اوصاف اهل تقوا در قرآن
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
اوصاف متقین را از دیدگاه قرآن بیان کنید؟
انسان برای حفظ سلامت جسم، روان، روح و فطرت و کسب مقام والای آدمیت و کرامت، نیازمند دژی محکم و شکست ناپذیر، به نام اسلام، ایمان، تقوا، یقین، شهودو لقااست. پارسائی هم چنانکه خانه آخرت انسان را آباد میکند، امروز نیز سپر بلاء و آفات در دنیا میشود، تقوا داروی بیماریهای دل، روشنایی قلب و پاک کنندهٔ پلیدیهای روان انسان است و متقین و اهل یقین ساکنان این دژ مستحکم و ساحل نشینان این بحر پر گوهرند.
تقوی از ریشه «وقی یقی» است و مصدر آن «وقایه» است، راغب اصفهانی در مفردات میگوید، وقایه نگهداری و محافظت هر چیز است از آنچه به انسان ضرر وآزار میرساند و در ادامه میفرماید: تقوی عبارت است از محافظت و نگهداری نفس، از آنچه جای نگرانی است. در عرف شرع تقوی یعنی حفظ نفس از ورود هر چه که گناه است.}}[۱]
پاداشهایی که خداوند در قرآن کریم و ائمه(ع) در گفتارشان برای متقین ذکر کردهاند، هر شنوندهای را بر این میدارد تا از اوصاف ایشان آگاهی یابد و خود را جز این گروه قرار دهد. در این تحقیق، اوصاف متقین به اجمال و به اختصار بیان میشود:
۱. چون هدایت شوند، میپذیرند. خداوند میفرماید: ﴿ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین﴾[۲]، قرآن کریم کتابی است که شکی در آن نیست و راهنمای پرهیزکاران است.» قرآن کریم برای هدایت همگان نازل شده است اما در تمام موارد هدایت خود را به متقین نسبت داده است، جز آیهٔ ۱۸ سورهٔ بقره. البته علت این استناد قرآن کریم این است که متقین در برابر حق تعالی تسلیمند و از آن پیروی میکنند، بنابراین تقوا زمینهٔ هدایت پذیری از قرآن است.[۳]
۲. ایمان به غیب دارند. خداوند میفرماید: ﴿یؤمنون بالغیب﴾[۴] آنها به غیب ایمان دارند؛ یعنی به تمام حقایقی که از حواس ظاهری پنهان است، ایمان دارند که شامل ایمان به خدا و صفات خدا و روز قیامت و عالم مجردات و ارواح و ملائکه و شیاطین میباشد.[۵]
۳. به پیامبران ایمان دارند. خداوند میفرماید: ﴿یؤمنون بما انزل الیک﴾[۶]، «به آنچه بر تو نازل شده ایمان میآورند …» در آیهٔ قبل، ایمان به غیب که شامل ایمان به خداست بیان شده است، اما این که انسان فقط خدا را بشناسد و به او ایمان داشته باشد، کافی نیست بلکه باید تکالیفی را که خداوند از ما خواسته است بشناسیم و شناخت این تکالیف، با ایمان و اعتقاد بر پیامبران او امکانپذیر است.[۷]
۴. به قیامت ایمان دارند. خداوند میفرماید: ﴿و بالاخره هم یوقنون﴾،[۸] «به رستاخیز یقین دارند.» این صفت بعد از دو صفت ایمان به غیب (خدا) و ایمان به پیامبران آمده است که مکمل آن دو باور میشود.[۹]
۵. آخرت را بهتر از دنیا میدانند. خداوند میفرماید: ﴿و الاخره خیرٌ لمن اتّقی﴾،[۱۰] سرای آخرت برای هر که پرهیزکار باشد بهتر است.» برای پرهیزکاران آخرت بهتر از دنیاست، و تسلیم نبودن در برابر احکام الهی و هراس از رویارویی با دشمن، اهمیت دادن بیش از حد به دنیا، نشانه بی تقوایی است.}}[۱۱]
۶. تا حد امکان گناه نمیکنند و اگر گناهی از آنان سر زند، زود توبه میکنند. خداوند میفرماید: ﴿و لا تزّکوا انفسکم هو اعلم بمن اتقی﴾،[۱۲] خودستایی نکنید، او پرهیزکاران را بهتر میشناسد.» مبادرت به نیکی و پرهیز از گناه و زشتی و خودستایی، از تقوا پیشگی است.}}[۱۳] اهل تقوی اصرار بر گناه نمیکنند و اگر گناهی از آنان سر زند در اولین فرصت، توبه میکنند. چنانکه میفرماید: ﴿و الذین اذا فعلوا … فاستغفروا …﴾، هنگامی که مرتکب شوند، طلب آمرزش کنند ….
