معنای لطیف از اسماء الهی: تفاوت میان نسخهها
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
== معنای لغوی لطیف == | == معنای لغوی لطیف == | ||
صفت «لطيف»، بر وزن فعيل، به معناى فاعل و از ريشه «لطف» است.<ref>دانشنامه عقايد اسلامی، محمدی ریشهری، محمد، ج۷، ص۱۲۱</ref> لطیف که یکی از اسماء الهی است از ماده لطف میباشد که در لغت به معنای رفق و مهربانی و خوشخویی است(لسان العرب). و در کارها و فعالیتها به معنی کار بسیار ظریف و باریک است و اگر به [[رحمت الهی|رحمت]]های خاص الهی، لطف گفته میشود نیز به خاطر همین ظرافت آن است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ بیست و دوم، ج۱۴، ص۱۵۸.</ref> | صفت «لطيف»، بر وزن فعيل، به معناى فاعل و از ريشه «لطف» است.<ref>دانشنامه عقايد اسلامی، محمدی ریشهری، محمد، ج۷، ص۱۲۱</ref> لطیف که یکی از اسماء الهی است از ماده لطف میباشد که در لغت به معنای رفق و مهربانی و خوشخویی است(لسان العرب). و در کارها و فعالیتها به معنی کار بسیار ظریف و باریک است و اگر به [[رحمت الهی|رحمت]]های خاص الهی، لطف گفته میشود نیز به خاطر همین ظرافت آن است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ بیست و دوم، ج۱۴، ص۱۵۸.</ref> لطف (بضمّ اوّل): رفق، مدارا، نزدیکی.<ref>تفسير احسنالحديث، قرشی، سید علی اکبر، ج۷، ص۷۴</ref> | ||
== لطیف در قرآن == | == لطیف در قرآن == | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
لطیف هفت بار در قرآن ذکر شده است که پنج بار همراه خبیر آمده است. معناى لطيف اين است كه خداوند خالق مخلوقات ظريف- و حتّى كوچك و ناپيدا- است! امّا اينكه در غالب آيات قرآن «لطيف» با «خبير» همراه شده، به خاطر آن است «خبير» به گفته بعضى از محققان اشاره به آگاهى عميق و علم به حقايق و احاطه دقيق است، و اين معنا با معناى لطيف تناسب بسيار نزديكى دارد. اين واژه از ماده «لطف» به معناى كار ظريف و باريك و مهر و محبت است، و به موجودات كوچك و نرم، و حركتهاى ظريف، و انجام كارهاى دقيق، و امورى كه با حواسّ انسان درك نمىشود نيز اطلاق مىگردد.<ref>پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، ج۴، ص۳۶۵</ref> مرحوم كفعمى در مصباح مىگويد: خواندن خداوند به اين وصف در مشكلات، تأثير عميقى در برطرف شدن ناراحتىها دارد.<ref>مصباح کفعمی، صفحه ۳۲۲، پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، ج۴، ص۳۶۴</ref> | لطیف هفت بار در قرآن ذکر شده است که پنج بار همراه خبیر آمده است. معناى لطيف اين است كه خداوند خالق مخلوقات ظريف- و حتّى كوچك و ناپيدا- است! امّا اينكه در غالب آيات قرآن «لطيف» با «خبير» همراه شده، به خاطر آن است «خبير» به گفته بعضى از محققان اشاره به آگاهى عميق و علم به حقايق و احاطه دقيق است، و اين معنا با معناى لطيف تناسب بسيار نزديكى دارد. اين واژه از ماده «لطف» به معناى كار ظريف و باريك و مهر و محبت است، و به موجودات كوچك و نرم، و حركتهاى ظريف، و انجام كارهاى دقيق، و امورى كه با حواسّ انسان درك نمىشود نيز اطلاق مىگردد.<ref>پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، ج۴، ص۳۶۵</ref> مرحوم كفعمى در مصباح مىگويد: خواندن خداوند به اين وصف در مشكلات، تأثير عميقى در برطرف شدن ناراحتىها دارد.<ref>مصباح کفعمی، صفحه ۳۲۲، پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، ج۴، ص۳۶۴</ref> | ||
