد، ازدواج باطل است.
- جایز نبودن ولایت کافر بر مسلمان