۷. نماز را اقامه میکنند. خداوند میفرماید: ﴿و یقیمون الصّلوه﴾[۱۴] ...، نماز را بر پا میدارند.» اقامه کردن نماز با خواندن آن فرق دارد و منظور از اقامهٔ نماز، زنده کردن و احیاء کردن آن در جامعه است که تنها کار متقین است. البته در قرآن کریم، هیچگاه نیامده است، نماز بخوانید، چون نماز ستون دین است و ستون بر پا کردنی است نه خواندنی.[۱۵]
۸. بر نفس خود احاطه و اشراف دارند. آنجا که باید، خشمگین میشوند و آنجا که نباید، به خشم خود مسلطند. خداوند میفرماید: ﴿یا ایها الذین ءامنوا قتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوا فیکم غلطه و اعلموا انّ الله مع المتقین﴾،[۱۶] جهاد کنید تا کفّار در شما درشتی و نیرومندی و قوت و پایداری را حس کنند و بدانید که خدا همیشه یار پرهیزکاران است.» جهاد با کفار و نرمش نداشتن در برابر آنان از جلوههای تقواست.[۱۷] و در جائی که نباید خشمگین شوند، خشم خود را فرو میبرند، چنانکه میفرماید: ﴿و الکاظمین الغیظ …﴾ خشم خود را فرو میبرند.»
۹. شب زنده داری و بیتوته کار همیشگی آنان است. خداوند میفرماید: ﴿و المستغفرین بالاسحار﴾،[۱۸] در سحرگاهان استغفار میکنند.» به هنگام سحر و آخر شب، آن هنگام که آرامش و صفای خاصی همه جا را فرا گرفته، در آن هنگام که غافلان و بیخبران در خوابند و غوغای جهان مادی فرو نشسته و توجه خاصی به ارزشهای اصلی هستی در سر مردان خدا و قلب زنده دالان پیدا میشود، به یاد خدا به پا میخیزند و استغفار و طلب آمرزش میکنند.[۱۹]
۱۰. حقوق دیگران را مراعات میکنند. خداوند میفرماید: ﴿و للمطلقات متعُ بالمعروف حقاً علی المتقین﴾[۲۰] و برای همهٔ زنان مطلقه، هدیه مناسبی است، این حقی است بر همهٔ مردان پرهیزکار» رعایت حقوق دیگران وظیفهٔ تقوا پیشگان و نشانهٔ تقوااست.[۲۱]
۱۱. به عهد و پیمان وفادارند. خداوند میفرماید: ﴿من اوفی بعهده و اتّقی فانّ الله یحب المتقین﴾،[۲۲] آنکه به پیمان خود وفا کند و بپرهیزد البته خداوند پرهیزکاران را دوست دارد.» وفای به عهد، امانتداری و پرهیز از خیانت، از نشانههای تقواست.
۱۲. در قصاص، عدالت محور میباشند. خداوند میفرماید: ﴿فمن اعتدی … ان الله مع المتقین﴾[۲۳] هر کسی به شما تجاوز کرد به او تعدی کنید … خداوند با پرهیزکاران است.» زیاده روی در پاسخ گوئی از حریم تقوی خارج است، بی عدالتی در مقابله به مثل کردن، حقی در برابر دشمنان دین بی تقوائی است.}}[۲۴]
۱۳. شکیبا و صبورند. خداوند میفرماید: ﴿الصّابرین …﴾[۲۵] متقین در کارها، صبر و استقامت و پشتکار دارند و در برابر حوادث و در برابر گناه و به هنگام گرفتاری و شدائد فردی و اجتماعی، ایستادگی و مقاومت به خرج میدهند.[۲۶]
۱۴. راستگویند: خداوند میفرماید: ﴿الصّابرین و الصّادقین …﴾[۲۷] متقین راستگو و درست کردارند، آنچه در باطن به آن معتقدند، در ظاهر هم به آن عمل میکنند و از نفاق و دروغ و خیانت به دورند.[۲۸]
۱۵. فروتن و متواضعند. خداوند میفرماید: ﴿.... و القانتین﴾[۲۹] ...، در برابر خداوند خضوع میکنند.» حضرت علی(ع) در این خصوص میفرمایند: متقین از تکبر دوری میجویند.[۳۰] آنان در راه بندگی و عبودیت خدا، خاضع و فروتن هستند و به این کار مداومت دارند.[۳۱]
۱۶. دیگران را میبخشند. خداوند میفرماید: ﴿و العافین عن الناس﴾[۳۲] متقین از خطاهای مردم میگذرند، گذشت و بخشش آنها باعث میشود تا این که کینهها و عداوت میان مردم از بین برود.
۱۷. سخاوتمندند. خداوند میفرماید: ﴿فامّا من اعطی واتقی﴾،[۳۳] اما آن کس که انفاق کند و پرهیزکاری پیش گیرد» از صفات متقین پرهیز از ثروت اندوزی، تزکیه خواهی، سخاوتمندی و اخلاص است که نشانههای تقوا به حساب میآیند.}}[۳۴] متقین در همه حال انفاق میکنند چه وقت راحتی و چه وقت محرومیت.[۳۵]
چنانکه میفرماید: ﴿ینفقون فی السراء و الضرّاء﴾[۳۶] در سختی انفاق میکنند. آنان نه تنها از اموال بلکه از تمام مواهب مادی و معنوی که در اختیار دارند، در راه خدا انفاق میکنند و به این وسیله، دردهای اجتماع را درمان میبخشند.
