تقیه پیامبران: تفاوت میان نسخهها
(جایگزینی متن - ' | ارجاعات =' به ' | ارجاعات = | بازبینی نویسنده = ') |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{شروع متن}} | {{شروع متن}} | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
آیا پیامبران هم تقیه | آیا پیامبران هم تقیه میکردند؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}}پیامبران الهی و امتهای ایشان قبل از اسلام و همچنین پیامبر اسلام(ص) همه در جای خودش تقیه داشتهاند. تقیه یعنی برای حفظ جانِ خود و دیگران و همینطور حفظ مصالح و منافع جامعه و دین، اعتقاد خود را آشکارا بیان نکنند یا خلاف آن اظهار کنند. پیامبران الهی هم در چنین موقعیتهایی قرار گرفته بودند و برای حفظ مصالح مهمتر تقیه کردهاند و این کار منافاتی با مقام عصمت و رسالت آنان ندارد و بلکه واجب است. | {{پاسخ}}پیامبران الهی و امتهای ایشان قبل از اسلام و همچنین پیامبر اسلام(ص) همه در جای خودش تقیه داشتهاند. تقیه یعنی برای حفظ جانِ خود و دیگران و همینطور حفظ مصالح و منافع جامعه و دین، اعتقاد خود را آشکارا بیان نکنند یا خلاف آن اظهار کنند. پیامبران الهی هم در چنین موقعیتهایی قرار گرفته بودند و برای حفظ مصالح مهمتر تقیه کردهاند و این کار منافاتی با مقام عصمت و رسالت آنان ندارد و بلکه واجب است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
== مطالعه بیشتر == | == مطالعه بیشتر == | ||
* نقش تقیه در | * ''نقش تقیه در استنباط''، نعمتالله صفری. | ||
* رسالهای در | * ''رسالهای در تقیه''، محمد جواد فاضل. | ||
* مفهوم تقیه در | * "مفهوم تقیه در اسلام"، محمد فوزی. | ||
* التقیه بین | * "التقیه بین الاعلام"، سید عادل علوی. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
| تغییر مسیر = | | تغییر مسیر =شد | ||
| ارجاعات = | | ارجاعات = | ||
| بازبینی نویسنده = | | بازبینی نویسنده = |
نسخهٔ ۱۶ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۰۵
آیا پیامبران هم تقیه میکردند؟
پیامبران الهی و امتهای ایشان قبل از اسلام و همچنین پیامبر اسلام(ص) همه در جای خودش تقیه داشتهاند. تقیه یعنی برای حفظ جانِ خود و دیگران و همینطور حفظ مصالح و منافع جامعه و دین، اعتقاد خود را آشکارا بیان نکنند یا خلاف آن اظهار کنند. پیامبران الهی هم در چنین موقعیتهایی قرار گرفته بودند و برای حفظ مصالح مهمتر تقیه کردهاند و این کار منافاتی با مقام عصمت و رسالت آنان ندارد و بلکه واجب است.
فلسفه تقیه
تقیه یعنی مخفی نمودن حق از دیگران یا اظهارِ خلاف آن است به جهت مصلحتی که مهمتر از مصلحت اظهار آن میباشد.[۱] یکی از مقولات مهمی که در بحث تقیه میتوان مطرح ساخت بحث از فلسفه تقیه میباشد. بدین بیان که اصولاً چرا در تاریخ موضوعی به نام تقیه مطرح گردید و بدان تأکید فراوان شده است؟
تقیه را به دو شاخه تقسیم میکنند.[۲]
تقیه حفظی (خوفی)
تقیه حفظی (خوفی) به تقیهای گفته میشود که برای حفظ دین، جان خویش و یاران، مال و آبرو، بدان تمسک میشود.
امام صادق(ع) میفرمایند: «به کار بردن تقیه برای حفظ دین و برادران میباشد».[۳]
به عنوان مثال صلح امام حسن(ع) نمونه بارزی است برای تقیه برای حفظ جان؛ حضرت در این رابطه میفرمایند: «برای عامل به تقیهای که خداوند به وسیله آن تقیه، امتی را اصلاح کند همانند ثواب اعمال آن امت میباشد و اگر آن تقیه را ترک کند چه بسا باعث هلاک امتی شود که تارک این تقیه شریک در خون آنها خواهد بود».[۴]
در این روایت گرچه سخن از اصلاح امت به وسیله تقیه به میان آمده است و اصلاح امت اعم از حفظ جان آنان میباشد، امّا با توجه به مقابله اصلاح با هلاکت در مییابیم که مراد آن حضرت، حفظ جان امت میباشد یا حداقل این مورد قطعاً یکی از مصادیق اصلاح امت است.
بحث تقیه در رابطه با حفظ مال و آبرو نیز بدین گونه بوده است.
