امکان اثبات خداوند با ادله عقلی و منطقی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
{{مطالعه بیشتر}} | {{مطالعه بیشتر}} | ||
== | ==مطالعه بیشتر== | ||
* اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، مرتضی مطهری. | |||
* توحید، مرتضی مطهری. | |||
{{پایان مطالعه بیشتر}} | {{پایان مطالعه بیشتر}} | ||
خط ۶۶: | خط ۶۵: | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = شد | | نمایه = شد | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر =شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی = | | بازبینی = |
نسخهٔ ۱۳ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۰۲
آیا این ادعا صحیح است که خداوند را با ادله عقلی و منطقی نمیتوان اثبات کرد؟
بحث شناخت خداوند از مهمترین مباحث در علم کلام می باشد، یکی از مواردی که در این زمینه قابل بحث است، این است که آیا خدای متعال را با ادله عقلی و منطقی می شود اثبات کرد یا خیر، کسانی که پاسخ منفی داده اند دو دلیل عمده برای مدعای خود اقامه کرده اند، اولا بداهت وجود خدای متعال در فطرت انسان و ثانیا عدم امکان تعریف منطقی از خدای متعال. اما در مقابل پاسخ هایی به این دو دلیل داده شده است، مانند اقامه دلیل بر وجود خداوند در قرآن و روایات و عدم منافات اثبات پذیری با بداهت وجود خداوند و یا اینکه تعریف اقسام مختلفی دارد و به معنای محدودیت نیست.
دلیل بر عدم امکان اثبات خداوند با ادله عقلی
برخی بر این باورند که خداوند متعال را با ادله عقلی و منطقی نمیشود اثبات کرد، این عده برای مدعای خود دو دلیل اقامه کردهاند:
- در قرآن کریم، وجود خداوند بدیهی شمرده شده و هر کس در ضمیر خود خدا را مییابد و بنابر همین اصل، هیچگاه دلیلی برای اثبات خدا در قرآن نیامده است.
- باید برای اثبات هر چیزی، آن را تعریف کرد؛ و تعریف کردن به معنی محدود کردن است، ولی خدا نامحدود است، پس خدا را نمیتوان تعریف کرد. بنابر این نمیتوان از راه منطق و فلسفه، خدا را اثبات کرد.[۱]
نقد دلیل اول
عدم منافات اثبات پذیری با بداهت
اولاً: بدیهی بودن وجود خدا، با اثبات پذیر بودن و اقامه دلیل بر آن هیچ منافاتی ندارد. توضیح آن که، بدیهی بودن به دو گونه فهمیده میشود، یکی بدیهی بودن در علم حضوری و دیگری بدیهی بودن در اصطلاح علم منطق.
بدیهیات در علم منطق دو گونهاند: بدیهیات اولیه و بدیهیات ثانویه، بدیهیات اولیه نه تنها نیازی به اثبات منطقی واستدلال ندارند، بلکه اصولاً اقامه دلیل بر آنها غیرممکن است. چرا که در اثبات آنها نیازمند استفاده از خود آنها خواهیم بود، و به تعبیر دیگر گرفتار دور خواهیم شد؛ ولی بدیهیات ثانویه هرچند نیازی به اثبات ندارند، ولی اثبات آنها غیرممکن نیست؛ و بسیاری از منطقیین برای اثبات خود آن گزارهها (مثل کل از جزء بزرگتر است) و نیز اثبات بداهت آنها استدلال منطقی ارائه کردهاند. وجود خداوند نیز اگر بدیهی به اصطلاح منطق باشد، قطعاً بدیهی اولی نیست بلکه جزو بدیهیات ثانویه است که قابل اثبات میباشند.[۲]
اگر منظور از بداهت این باشد که هر کس در درون خود خدا را مییابد و نیازی به استدلال ندارد، خواهیم گفت، اثبات بحثی است ناظر به عالم ذهن، و علم حضوری کاملاً خارج از حیطه برهان و استدلال قرار دارد. اما برای تبیین یافتههای علم حضوری و انتقال آن به دیگران، باید آن را به علم حصولی تبدیل کرد، و وقتی به علم حصولی تبدیل شود، قابلیت استدلال پیدا خواهد کرد، و باید توجه داشت که علم حضوری علمی است فردی، و اگر کسی در درون خود خدا را بیابد به کار فرد دیگری نخواهد آمد، مگر آن که آن را به علم حصولی تبدیل کند.
