واژگان عفت و حیاء و غض در قرآن

سؤال

واژه‌های عفت، حیاء، غض، که در قرآن کریم آمده است، به چه معنا می‌باشد؟

واژگان قرآنی و هر یک از این واژه‌ها بر اساس ریشه و مشتقات خود دارای معانی متفاوت می‌باشند.

واژهٔ «عفت» اگر از ماده «تعفف» باشد؛ یعنی کوشش و مبالغه در نگهداری عفت نفس، پاکدامنی و پرهیزکاری، خود داری کردن، حفظ نفس از به جا آوردن اعمال بد و اموال حرام واخلاق ناپسند است».[۱] و در جای دیگر واژهٔ «عفت» به صورت «العفّه» آمده که معنای آن به این شرح است: «حاصل شدن حالتی برای نفس و جان آدمی که به وسیلهٔ آن از غلبه و تسلط شهوت، جلوگیری می‌شود.[۲] و هم چنین واژهٔ «استعفاف» که در قرآن کریم آمده به معنای «طلب عفت و پاکدامنی و بازایستادن از حرام است. مانند ﴿... وَمَن کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَمَن کانَ فَقِیرًا.[۳]..؛ «هر کس از (اولیاء یتیم) که داراست، از تصرف در مال او خودداری کند و هر کس فقیر است به قدر متعارف ارتزاق کند». و باز در جای دیگر آمده: ﴿وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکاحًا.[۴]..؛ «و آنان که وسیلهٔ نکاح نیابند، باید عفت نفس پیشه کنند».

واژهٔ «حیاء»، یعنی «خودداری نفس از زشتی‌ها و ترک زشتی‌ها است، لذا می‌گویند حَییَ که اسم فاعلش «حیّ» است. «استحیا که اسم فاعلش، مستحی است».[۵] خداوند تعالی می‌فرماید: ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَه.[۶]..؛ «خدا را شرم و ملاحظه از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند». باز در جای دیگر می‌فرماید ﴿إِنَّ ذَلِکمْ کانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ.[۷]..؛ این کار، پیغمبر را آزار می‌دهد و او به شما از شرم، اظهار نمی‌دارد؛ ولی خدا را بر اظهار حق خجالتی نیست…». روایت شده که این آیه استحیا در این روایت خودداری نفس نیست؛ زیرا او منزه از آن است که چنین وصف شود، بلکه مراد این است که خداوند تعذیب شأن نمی‌کند و لذا روایت شده است که «انّ الله حییّ» یعنی خداوند واگذارندهٔ زشتی‌ها و فاعل نیکی‌ها است».[۸]

تعریف واژهٔ «غض»: غض در اصل به معنای نقصان و کم شدن بعد از تمام بودن است و نیز به معنای کم کردن بهره است. غض در جای دیگر هم به معنای کم کردن صدا و کم کردن نگاه چشم است که عبارت آن چنین است «الغضّ: النقصان من الطرف و الصوت…».[۹] در اقرب موارد، تخفیف و نگهداری و شکستن صدا و نگاه گفته است. مقصود از نقل اقوال این است که غض بصر، به معنای بستن چشم نیست که هیچ چیز را نبیند، بلکه کوتاه کردن چشم است و به عبارت دیگر ورانداز نکردن است، چنان‌که مولای متقیان علی(ع) در نهج البلاغه خطبه ی۱۱ در ضمن دستور حمله به محمد حنفیه چنین فرموده است «ارم ببصرک اقصی القوم و غضّ بصرک…؛ نگاهت را به انتهای قوم بیفکن و همه حرکاتشان را زیر نظر بگیر و نگاهت را بخوابان» پیداست منظور آن نیست که چشمت را ببند و با چشم بسته حمله کن بلکه از نگاه به کثرت و سلاح آنها که باعث سستیت شود چشم برگیر.

غضّ، أغضّ یعنی «دیده فرو هشت و آرام صدا کرد چنانچه در قرآن آمده است ﴿قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ.[۱۰]..؛ ای رسول ما، مردان مؤمن را بگو تا چشم‌ها از نگاه ناروا بپوشند و…».

و در جای دیگر واژهٔ «غضّ» را چنین معنی نمودند: «نقصان از دیدن و صدا و آنچه که در ظرفی است یا (خیره نگاه کردن و صدا آرام و ملایم برآوردن از حلقومات و از ظرف) که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَاقْصِدْ فِی مَشْیِک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ[۱۱]؛ «در رفتارت میانه‌روی اختیار کن و سخن آرام گو (نه با فریاد بلند) که زشت‌ترین صداها صوت الاغ است».


منابع

  1. شعرانی، میرزا ابوالحسن، نشر طوبی یا دائره المعارف لغات قرآن مجید، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، ج۱ و ۲، ص۱۶۹.
  2. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه و تحقیق دکتر خسروی حسینی، سید غلام رضا، تهران، انتشارات مرتضوی، ج۲، ص۶۱۸.
  3. نساء / ۶.
  4. نور / ۳۳.
  5. کتاب مفردات الفاظ قرآن، همان، ج۱.
  6. بقره / ۲۶.
  7. احزاب / ۵۳.
  8. مفردات الفاظ قرآن، همان.
  9. ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن کریم، همان، ج۲.
  10. نور / ۳۰.
  11. لقمان / ۱۹.