تقیه مداراتی
قسم دوم، تقیه مداراتی است. این تقیه در مقابل تقیه حفظی است که در موارد آن ترس وجود ندارد و به منظور حفظ جان و عقیده انجام نمیگیرد؛ بلکه این نوع از تقیه به منظور حسن معاشرت با اکثریت مسلمانان یعنی عامه تشریع گردیده است و در حقیقت بیانگر اهتمام مذهب تشیع به همزیستی مسالمتآمیز و حفظ وحدت بین مسلمانان میباشد.
این نوع تقیه برای اهدافی مثل حفظ وحدت، ایجاد آرامش برای شیعیان، حفظ آبروی مذهب تشیع و… میباشد.
نمونههایی از تقیه پیامبران
بحث بعدی این است که بعد از روشن شدن تعریف و فلسفه تقیه آیا قبل از شیعه و دین اسلام در میان پیامبران پیشین و پیروان ایشان نیز چنین مقولهای (تقیه) جاری بوده است؟
پاسخ این سوال را با ذکر چند نمونه میآوریم.
- از نظر روایات شیعه مسئله تقیه پیشینهای بسیار کهن دارد؛ اولین مورد آن را به دومین پیامبر الهی شیث نبی فرزند حضرت آدم نسبت میدهند. در روایت آمده است که: «زمانی که نبوت آدم پایان پذیرفت و عمر ایشان به آخر رسید؛ خداوند وحی کرد به ایشان که نبوت تو به پایان رسیده است… پس امر نبوت را به فرزندت شیث واگذار کن و او را امر کن به کتمان و تقیه نسبت به برادر خودش قابیل تا همان طوری که هابیل را به قتل رسانید او را نیز به قتل نرساند…».[۵]
- در برخی از روایات شیعه، چارهای که یوسف برای نگه داشتن برادرش نزد خود اندیشید و همچنین زمانی که حضرت ابراهیم برای اجرای نقشه خویش خودش را به مریضی زد و وانمود کرد که مریض است را به عنوان شواهدی برای تقیه پیامبران ذکر کردهاند.
- از موارد دیگر میتوان به اختصار تقیه اصحاب کهف که در روایات شیعه به عنوان نقطه اوج مطرح شده است و همچنین مأموریت یافتن حضرت موسی و هارون(ع) به سخن گفتن با زنش که در روایات به عنوان موارد تقیه شمرده شده است نام برد.
- تقیه حضرت موسی از نوع تقیه خوفی و حفظی است زیرا با توجه به قرائن موجود در آیات بر میآید که ایشان از خداوند درخواست یاوری کردند و حضرت هارون را به عنوان پشتوانه و وزیر خویش انتخاب کردند و بعد از اینکه اظهار خوف کرد خداوند دستور داد که با زبان نرم و لین با فرعون که ندای خدا بودن داده بود سخن گوید.
از این موارد روشن میشود که تقیه قبل از دین اسلام در میان پیامبران قبل و امتهای ایشان نیز بوده است. و همچنین در مورد پیامبر اسلام(ص) نیز موارد فراوانی از تقیه داریم از جمله اینکه: «یکی از موارد تقیه که از آن به عنوان تقیه سیاسی یاد میشود سرّی بودن دعوت پیامبر در سه سال اول بعثت میباشد…».[۶]
عدم تنافی تقیه با عصمت
در شبهه تنافی تقیه با عصمت گفته شده است: «اشکال این است که پیامبران الهی معصوم میباشند و شیعه نیز قائل به عصمت ایشان و امامان خویش میباشد و معصوم کسی است که مصون از گناه و خطا باشد در حالی که با انتساب تقیه به آنان، آنان را مرتکب دروغ گوئی و نفاق دانستهاید در حالی که این دو از گناهان کبیره است.
پاسخ: اولاً تقیه با نفاق تفاوت جوهری دارد؛ زیرا تقیه اظهار کفر و پنهان کردن ایمان در قلب میباشد؛ و حال آنکه نفاق به عکس است یعنی اظهار ایمان و پنهان نگه داشتن کفر در قلب میباشد. ثانیاً: کذب و دروغ با گناه ملازمهای ندارد زیرا چه بسیار دروغهایی که به خاطر مصالح زیادی که دارد گناه نیست زیرا هرگاه مصلحت دروغگویی از مفسده راستگوئی زیادتر باشد به حکم عقل اولی بر دومی ترجیح دارد».[۷]
مطالعه بیشتر
- نقش تقیه در استنباط، نعمتالله صفری.
- رسالهای در تقیه، محمد جواد فاضل.
- "مفهوم تقیه در اسلام"، محمد فوزی.
- "التقیه بین الاعلام"، سید عادل علوی.