قلب سلیم و قلب منیب در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
منظور از قلب سلیم و قلب منیب در قرآن چیست؟
منظور از قلب سلیم و قلب منیب در قرآن چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}قلب سلیم به معنای دل پاک و قلب منیب به معنای دلی توبه‌کار در قرآن آمده است.
{{پاسخ}}قلب سلیم به معنای دل پاک و قلب منیب به معنای دلی توبه‌کار در قرآن آمده است. قلب در این دو معنا به معنای روح است.


== معنای قلب ==
== معنای قلب ==
خط ۱۳: خط ۱۲:
۲. روح و جان: {{قرآن|وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر…|ترجمه=هنگامی که چشم‌ها از وحشت فرو مانده و جان‌ها به لب رسیده بود.|سوره=احزاب|آیه=۱۰}}  
۲. روح و جان: {{قرآن|وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر…|ترجمه=هنگامی که چشم‌ها از وحشت فرو مانده و جان‌ها به لب رسیده بود.|سوره=احزاب|آیه=۱۰}}  


۳. مرکز عواطف: {{قرآن|سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْب|ترجمه=بزودی در دل‌های کافران ترس ایجاد می‌کنم.|سوره=انفال|آیه=۱۲}}‏ از آنجا که قلب با پسوند رعب همراه است و رعب و ترس مربوط به عواطف و احساسات آدمی است نه ادراکات او، قلب در آیه به معنای مرکز عواطف می‌باشد. امّا با توجّه به این‌که مرکز اصلی ادراکات و عواطف همگی روان و روح آدمی است. ولی تظاهرات و عکس العمل‌های جسمی آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار می‌شود، ولی عکس‌العمل مسائل عاطفی از قبیل محبت شادی و غم در قلب انسان ظاهر می‌شود نتیجه این که در قرآن مسائل عاطفی به قلب (همین عضو مخصوص) و مسائل عقلی به قلب (به معنی عقل و مغز) نسبت داده شده و اگر از روح و جان و عقل انسانی به قلب تعبیر شده است علّت آن است که همان‌طور که قلب صنوبری که در بخش چپ سینه قرار دارد نقش مهمی در حیات و بقای انسان دارد روح و جان و عقل آدمی هم دارد بلکه بالاتر آن را دارا است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴هـ ش، ج۱، ص۸۹–۸۸.</ref> و کوتاه سخن آنکه ریشه این لغت (قلب) در اصل به معنی تفسیر و تحول است و از آنجا که فکر و عقل انسان دائماً در حال دگرگونی است به آن قلب گفته شده است<ref>همان، ج۲۲، ص۲۸۵ و ۲۸۴.</ref>
۳. مرکز عواطف: {{قرآن|سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْب|ترجمه=بزودی در دل‌های کافران ترس ایجاد می‌کنم.|سوره=انفال|آیه=۱۲}}‏  
 
از آنجا که قلب با پسوند رعب همراه است و رعب و ترس مربوط به عواطف و احساسات آدمی است نه ادراکات او، قلب در آیه به معنای مرکز عواطف می‌باشد. امّا با توجّه به این‌که مرکز اصلی ادراکات و عواطف همگی روان و روح آدمی است. ولی تظاهرات و عکس العمل‌های جسمی آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار می‌شود، ولی عکس‌العمل مسائل عاطفی از قبیل محبت شادی و غم در قلب انسان ظاهر می‌شود نتیجه این که در قرآن مسائل عاطفی به قلب (همین عضو مخصوص) و مسائل عقلی به قلب (به معنی عقل و مغز) نسبت داده شده و اگر از روح و جان و عقل انسانی به قلب تعبیر شده است علّت آن است که همان‌طور که قلب صنوبری که در بخش چپ سینه قرار دارد نقش مهمی در حیات و بقای انسان دارد روح و جان و عقل آدمی هم دارد بلکه بالاتر آن را دارا است.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴هـ ش، ج۱، ص۸۹–۸۸.</ref> و کوتاه سخن آنکه ریشه این لغت (قلب) در اصل به معنی تفسیر و تحول است و از آنجا که فکر و عقل انسان دائماً در حال دگرگونی است به آن قلب گفته شده است<ref>همان، ج۲۲، ص۲۸۵ و ۲۸۴.</ref>