به این نکته در آیهٔ ۱۶ سورهٔ آل عمران اشاره شده است که فرمود: ﴿... فاغفرلنا …﴾، خداوند همه ما را بیامرز»
۱۸. دوستیهای بادوام دارند. خداوند میفرماید: ﴿بعضهم لبعض عدو الا المتقین﴾[۳۷] ...، دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزکاران.» تقوا عامل حفظ و ثبات دوستیها و مودت هاست.[۳۸] چون متقین با دوستان خود شراکتِ در خیر میکنند، از این جهت، هیچگاه از یکدیگر نمیهراسند و نمیرنجند.[۳۹]
۱۹. عادل و فروتنند. خداوند میفرماید: ﴿و لا یریدون علو فی الارض … و العقبه المتقین﴾،[۴۰] ارادهٔ برتری جویی ندارند … و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است. تقوا عامل محافظت انسانها از هر نوع برتری طلبی و فساد انگیزی است. حضرت علی(ع) در زمان خلافت خود در بازار قدم میزدند و این آیه را برای بازاریان قرائت میکردند، و به آنها میفرمودند: این آیه دربارهٔ زمام داران عادل و متواضع و صاحبان قدرت در میان مردم، نازل شده است.[۴۱]
۲۰. در امور اقتصادی دقّت میکنند: خداوند میفرماید: ﴿... لا تاکلو الربا … فاتقوا﴾،[۴۲] ربا نخورید و پرهیزکار باشید. این آیه لزوم رعایت تقوای الهی را در امور اقتصادی میرساند و اشاره دارد، که ربا خواری با تقوا پیشگی، ناسازگار است و پرهیز از ربا خواری در جامعهٔ ایمانی، نشانهٔ تقوا پیشگی آن جامعه است.[۴۳]
در این نوشتار، سعی شد تا اوصافی که از متقین ارائه میشود، به وسیله روایات ائمه بخصوص امام علی(ع) همراه شوند و اکثر این صفات ذکر شده با خطبهٔ همام امام علی(ع) تطبیق یا نزدیکی مضمون دارد.
مطالعه بیشتر
خطبهٔ همام، یا تفسیر نمونه، ذیل آیهٔ ۱۳ سورهٔ حجرات یا آیهٔ ۴ سورهٔ بقره که به صورت تفصیلی بحث شده است، رجوع شود.
منابع
- ↑ خسروی، غلامرضا، کتاب مفردات راغب، انتشارات رضوی، ج۱، ص۵۳۰.
- ↑ سوره بقره، آیه ۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ج۱، ص۳۸.
- ↑ سوره بقره، آیه ۳.
- ↑ جعفری، یعقوب، تفسیر کوثر، ج۱، ص۶، ذیل آیه ۳ بقره.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴.
- ↑ همان.
- ↑ سوره بقره، آیه ۴.
- ↑ همان.
- ↑ سوره نساء آیه ۷۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، اکبر، تفسیر راهنما، قم: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ج۳، ص۴۷۶.
- ↑ سوره نجم، آیه ۳۲.
- ↑ تفسیر راهنما، همان، ج۱۸، ص۱۸۳.
- ↑ سوره بقره، آیه۳.
- ↑ تفسیر کوثر، ذیل آیه ۳ سوره بقره.
- ↑ سوره توبه، آیه ۱۲۳.
- ↑ تفسیر راهنما، پیشین، ج۷، ص۳۴۸.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۷.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج۲، ص۳۴۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴۱.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ذیل آیه ۲۴۱ سوره بقره.
- ↑ تفسیر راهنما، پیشین، ذیل آیه ۷۶ سوره آل عمران.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج۲، ص۱۹.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۷.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج۲، ص۳۴۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۷.
- ↑ همان.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۷.
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، مؤسسه انتشارات مشهور، خطبه ۱۹۳، ص۴۰۵.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج۲، ص۳۴۵.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۳۴.
- ↑ سوره لیل، آیه ۵.
- ↑ تفسیر راهنما، پیشین، ج۲۰، ص۵۲.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج۳، ص۹۶.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج۲، ص۳۴۴.
- ↑ سوره زخرف، آیه ۶۷.
- ↑ تفسیر راهنما، پیشین، ج۱۷، ص۱۲۶.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ج۱۹، ص۴۵۰.
- ↑ سوره قصص، آیه ۸۱.
- ↑ تفسیر نمونه، پیشین، ذیل آیه ۸۸ قصص.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۲۲۰.
- ↑ تفسیر راهنما، پیشین، ج۳، ص۶۴.