شهید مطهری درباره معنای لطیف میگوید لطافت یک چیز عبارت است از نوعی صفت در شیء که حس ظاهر به طور آشکار آن را درک نمیکند، یک دقت و ذوق و بینشی میخواهد که انسان بتواند آن را درک کند.<ref>مجموعه آثار، ط-صدرا، مطهری، مرتضی، ج۷، ص۵۳۳</ref> طبرسی معنای لطیف را سه قول می داند: مدارا کننده. آنکه حاجت تو را با مدارا برآورد. آنکه به دقائق امور دانا است.<ref>تفسير احسنالحديث، قرشی، سید علی اکبر، ج۷، ص۷۴</ref> | |||
هنگامی که این اسم در مورد اجسام به کار میرود به معنی سبکی در مقابل سنگینی و هنگامی که در مورد حرکات به کار میرود به معنای یک حرکت کوچک و زودگذر و گاهی در مورد موجودات و کارهای بسیار دقیق و باریک که با حس قابل درک نیستند گفته میشود و اگر خدا را با عنوان لطیف توصیف میکنیم نیز به همین معنی است یعنی او خالق اشیای ناپیدا و دارای افعالی است که از محیط قدرت استماع بیرون است، بسیار باریک بین و فوقالعاده دقیق میباشد از [[امام رضا(ع)]] نقل شده که فرمود: اینکه می گوئیم خداوند لطیف است به خاطر آن است که مخلوقات لطیف، آفریده و به خاطر این است که از اشیاء لطیف و ظریف و ناپیدا آگاه است… این احتمال نیز در تفسیر این کلمه وجود دارد که منظور از لطیف بودن خداوند آن است که ذات پاک او چنان است که هرگز با احساس کسی درک نمیشود؛ بنابراین او لطیف است زیرا هیچکس از ذات او آگاه نیست.<ref>مکارم شیرازی، همان، ج۵، ص۳۸۷.</ref> | هنگامی که این اسم در مورد اجسام به کار میرود به معنی سبکی در مقابل سنگینی و هنگامی که در مورد حرکات به کار میرود به معنای یک حرکت کوچک و زودگذر و گاهی در مورد موجودات و کارهای بسیار دقیق و باریک که با حس قابل درک نیستند گفته میشود و اگر خدا را با عنوان لطیف توصیف میکنیم نیز به همین معنی است یعنی او خالق اشیای ناپیدا و دارای افعالی است که از محیط قدرت استماع بیرون است، بسیار باریک بین و فوقالعاده دقیق میباشد از [[امام رضا(ع)]] نقل شده که فرمود: اینکه می گوئیم خداوند لطیف است به خاطر آن است که مخلوقات لطیف، آفریده و به خاطر این است که از اشیاء لطیف و ظریف و ناپیدا آگاه است… این احتمال نیز در تفسیر این کلمه وجود دارد که منظور از لطیف بودن خداوند آن است که ذات پاک او چنان است که هرگز با احساس کسی درک نمیشود؛ بنابراین او لطیف است زیرا هیچکس از ذات او آگاه نیست.<ref>مکارم شیرازی، همان، ج۵، ص۳۸۷.</ref> |
نسخهٔ ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۶
این مقاله هماکنون به دست A.rezapour در حال ویرایش است. |
توضیحاتی درباره اسم لطیف از اسماء الهی بدهید.