== قلب سلیم و منیب ==
== قلب سلیم و منیب ==
خط ۲۰: خط ۲۱:
قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ|ترجمه=و روزی که (مردم) برانگیخته می‌شوند رسوایم مکن. روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی‌دهد. مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد.|سوره=شعراء|آیه=۸۷، ۸۹}}  
قرآن کریم می‌فرماید: {{قرآن|وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ|ترجمه=و روزی که (مردم) برانگیخته می‌شوند رسوایم مکن. روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی‌دهد. مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد.|سوره=شعراء|آیه=۸۷، ۸۹}}  


{{قرآن|مَن خَشِیَ اَلَرّحمنَ بِالغَیب وَ جَاء بِقَلّبِ مُنیبِ. اُدخُلو بِسَلمِ ذلِک یَومُ الخُلوُدِ}} آنکه در نهان از خدای بخشنده بترسد و با دلی توبه کار (باز) آید. به سلامت (و شادکامی) در آن (بهشت) در آیید (که) این روز جاوادنگی است.<ref>ق/ ۳۴ و ۳۳.</ref>
{{قرآن|مَن خَشِیَ اَلَرّحمنَ بِالغَیب وَ جَاء بِقَلّبِ مُنیبِ|ترجمه=آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‌كار [باز] آيد.|سوره=ق|آیه=۳۳}}


== تقسیم قلب و اهمیت بعضی از نشانه‌های آن ==
== تقسیم قلب و اهمیت بعضی از نشانه‌های آن ==
قلب در یک تقسیم دو نوع است؛ ۱. سلیم سالم؛ ۲. مریض (ناسالم). در مقابل قلب سلیم، قلب مریض و بیمار است زیرا اوّلاً قرآن مجید بعضی از قلوب را به عنوان «قاسیه»؛ «قساوتمند» توصیف کرده<ref>مائده/۱۳.</ref> و گاه قلوبی را ناپاک<ref>مائده /۴۱.</ref> و قلب‌هایی را «بیمار»<ref>بقره/۱۰.</ref> معرفی می‌کند و نیز قلب‌هایی را «مهر خورده و بسته»<ref>توبه/۸۷.</ref> و در مقابل همه اینها «قلب سلیم»<ref>شعراء/۸۹ و صافات/ ۳۷.</ref> را مطرح می‌کند که هیچ‌یک از این عیوب در آن نیست، هم پاک است و هم نرم و پر عطوفت، هم سالم است و هم انعطاف‌پذیر در مقابل حق و از آن به عنوان «حرم خدا» در روایات توصیف شده است.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوّم، ۱۴۰۳، ج۶۷، ص۲۵–۲۷، باب حبّ الله.</ref> و ثانیاً: روایتی از علی(ع) رسیده است که روح و قلب مثل جسم انسان دارای شش حالت است:
قلب در یک تقسیم دو نوع است؛ ۱. سلیم سالم؛ ۲. مریض (ناسالم). در مقابل قلب سلیم، قلب مریض و بیمار است زیرا اوّلاً قرآن مجید بعضی از قلوب را به عنوان «قاسیه»؛ «قساوتمند» توصیف کرده<ref>مائده/۱۳.</ref> و گاه قلوبی را ناپاک<ref>مائده /۴۱.</ref> و قلب‌هایی را «بیمار»<ref>بقره/۱۰.</ref> معرفی می‌کند و نیز قلب‌هایی را «مهر خورده و بسته»<ref>توبه/۸۷.</ref> و در مقابل همه اینها «قلب سلیم»<ref>شعراء/۸۹ و صافات/ ۳۷.</ref> را مطرح می‌کند که هیچ‌یک از این عیوب در آن نیست، هم پاک است و هم نرم و پر عطوفت، هم سالم است و هم انعطاف‌پذیر در مقابل حق و از آن به عنوان «حرم خدا» در روایات توصیف شده است.<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوّم، ۱۴۰۳، ج۶۷، ص۲۵–۲۷، باب حبّ الله.</ref> و ثانیاً: روایتی از [[امام علی(ع)]] رسیده است که روح و قلب مثل جسم انسان دارای شش حالت است:


۱. حیات و زندگی (زنده بودن)؛ ۲. مرگ؛ ۳. بیداری؛ ۴. خواب؛ ۵. سلامتی؛ ۶. مریضی<ref>بحارالانوار، همان، ج۱۴، ص۳۹۸، به نقل از قلب سلیم آقای دستغیب.</ref> پس نتیجه می‌گیریم که قلب سلیم در مقابل قلب مریض است. و واژه منیب از انابه در لغت به معنی برگشتن به سوی خدا با توبه و اخلاص در عمل<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، بیروت، دار الکاتب العربی، ص۵۲۹.</ref> و در اصطلاح قرآن یعنی شخص همیشه متوجه خدا گردد، و به طاعت او رو آورد، و از هر گناه و لغزشی توبه نماید و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۴، ج۲۲، ص۲۸۱.</ref> امام صادق(ع) می‌فرماید: «القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه؛ قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که غیر از او در آن نباشد.»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوّم، ۱۴۰۳، ج۶۷، ص۵۴، حدیث ۱۹، باب القلب و صلاحه و فساده.</ref>
۱. حیات و زندگی (زنده بودن)؛ ۲. مرگ؛ ۳. بیداری؛ ۴. خواب؛ ۵. سلامتی؛ ۶. مریضی<ref>بحارالانوار، همان، ج۱۴، ص۳۹۸، به نقل از قلب سلیم آقای دستغیب.</ref> پس نتیجه می‌گیریم که قلب سلیم در مقابل قلب مریض است. و واژه منیب از انابه در لغت به معنی برگشتن به سوی خدا با توبه و اخلاص در عمل<ref>راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، بیروت، دار الکاتب العربی، ص۵۲۹.</ref> و در اصطلاح قرآن یعنی شخص همیشه متوجه خدا گردد، و به طاعت او رو آورد، و از هر گناه و لغزشی توبه نماید و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۴، ج۲۲، ص۲۸۱.</ref> [[امام صادق(ع)]] می‌فرماید: «قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که غیر از او در آن نباشد.»<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوّم، ۱۴۰۳، ج۶۷، ص۵۴، حدیث ۱۹، باب القلب و صلاحه و فساده.</ref>


== عوامل قلب سلیم ==
== عوامل قلب سلیم ==
وقتی ثابت کردیم که قلب منیب قلبی است که پیوسته به یاد خدا و حضور دائمی داشته باشد، پس علت عمده سلیم بودن قلب، منیب بودن آن است. عوامل دیگری از جمله علاقه، محبت شدید به خدای متعال و… نقش دارند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «القلبُ حَرَمُ اللهِ فلا تَسکُن حَرَم اللهِ غیرَ اللهِ» قلب حرم (محل انس و محبت) خداست غیر خدا را در حرم خدا ساکن مکن.<ref>همان، ج۶۷، ص۲۵، ح۲۷، بابا حب الله.</ref>
قلب منیب قلبی است که پیوسته به یاد خدا و حضور دائمی داشته باشد، پس علت عمده سلیم بودن قلب، منیب بودن آن است. عوامل دیگری از جمله علاقه، محبت شدید به خدای متعال و… نقش دارند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «القلبُ حَرَمُ اللهِ فلا تَسکُن حَرَم اللهِ غیرَ اللهِ» قلب حرم (محل انس و محبت) خداست غیر خدا را در حرم خدا ساکن مکن.<ref>همان، ج۶۷، ص۲۵، ح۲۷، بابا حب الله.</ref>


از جمله عوامل مهم قطع ارتباط با شیطان و شیطان صفتان است، چنان‌که پیامبر خدا(ص) می‌فرماید: «لو لا اَنّ الشیاطینَ یَحومُونَ علی قُلوبِ بَنی آدمَ لَنَظَرُوا اِلی المَلَکُوتِ اگر شیاطین، قلوب فرزندان آدم را احاطه نکنند، می‌توانند به جهان ملکوت نظر افکنند».<ref>همان. ج۶۷، ص۵۹، حدیث ۳۹، باب القلب و صلاحه.</ref>
از جمله عوامل مهم قطع ارتباط با شیطان و شیطان صفتان است، چنان‌که [[پیامبر (ص)]] می‌فرماید: «لولا اَنّ الشیاطینَ یَحومُونَ علی قُلوبِ بَنی آدمَ لَنَظَرُوا اِلی المَلَکُوتِ اگر شیاطین، قلوب فرزندان آدم را احاطه نکنند، می‌توانند به جهان ملکوت نظر افکنند».<ref>همان. ج۶۷، ص۵۹، حدیث ۳۹، باب القلب و صلاحه.</ref>
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}