پس درست است که اصل وجود خداوند هم از بدیهیات عقل نظری و از فطریات روحی بشر است، اما هدف از ادله منطقی و عقلی که متکلمین و حکما بر اثبات وجود خدا اقامه میکنند برای کسب معرفت تفصیلی و تنویر و تقویت اذهان و دفع شبهات معترضان میباشد.[۳]
اثبات خداوند در قرآن
ثانیاً: بر فرض اینکه در قرآن کریم از استدلال منطقی استفاده نشده باشد، باز هم مانع استدلال نیست، زیرا قرآن استدلال را منع نکرده است و فقط خود از استدلال منطقی استفاده نکرده یا کمتر استفاده کرده است. به علاوه که ما معتقدیم، هم در قرآن استدلال وجود دارد و هم به مؤمنین توصیه میکند که از عقل و علوم عقلی استفاده نمایند. به عنوان نمونه در آیات ۳۵–۳۶ سوره طه، نوعی قیاس استثنایی برای اثبات وجود خداوند از طریق خلقت انسان اقامه شده است.[۴]
اثبات خداوند در روایات اهل بیت علیهم السلام
ثالثاً: حتی اگر بپذیریم که در قرآن کریم استدلال منطقی و فلسفی ذکر نشده است، باز هم مشکلی در راه اثبات خدا با دلایل فلسفی وجود نخواهد داشت، زیرا در روایات اهل بیت (ع) استدلالات فراوانی برای همین مطلب وجود دارد. مناظرات ائمه با مخالفان فکری و زندیقان در این زمینه، ثبت شده و در جوامع روایی موجود میباشند.[۵] و اگر اثبات خدا غیرممکن بود، اهل بیت چنین کاری نمیکردند.[۶]
نقد دلیل دوم
تعریف کردن به معنای محدودیت نیست
اولاً؛ تعریف کردن به معنای محدود کردن نیست، بلکه به معنای مشخص کردن و بیان حد و مرز مفاهیم است و برخی اوقات نیز فقط برای اشاره به موضوعی است که در ذهن مخاطب وجود دارد. مثل تعریفات شرحاللفظی و شرح الاسمی، که فقط به بیان معنای مفهوم مورد نظر میپردازند؛ بنابراین اگر موضوعی حد نداشته باشد، و به تعبیر دیگر نامحدود باشد، ما با لفظ نامحدود به آن اشاره میکنیم نه آنکه مفهوم را محدود کنیم.
