حب الوطن من الایمان
این مقاله هماکنون به دست Shamloo در حال ویرایش است. |
آیا جمله «حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمانِ» در منابع حدیثی موجود است؟ در صورت موجود بودن، تقدس آب و خاک در زندگی مؤمن چه جایگاهی دارد؟
جملهٔ حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمان منسوب به پیامبر(ص) به این شکل در منابع روایی نقل نشده، و بر فرض صحیحبودن انتساب آن به پیامبر(ص)، معانی مختلفی، مانند برخی معانی عرفانی، و غیر از معنای جدید متبادر از واژهٔ وطن از آن شده است.
در برخی منابع منظور از وطن بهشت، قرب الهی و سرزمین اسلامی دانسته شده که با وطن عرفی تناسبی ندارد. از نگاه اسلام، زمان و مکان بهخودیخود ارزش و اعتباری ندارند بلکه ارزش و تقدس آنها تابع وقایعی است که در آن زمان یا مکان رخ میدهد.
متن و منبع روایت
عبارتی که در برخی منابع به پیامبر(ص) نسبت داده شده چنین است:
« | حُبُّ الوَطَنِ مِنَ الایمانِ
دوستنداشتن وطن جزئی از ایمان است. |
» |
در منابع شیعی
این جمله در منابع قبل از قرن پنجم قمری شیعه بهعنوان حدیث نقل نشده است. اولین منبع موجود که این جمله بهعنوان روایت در آن نقل شده تفسیر ابوالفتوح رازی (درگذشتهٔ پس از ۵۵۲ق) است.[۱] در قرن دهم قمری، ملا فتح الله کاشانی (درگذشتهٔ ۹۸۸ق) این جمله را در تفسیر خود به عنوان روایت نقل کرده است. در دورهٔ صفوی، این روایت را شیخ حر عاملی (۱۰۳۳ - ۱۱۰۴ق) در مقدمهٔ امل الآمل بهعنوان روایت نقل کرده است.[۲] شیخ عباس قمی (۱۲۹۴-۱۳۵۹ق)، با استناد به کلام شیخ حر عاملی، این جمله را بهعنوان روایتی مرسل نقل کرده است.[۳] در دورههای بعد، ملا احمد نراقی (۱۱۸۵-۱۲۴۵ق) این جمله را بهعنوان روایت در کتاب خزائن خود آورده است.[۴]
در منابع متأخر شیعی، سید محسن امین[۵] (۱۲۸۴- ۱۳۷۱ق)، سید جعفر مرتضی عاملی[۶] (۱۳۶۴ – ۱۴۴۱ق) و محمد محمدی ریشهری[۷] (۱۳۲۵-۱۴۰۱ش) این جمله را بهعنوان روایت نقل کردهاند. در تمام این منابع، این جمله بهعنوان روایتی مرسل نقل شده است.[۸] در منابع تحلیلی متأخر شیعی برخی بر حدیثنبودن این جمله تأکید کردهاند.[۹] اما برخی این روایت را به دلیل شهرت و استنادهای زیاد به آن به عنوان حدیث به عنوان روایت مرسل و ضعیف تلقی کرده اند.[۱۰]
در منابع اهلسنت
در منابع اهلسنت قدیمیترین منبعی که این عبارت بهعنوان روایت از رسول خدا(ص) در آن نقل شده کتابی شامل هفتاد روایت دربارهٔ جهاد از ابن بطهٔ عُکبری، محدث حنبلی، است.[۱۱] هرچند او این روایت را به صورت مرسل از رسول خدا(ص) نقل کرده، تلقی این عبارت از سوی محدثی در قرن چهارم بهعنوان روایتی از رسول خدا(ص) حائز اهمیت است.[۱۲] پس از ابن بطه، ذهبی (درگذشتهٔ ۷۴۸ق)[۱۳]، سیوطی (درگذشتهٔ ۹۱۱ق)[۱۴]، عجلونی[۱۵] (درگذشتهٔ ۱۱۶۲ق) و ملاحویش آل غازی[۱۶] (درگذشتهٔ ۱۳۹۸ق) این عبارت را عموماً بهعنوان روایتی مرسل در کتابهای خود نقل کردهاند.