نسخهٔ ‏۳۰ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۵۳

سؤال

منظور از قلب سلیم و قلب منیب در قرآن چیست؟

قلب سلیم به معنای دل پاک و قلب منیب به معنای دلی توبه‌کار در قرآن آمده است. قلب در این دو معنا به معنای روح است.

معنای قلب

قلب در لغت دارای معانی مختلفی از جمله عقل و فهم است، «این ذهب قلبُک؟ قلبت کجاست و کجا رفت؟» یعنی «اینَ ذهَبَ عَقلُکَ؟ عقل و فهمت کجا رفت؟»[۱] و در قرآن به معناهای مختلف آمده است از جمله:

۱. عقل و درک: ﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ؛ در اين سخن براى صاحبدلان يا آنان كه با حضور گوش فرا مى‌دارند، اندرزى است.(ق:۳۷)

۲. روح و جان: ﴿وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر…؛ هنگامی که چشم‌ها از وحشت فرو مانده و جان‌ها به لب رسیده بود.(احزاب:۱۰)

۳. مرکز عواطف: ﴿سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْب؛ بزودی در دل‌های کافران ترس ایجاد می‌کنم.(انفال:۱۲)‏

از آنجا که قلب با پسوند رعب همراه است و رعب و ترس مربوط به عواطف و احساسات آدمی است نه ادراکات او، قلب در آیه به معنای مرکز عواطف می‌باشد. امّا با توجّه به این‌که مرکز اصلی ادراکات و عواطف همگی روان و روح آدمی است. ولی تظاهرات و عکس العمل‌های جسمی آنها متفاوت است عکس العمل درک و فهم، نخستین بار در دستگاه مغز آشکار می‌شود، ولی عکس‌العمل مسائل عاطفی از قبیل محبت شادی و غم در قلب انسان ظاهر می‌شود نتیجه این که در قرآن مسائل عاطفی به قلب (همین عضو مخصوص) و مسائل عقلی به قلب (به معنی عقل و مغز) نسبت داده شده و اگر از روح و جان و عقل انسانی به قلب تعبیر شده است علّت آن است که همان‌طور که قلب صنوبری که در بخش چپ سینه قرار دارد نقش مهمی در حیات و بقای انسان دارد روح و جان و عقل آدمی هم دارد بلکه بالاتر آن را دارا است.[۲] و کوتاه سخن آنکه ریشه این لغت (قلب) در اصل به معنی تفسیر و تحول است و از آنجا که فکر و عقل انسان دائماً در حال دگرگونی است به آن قلب گفته شده است[۳]

قلب سلیم و منیب

قلب در اصطلاح قرآن به معنی «روح و عقل» است و قلب سلیم به روح پاک و سالمی گفته می‌شود که از هرگونه شرک و شک فساد خالی است و واژه سلیم که از ماده سلامت است مفهوم روشنی دارد یعنی قلبی که از هرگونه بیماری و انحراف اخلاقی و اعتقادی دور باشد.[۴]

قرآن کریم می‌فرماید: ﴿وَ لا تُخْزِنِی یَوْمَ یُبْعَثُونَ یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛ و روزی که (مردم) برانگیخته می‌شوند رسوایم مکن. روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی‌دهد. مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد.(شعراء:۸۷، ۸۹)

﴿مَن خَشِیَ اَلَرّحمنَ بِالغَیب وَ جَاء بِقَلّبِ مُنیبِ؛ آنكه در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‌كار [باز] آيد.(ق:۳۳)