معنای لغوی لطیف
صفت «لطيف»، بر وزن فعيل، به معناى فاعل و از ريشه «لطف» است.[۱] لطیف که یکی از اسماء الهی است از ماده لطف میباشد که در لغت به معنای رفق و مهربانی و خوشخویی است(لسان العرب). و در کارها و فعالیتها به معنی کار بسیار ظریف و باریک است و اگر به رحمتهای خاص الهی، لطف گفته میشود نیز به خاطر همین ظرافت آن است.[۲] لطف (بضمّ اوّل): رفق، مدارا، نزدیکی.[۳]
لطیف در قرآن
خداوند در قرآن میفرماید: ﴿لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ؛ چشمها او را نمىبينند و او بينندگان را مىبيند. دقيق و آگاه است.﴾(انعام:۱۰۳)
لطیف هفت بار در قرآن ذکر شده است که پنج بار همراه خبیر آمده است. معناى لطيف اين است كه خداوند خالق مخلوقات ظريف- و حتّى كوچك و ناپيدا- است! امّا اينكه در غالب آيات قرآن «لطيف» با «خبير» همراه شده، به خاطر آن است «خبير» به گفته بعضى از محققان اشاره به آگاهى عميق و علم به حقايق و احاطه دقيق است، و اين معنا با معناى لطيف تناسب بسيار نزديكى دارد. اين واژه از ماده «لطف» به معناى كار ظريف و باريك و مهر و محبت است، و به موجودات كوچك و نرم، و حركتهاى ظريف، و انجام كارهاى دقيق، و امورى كه با حواسّ انسان درك نمىشود نيز اطلاق مىگردد.[۴] مرحوم كفعمى در مصباح مىگويد: خواندن خداوند به اين وصف در مشكلات، تأثير عميقى در برطرف شدن ناراحتىها دارد.[۵]
شهید مطهری درباره معنای لطیف میگوید لطافت یک چیز عبارت است از نوعی صفت در شیء که حس ظاهر به طور آشکار آن را درک نمیکند، یک دقت و ذوق و بینشی میخواهد که انسان بتواند آن را درک کند.[۶] طبرسی معنای لطیف را سه قول می داند: مدارا کننده. آنکه حاجت تو را با مدارا برآورد. آنکه به دقائق امور دانا است.[۷]
هنگامی که این اسم در مورد اجسام به کار میرود به معنی سبکی در مقابل سنگینی و هنگامی که در مورد حرکات به کار میرود به معنای یک حرکت کوچک و زودگذر و گاهی در مورد موجودات و کارهای بسیار دقیق و باریک که با حس قابل درک نیستند گفته میشود و اگر خدا را با عنوان لطیف توصیف میکنیم نیز به همین معنی است یعنی او خالق اشیای ناپیدا و دارای افعالی است که از محیط قدرت استماع بیرون است، بسیار باریک بین و فوقالعاده دقیق میباشد از امام رضا(ع) نقل شده که فرمود: اینکه می گوئیم خداوند لطیف است به خاطر آن است که مخلوقات لطیف، آفریده و به خاطر این است که از اشیاء لطیف و ظریف و ناپیدا آگاه است… این احتمال نیز در تفسیر این کلمه وجود دارد که منظور از لطیف بودن خداوند آن است که ذات پاک او چنان است که هرگز با احساس کسی درک نمیشود؛ بنابراین او لطیف است زیرا هیچکس از ذات او آگاه نیست.[۸]
علامه طباطبائی میفرماید: لطیف به معنای رقیق و نفوذ کننده است. وقتی خدای تعالی محیط باشد به هر چیزی، و احاطه اش هم احاطه حقیقی باشد قهراً شاهد و ناظر بر هر چیزی خواهد بود و پیدا و پنهان هر چیزی را خواهد دید و به ظاهر و باطن هر چیزی عالم خواهد بود. ناظر بودن او بر تمامی احوال یک موجود او را از اینکه در همان حال بر سایر موجودات ناظر و واقف باشد بازنمیدارد و هیچ چیزی حجاب و فاصله بین او و بین موجودی دیگر نمیشود پس او هم چشمها را میبیند و هم آنچه را که چشمها میبینند.[۹]
مطالعه بیشتر
۱. تفسیرالمیزان و تفسیر نمونه، ذیل آیه ۱۰۳، سوره انعام مراجعه شود.
منابع
- ↑ دانشنامه عقايد اسلامی، محمدی ریشهری، محمد، ج۷، ص۱۲۱
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب اسلامیه، چاپ بیست و دوم، ج۱۴، ص۱۵۸.
- ↑ تفسير احسنالحديث، قرشی، سید علی اکبر، ج۷، ص۷۴
- ↑ پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، ج۴، ص۳۶۵
- ↑ مصباح کفعمی، صفحه ۳۲۲، پيام قرآن، مكارم شيرازى، ناصر، ج۴، ص۳۶۴
- ↑ مجموعه آثار، ط-صدرا، مطهری، مرتضی، ج۷، ص۵۳۳
- ↑ تفسير احسنالحديث، قرشی، سید علی اکبر، ج۷، ص۷۴
- ↑ مکارم شیرازی، همان، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ علامه طباطبایی، همان، ج۷، ص۴۰۵.