معیار ظرفیت قلب در روایت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
به معیار ظرفیت قلب در برخی روایات پرداخته شده است. در [[قرآن]] و روایات از واژه صدر برای بیان میزان مقدار گنجایش قلب استفاده شده است و قلب ظرف خداوند در نظر گرفته شده است. برای افزایش ظرفیت قلب نیز راهکارهایی در برخی روایات بیان شده است؛ از جمله خواست خدا، [[انس با قرآن]]، مطالعه و همنشینی با علما. در مقابل نیز گناه و همنشینی با جاهلان و اعمالی که انسان را از خداوند دور میکند دلیل [[قساوت قلب]] بهشمار رفته است. | به معیار ظرفیت قلب در برخی روایات پرداخته شده است. در [[قرآن]] و روایات از واژه صدر برای بیان میزان مقدار گنجایش قلب استفاده شده است و قلب ظرف خداوند در نظر گرفته شده است. برای افزایش ظرفیت قلب نیز راهکارهایی در برخی روایات بیان شده است؛ از جمله خواست خدا، [[انس با قرآن]]، مطالعه و همنشینی با علما. در مقابل نیز [[گناه]] و همنشینی با جاهلان و اعمالی که انسان را از خداوند دور میکند دلیل [[قساوت قلب]] بهشمار رفته است. | ||
==مفهوم قلب== | ==مفهوم قلب== | ||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
* [[عقل]] و درک، آیهٔ ۳۸ [[سوره ق]]: {{قرآن|إنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ|ترجمه=در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است آن را که قلب هوشیاری داشته باشد}}؛ | * [[عقل]] و درک، آیهٔ ۳۸ [[سوره ق]]: {{قرآن|إنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ|ترجمه=در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است آن را که قلب هوشیاری داشته باشد}}؛ | ||
* روح و جان، آیهٔ ۱۱ [[سوره احزاب]]: {{قرآن|... وَ إذْ زاغَتْ الأبْصارُ وَ بَلَغَتْ القُلوبُ الحَناجِرَ …|ترجمه=(یاد آرید) وقتی که (در جنگ احزاب) لشکر کفار از بالا و زیر بر شما حملهور شدند و آنگاه که چشمها حیران شد و جانها به گلو رسید ...}}؛ | * [[روح]] و جان، آیهٔ ۱۱ [[سوره احزاب]]: {{قرآن|... وَ إذْ زاغَتْ الأبْصارُ وَ بَلَغَتْ القُلوبُ الحَناجِرَ …|ترجمه=(یاد آرید) وقتی که (در جنگ احزاب) لشکر کفار از بالا و زیر بر شما حملهور شدند و آنگاه که چشمها حیران شد و جانها به گلو رسید ...}}؛ | ||
* مرکز عواطف، آیه ۱۳ [[سوره انفال]]: {{قرآن|... سَأُلْقی فی قُلوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ|ترجمه=که همانا من ترس در دل کافران میافکنم ...}}.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۷۳۱.</ref> | * مرکز عواطف، آیه ۱۳ [[سوره انفال]]: {{قرآن|... سَأُلْقی فی قُلوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ|ترجمه=که همانا من ترس در دل کافران میافکنم ...}}.<ref>شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۷۳۱.</ref> | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
