مقصود از کوری دل در قرآن: تفاوت میان نسخهها
(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ') |
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '|شاخه فرعی' به '| شاخه فرعی') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
{{شاخه | {{شاخه | ||
| شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن | ||
|شاخه فرعی۱ = اخلاق در قرآن | | شاخه فرعی۱ = اخلاق در قرآن | ||
|شاخه فرعی۲ = آثار اعمال | | شاخه فرعی۲ = آثار اعمال | ||
|شاخه فرعی۳ = | | شاخه فرعی۳ = | ||
}} | }} | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله |
نسخهٔ ۱۸ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۵
در قرآن کلمه «عمی» و مانند آن بیش از ۳۶ مرتبه به کار رفته است.[۱] که ۳۱ مورد آن مربوط به کوری دل و در پنج مورد مربوط به کوری ظاهری است.
کوری ظاهری
آنچه مربوط به کوری ظاهری است:﴿لَیْسَ عَلَی الْأَعْمی حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ؛ بر نابینا و گنگ و بیمار گناهی نیست (اگر در میدان جهاد شرکت نکنند)﴾(فتح:۱۷) و آیه ۶۱ نور، آیه ۱۲۴ و ۱۲۶ طه، و آیه ۴۶ حج.
کوری دل
قرآن کریم میفرماید: ﴿أَ فَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها أَوْ آذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور؛ آیا آنها در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آن حقیقت را درک کنند یا گوشهای شنوایی که ندای حق را بشنوند چرا که چشمهای ظاهر نابینا نمیشود، بلکه دلهایی که در سینهها جای دارد بینایی را از دست میدهد.﴾(حج:۴۶)
مراد از کوری دل یا قلب این نیست که قلب صنوبری شکلی که در سینه جا دارد حالت کوری پیدا میکند، چون این قلب تنها تلمبهای برای گردش خون است. یکی از معانی قلب عقل است و گاه به معنای روح هم آمده است، کوری عقل یا روح آن است که انسان از درک حقایق الهی عاجز و تحمل سخنان حق را نداشته و سخن حق در روح او اثر نداشته باشد و بر اثر گناهان بر روح و قلب او پرده جهل باشد.[۲]
امام باقر(ع) میفرماید: «هیچ بنده مؤمنی نیست، مگر این که در قلب او بخش سفید و درخشندهای است، هنگامی که گناهی از او سرزند در میان آن منطقه سفید، سیاهی پیدا میشود. اگر توبه کند آن سیاهی برطرف میگردد؛ و اگر به گناهان خود ادامه دهد بر سیاهی افزوده میشود تا تمام سفیدی را بپوشاند. و هنگامی که سفیدی پوشانده شد؛ دیگر صاحب چنین دلی هرگز به خیر و سعادت بازنمیگردد.»[۳]
مطالعه بیشتر
۱. موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱، ذیل آیه ۷.
۲. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج۱، ص۸۵–۸۸، ج۱۴، ص۱۲۹–۱۳۱.