برخی از محدثان اهلسنت روایتبودن این عبارت را انکار کردهاند.[۱۷] برخی آن را باطل و جعلی خواندهاند.[۱۸] برخی بر حدیثبودن آن دلیل قطعی نیافتهاند.[۱۹] برخی بر حدیثبودن آن یقین نیافتهاند، ولی معنای آن را صحیح دانستهاند.[۲۰] برخی آن را سخنی حکمتآمیز دانستهاند که منسوب به رسول خداست.[۲۱] عدهای دیگر آن را نه تنها جعلی و کذب دانستهاند، بلکه در صحیحبودن معنای آن هم تردید کردهاند.[۲۲]
در سایر منابع
برخی قدیمیترین منبعی که این عبارت در آن نقل شده را مرزباننامهٔ اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین بن رستم بن قارن (قرن چهارم قمری) دانستهاند.[۲۳] متن اصلی این کتاب که به زبان طبری بوده باقی نمانده و تحریرهایی به زبان فارسی، ترکی و عربی از قرن ششم به بعد باقی مانده است. این عبارت در تحریر عربی این کتاب که توسط ابنعربشاه (درگذشتهٔ ۸۵۴ق) انجام شده دیده میشود. پس اینکه این عبارت در اصل طبری این کتاب بوده باشد قابل اثبات نیست.[۲۴]
بازتاب این عبارت در ادب فارسی قابل توجه است. این موضوع نشان از شهرت این عبارت به عنوان روایت از پیامبر(ص) در قرون گذشته است.[۲۵] از جمله عطار نیشابوری (درگذشتهٔ ۶۱۸ق) در الهینامهٔ خود چنین سروده:
تو بى معشوق خود با خويشتن آى | مشو بيرون به صحرا با وطن آى | |
از آن حب الوطن ايمان پاک است | كه معشوقت درون جان پاک است[۲۶] |
مولوی (درگذشتهٔ ۶۷۲ق) نیز در مثنوی به این عبارت اشاره کرده است:
از دَم حب الوطن بگذر مايست | كه وطن آن سوست جان اين سوى نيست | |
گر وطن خواهى گذر آن سوى شَط | اين حديث راست را كم خوان غلط[۲۷] |
سعدی شیرازی (درگذشتهٔ ۶۹۰ق) با تکیه بر این عبارت چنین سروده است:
سعدیا حب وطن گرچه حدیثی است صحیح | نتوان مرد به سختی که من این جا زادم[۲۸] |
شیخ بهایی (درگذشتهٔ ۹۳۵ق) هم در مثنوی نان و حلوای خود این عبارت را روایتی نبوی(ص) تلقی کرده و به تفسیر آن پرداخته است.[۲۹]
محتوا
دربارهٔ معنای این روایت تفسیرهای مختلفی ارائه شده است:
- برخی وطن را بهشت، که مسکن اولیهٔ آدم ابوالبشر (ع) بوده، دانستهاند.
- عدهای منظور از وطن در این روایت را شهر مکه قلمداد کردهاند.
- بازگشت به سوی خداوند؛ زیرا که او مبدأ و معاد است.
- سرزمین بزرگ اسلامی، که حفظ آن بر همه واجب است.[۳۰]
علاقه به وطن
حس وطنخواهی و وطندوستی از امور فطری است و انسان ناخودآگاه به زادگاه خود علاقه خاصی دارد. در تاریخ اسلام درباره پیامبر(ص) نقل شده است هنگامی که حضرت از مکه به مدینه هجرت میکرد، در مسیر هنگامی که به جحفه رسید، در حالی که از فشار مشرکان محزون و ناراحت بود، به یاد مکه آه سردی کشید؛ در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه: ﴿إنَّ الّذی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرْآنَ لَرادُّکَ إلی مَعادٍ؛ آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت بازمیگرداند.﴾(قصص:۸۶) را برای پیامبر(ص) نازل و او را دلداری داده و پرسید آیا مشتاق به مکه هستی؟ پیامبر گفت: آری و آه سردی کشیده و گفت: «الوطن، الوطن.»[۲]
ذاتینبودن تقدس زمان و مکان
ارزش و اعتبار زمان و مکان ذاتی نیست بلکه بهخاطر حوادث و وقایعی است که در آنها رخ میدهد، مانند سیزده رجب یا هجده ذیالحجه که دارای ارزش و اعتبار ذاتی نبودند بلکه بهخاطر ولادت امام علی(ع) در سیزدهم رجب و انتصاب ایشان به جانشینی پیامبر(ص) در ۱۸ ذیالحجه، این روزها اعتبار و ارزش پیدا کردند. همچنین مکانی مانند غار حرا ارزش ذاتی ندارد بلکه به دلیل وجود پیامبر(ص) و نزول وحی در آن تقدس پیدا کرده است. بنابراین وطن هم فینفسه تقدس ندارد و به همین خاطر است که قرآن کریم در موارد متعددی دستور به هجرت داده است.