تقسیم قلب و اهمیت بعضی از نشانه‌های آن

قلب در یک تقسیم دو نوع است؛ ۱. سلیم سالم؛ ۲. مریض (ناسالم). در مقابل قلب سلیم، قلب مریض و بیمار است زیرا اوّلاً قرآن مجید بعضی از قلوب را به عنوان «قاسیه»؛ «قساوتمند» توصیف کرده[۵] و گاه قلوبی را ناپاک[۶] و قلب‌هایی را «بیمار»[۷] معرفی می‌کند و نیز قلب‌هایی را «مهر خورده و بسته»[۸] و در مقابل همه اینها «قلب سلیم»[۹] را مطرح می‌کند که هیچ‌یک از این عیوب در آن نیست، هم پاک است و هم نرم و پر عطوفت، هم سالم است و هم انعطاف‌پذیر در مقابل حق و از آن به عنوان «حرم خدا» در روایات توصیف شده است.[۱۰] و ثانیاً: روایتی از امام علی(ع) رسیده است که روح و قلب مثل جسم انسان دارای شش حالت است:

۱. حیات و زندگی (زنده بودن)؛ ۲. مرگ؛ ۳. بیداری؛ ۴. خواب؛ ۵. سلامتی؛ ۶. مریضی[۱۱] پس نتیجه می‌گیریم که قلب سلیم در مقابل قلب مریض است. و واژه منیب از انابه در لغت به معنی برگشتن به سوی خدا با توبه و اخلاص در عمل[۱۲] و در اصطلاح قرآن یعنی شخص همیشه متوجه خدا گردد، و به طاعت او رو آورد، و از هر گناه و لغزشی توبه نماید و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد[۱۳] امام صادق(ع) می‌فرماید: «قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که غیر از او در آن نباشد.»[۱۴]

عوامل قلب سلیم

قلب منیب قلبی است که پیوسته به یاد خدا و حضور دائمی داشته باشد، پس علت عمده سلیم بودن قلب، منیب بودن آن است. عوامل دیگری از جمله علاقه، محبت شدید به خدای متعال و… نقش دارند. امام صادق(ع) می‌فرماید: «القلبُ حَرَمُ اللهِ فلا تَسکُن حَرَم اللهِ غیرَ اللهِ» قلب حرم (محل انس و محبت) خداست غیر خدا را در حرم خدا ساکن مکن.[۱۵]

از جمله عوامل مهم قطع ارتباط با شیطان و شیطان صفتان است، چنان‌که پیامبر (ص) می‌فرماید: «لولا اَنّ الشیاطینَ یَحومُونَ علی قُلوبِ بَنی آدمَ لَنَظَرُوا اِلی المَلَکُوتِ اگر شیاطین، قلوب فرزندان آدم را احاطه نکنند، می‌توانند به جهان ملکوت نظر افکنند».[۱۶]


مطالعه بیشتر

۱. قلب سلیم.[۱۷]

۲. بیست و پنج اصل از اصول اخلاقی امامان[۱۸] مراجعه شود.


منابع

  1. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۸ هـ ق، ج۱۱، ص۲۷۱.
  2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴هـ ش، ج۱، ص۸۹–۸۸.
  3. همان، ج۲۲، ص۲۸۵ و ۲۸۴.
  4. تفسیر نمونه، همان، ج۱۵، ص۲۷۴ و ۲۷۳ و ج۱۹، ص۹۷.
  5. مائده/۱۳.
  6. مائده /۴۱.
  7. بقره/۱۰.
  8. توبه/۸۷.
  9. شعراء/۸۹ و صافات/ ۳۷.
  10. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوّم، ۱۴۰۳، ج۶۷، ص۲۵–۲۷، باب حبّ الله.
  11. بحارالانوار، همان، ج۱۴، ص۳۹۸، به نقل از قلب سلیم آقای دستغیب.
  12. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، بیروت، دار الکاتب العربی، ص۵۲۹.
  13. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۴، ج۲۲، ص۲۸۱.
  14. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوّم، ۱۴۰۳، ج۶۷، ص۵۴، حدیث ۱۹، باب القلب و صلاحه و فساده.
  15. همان، ج۶۷، ص۲۵، ح۲۷، بابا حب الله.
  16. همان. ج۶۷، ص۵۹، حدیث ۳۹، باب القلب و صلاحه.
  17. تفسیر نمونه، همان، ج۸، ص۳۲۱ و ۳۲۰ و ۷ ص۲۳، ۲۱.
  18. عبدوس، محمد تقی و محمدی اشتهاردی، محمد، اصول اخلاقی امامان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۵، چاپ هفتم، ص۱۶ – ۹.