تصور و فهم اجمالی از خدای متعال
ثانیاً: اگر چیزی را تصور نکنیم، اصولاً نمیتوانیم درباره آن صحبت کنیم یا اینکه حتی شک کنیم، پس همین که ما درباره خدا بحث میکنیم خود نشانگر آن است که ما مفهومی از خدا در ذهن داریم و اگر اینطور نبود هیچکس سخن دیگری را درباره خدا نمیفهمید، ولی میبینیم که در مطالعه آیات قرآن و روایات و نوشتههای فلسفی و عقیدتی، ما از مفهوم خدا درک روشنی داریم. بنابر این به نظر میرسد قائلین به عدم امکان شناخت خدا، بین شناخت حقیقت و کنه وجود خداوند و بین تصور وجود خدا خلط کرده و نتوانستهاند بین آنها تمایز قایل شوند، در حالی که بین این دو تفاوت فراوانی وجود دارد، ذات الهی و حقیقت خدا هرگز به ذهن در نمیآید، ولی تصور آن قابل بحث و بررسی است. بر همین اساس است که امیرالمؤمنین (ع) میفرمایند؛ خداوند عقلها را از شناخت خویش به اندازهای که واجب است منع نکرده است، هر چند عقلها را به کنه معرفتش و تحدید صفاتش راه نداده است.[۷]
وجود خداوند از قبیل مفاهیم ثانوی فلسفی
ثالثاً: نکته دیگر، شیوه درک مفاهیمی است که مابهازاء خارجی قابل مشاهده ندارند، و به اصطلاح مفاهیم ثانوی فلسفی هستند، مفاهیمی مثل بینهایت، نامحدود، وجود، امکان، وجوب، و … که مفهوم واجب الوجود و علت العلل نیز از همین سنخند، و نیز مفاهیم عدمی که اصلاً وجود ندارند، مثل شریک خداوند، که در خارج اصلاً مصداقی ندارد، ولی ما درباره این مفاهیم بحث کرده و استدلال میکنیم. برای شناخت فرایند درک این مفاهیم ثانوی در ذهن، باید به بحث معقولات ثانیه در فلسفه یا معرفتشناسی مراجعه نمایید، در این بحث روشن میشود که ذهن چگونه با چنین مفاهیمی ارتباط برقرار میکند.[۸]
نکته پایانی: احتمال دارد منظور افرادی که قائل به این هستند که با دلیل منطقی نمیتوان خدا را اثبات کرد، این باشد که این دلایل فلسفی و منطقی به اندازه فطرت و خداشناسی حضوری، انسان را قانع نمیکنند و اگر کسی بخواهد وجود خدا را به خوبی اثبات کند، باید به درون خود مراجعه کند و الًا در مقابل دلایل فلسفی، همیشه میتوان اشکال تراشی کرد. در این صورت میتوان سخن ایشان را تا حدودی پذیرفت؛ زیرا ما نیز معتقدیم که دریافت حضوری و فطری خداوند، بهترین راه شناخت خداست.
مطالعه بیشتر
- اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، مرتضی مطهری.
- توحید، مرتضی مطهری.
منابع
- ↑ رک: چمران، مصطفی، انسان و خدا، تهران، بنیاد شهید چمران، ۱۳۶۷، ص۵۳–۷۸.
- ↑ رک: جوادی آملی، عبدالله، شناختشناسی در قرآن؛ تهران؛ مرکز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۲، ص۲۰۷–۲۱۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، درآمدی بر علم کلام، ص ۳۴, انتشارات دار الفکر، چاپ اول، قم ۱۳۷۸.
- ↑ رک: جوادی آملی، عبدالله؛ تبیین براهین اثبات خدا؛ قم؛ نشر اسراء؛ ۱۳۷۸؛ ص۱۲۴–۱۲۸.
- ↑ در این زمینه رک: الطبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج؛ تحقیق: سید محمد باقر الخرسان؛ بیروت؛ دار النعمان؛ ص ۲۰–۲۴؛ و نیز کلینی؛ محمد بن یعقوب؛ اصول کافی؛ تحقیق: علی اکبر غفاری؛ تهران؛ دار الکتب الاسلامیه؛ ۱۳۸۸ ق؛ ص ۷۲–۸۲.
- ↑ با مطالعه خطب توحیدی نهجالبلاغه این حقیقت به خوبی آشکار خواهد شد این خطبهها سرشار از مفاهیم عقلی و فلسفی درباره خداوندمتعال است.
- ↑ نهجالبلاغه؛ صبحی صالح، خطبه ۴۹.
- ↑ رک: مطهری، مرتضی؛ شرح مبسوط منظومه، (مجموعه آثار)، تهران؛ انتشارات صدرا؛ ۱۳۸۰؛ ج۹، ص۳۶۱–۴۰۸.