منابع
- ↑ ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، ج۱۷، ص۲۹۹.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ عمادزاده اصفهانی، حسین، نقل از چهارده معصوم، نشر طلوع، ۱۳۶۶ش، ص۱۴۳.
- ↑ القمی، عباس بن محمدرضا، سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، تهران، دارالاسوه للطباعه والنشر، ۱۴۱۴ق، ج۸، ص۵۲۵.
- ↑ نراقی، احمد بن محمدمهدی، خزائن، تحقیق حسن حسنزاده آملی، قم، قیام، ۱۳۸۰ش، ص۵۲۸.
- ↑ الامین، السید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق السید حسن الامین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۳۰۱.
- ↑ العاملی، السید جعفر مرتضی،
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمة (با ترجمهٔ فارسی)، قم، مؤسسهٔ علمی و فرهنگی دارالحدیث، ۱۳۷۹ش، ج۱۳، ص۲۳۶.
- ↑ رحیمی، مرتضی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ش۱۲، پاییز و زمستان ۱۳۹۳ش، ص۲۲۲.
- ↑ سیمایی، مهدی، مشهورات بیاعتبار در تاریخ و حدیث، قم، کتاب طه، ۱۳۹۸ش، ص۱۶۶-۱۶۷.
- ↑ رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ص۲۲۲.
- ↑ ابن بطة العکبری، ابیعبدالله عبیدالله بن محمد، کتاب الجهاد او سبعون حدیثاً فی الجهاد، قاهره، مکتبة القرآن، بیتا، ص۷۷.
- ↑ رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ص۲۲۰.
- ↑ الذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام التدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۹ق، ج۴۰، ص۶۰.
- ↑ السیوطی، عبدالرحمن ابن ابیبکر، الدرر المنتثرة فی الأحاديث المشتهرة، تحقیق محمد بن لطفی الصباغ، ریاض، عمادة الشؤون المکتبات، بیتا، ص۱۰۸.
- ↑ العجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الغناء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث علی السنة الناس، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵.
- ↑ آل غازی العانی، عبد القادر بن ملا حويش السيد محمود، بيان المعانی (مرتب حسب ترتيب النزول)، دمشق، مطبعة الترقی، ۱۳۸۲ق، ج۲، ص۴۰۴.
- ↑ الشحود، علی بن نایف، موسوعة الرد علی المذاهب الفکریة المعاصرة، بیجا، بینا، بیتا، ج۴۹، ص۷.
- ↑ القرنی، عائض بن عبدالله، دروس الشیخ عائض بن القرنی، بیجا، بینا، بیتا، ج۶، ص۲۰۶.
- ↑ السیوطی، الدرر المنتثرة، ص۱۰۸.
- ↑ السخاوی، محمد بن عبدالرحمن، المقاصد الحسنة في بيان كثير من الأحاديث المشتهرة على الألسنة، تحقیق عبدالله محمد الصدیق، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۳۹۹ق، ص۱۸۳.
- ↑ الراجحی، عبدالعزیز بن عبدالله، شرح الوصیة الکبری لابن تیمیة، بیجا، بینا، بیتا، ج۵، ص۷.
- ↑ السعیدان، ولید بن راشد، المقول من ما لیس بمنقول، بیجا، بینا، بیتا، ج۱، ص۷.
- ↑ رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ص۲۲۰.
- ↑ ابن عربشاه، احمد بن محمد،مرزباننامه، بیروت، مؤسسة الانتشار العربی، ۱۹۹۲م، ص۱۷۸.
- ↑ رحیمی، «بررسی حدیث حب الوطن من الایمان»، دو فصلنامهٔ حدیثپژوهی، ص۲۱۹.
- ↑ عطار
- ↑ مولوی؛ نیز برای اطلاع از منبع این روایت در مثنوی ن.ک: فروزانفر، بدیع الزمان، احاديث و قصص مثنوى (تلفيقى از دو كتاب احاديث مثنوى و مآخذ قصص و تمثيلات مثنوى)، بهکوشش حسین داودی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۸ش، ص۳۲۳-۳۲۴.
- ↑ سعدی، دیوان اشعار، غزلیات، غزل شماره ۳۷۱.
- ↑ بهایی
- ↑ عجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۴۵؛ سید جعفر مرتضی، الصحیح من السیره، بیروت، دارالهادی، ج۳، ص۳۳۳.