در قرآن و روایات تعبیری به نام «صدر» وجود دارد. صدر جایگاه قلب است. اگر قلب مادی باشد، صدر هم مادی است. اما در مورد قلب معنوی صدر هم به تناسب آن یک ظرف غیر جسمانی خواهد بود. روح انسان ظرف قلب او است. این معنا از برخی آیات قرآن قابل دریافت است: {{قرآن|فَإنَّها لاتَعْمَی الأبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی القُلوبُ الّتی فِی الصُّدورِ|سوره=حج|آیه=۴۷|ترجمه=چشمهای ظاهر کور نیستند و لکن دلهایی که در سینهها جای دارند کورند.}} | در قرآن و روایات تعبیری به نام «صدر» وجود دارد. صدر جایگاه قلب است. اگر قلب مادی باشد، صدر هم مادی است. اما در مورد قلب معنوی صدر هم به تناسب آن یک ظرف غیر جسمانی خواهد بود. روح انسان ظرف قلب او است. این معنا از برخی آیات قرآن قابل دریافت است: {{قرآن|فَإنَّها لاتَعْمَی الأبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی القُلوبُ الّتی فِی الصُّدورِ|سوره=حج|آیه=۴۷|ترجمه=چشمهای ظاهر کور نیستند و لکن دلهایی که در سینهها جای دارند کورند.}} | ||
بنابراین، منظور از صدر روح است که ظرف قلب انسان محسوب میشود. ضیق صدر و شرح صدر هم مربوط به حالات معنوی قلب است که طی آن روح احساس تنگی یا انبساط میکند.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ج ۱، ص ۲۶۶.</ref> شرح صدر و گستردگی آن کنایه از آمادگی برای پذیرش است؛ یک سینهٔ فراخ و روح گشاده نیز پذیرای حقایق بیشتری است. | بنابراین، منظور از صدر روح است که ظرف قلب انسان محسوب میشود. ضیق صدر و شرح صدر هم مربوط به حالات معنوی قلب است که طی آن روح احساس تنگی یا انبساط میکند.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ج ۱، ص ۲۶۶.</ref> شرح صدر و گستردگی آن کنایه از آمادگی برای پذیرش است؛ یک سینهٔ فراخ و روح گشاده نیز پذیرای حقایق بیشتری است.{{مدرک}} | ||
==قلبها ظرف خداوند== | ==قلبها ظرف خداوند== | ||
از پیامبر(ص) نقل شده است که | از پیامبر(ص) نقل شده است که:«خدای متعال در زمین ظرفهایی دارد و محبوبترین آنها نزد خدای متعال ظرفی است که صاف و نازک و سخت باشد. این ظرفها همان دلهایند. اما دل صاف دلی است که از زنگار گناهان صاف باشد. دل نازک دلی است که رقتبارترین دل بر برادران باشد و اما دل سخت، دل مردی است که حق بگوید و در راه خداوند از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسد.<ref>محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، ۱۳۸۴، ح ۱۶۹۱۴.</ref> | ||
==عوامل افزایش ظرفیت قلب== | ==عوامل افزایش ظرفیت قلب== | ||
* [[اراده الهی]]، {{قرآن|فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ|سوره=انعام|آیه=۱۲۶|ترجمه=پس هر کس را که خدا بخواهد هدایت کند قلبش را به نور اسلام روشن میگرداند.}} در روایت آمده است هنگامی که این آیه نازل | در متون دینی عواملی برای گشادگی قلب برشمرده شده است. در زیر به برخی از این عوامل اشاره میشود: | ||
* [[اراده الهی]]، {{قرآن|فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ|سوره=انعام|آیه=۱۲۶|ترجمه=پس هر کس را که خدا بخواهد هدایت کند قلبش را به نور اسلام روشن میگرداند.}} در روایت آمده است هنگامی که این آیه نازل شد از [[پیامبر(ص)]] دربارهٔ شرح صدر سؤال شد؛ حضرت(ص) فرمود: شرح صدر نوری است که خداوند در قلب [[مؤمن]] قرار میدهد تا قلب وسعت یابد و برای ایمان آمادگی پیدا کند. سپس، در مورد نشانهٔ شرح صدر سؤال شد. حضرت(ص) فرمود: توجه به جهان جاویدان، دلبریدن از دنیای پرفریب و آمادگی برای [[مرگ]] پیش از آن که فرا رسد.<ref>طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶، ج۳ و ۴، ص ۵۶۱.</ref> | |||
* انس با قرآن که در روایات آمده | * انس با قرآن که در روایات آمده است: {{متن عربی|اللّهُمّ نَوِّرْ بكتابِكَ بَصَرِي، و اشرَحْ بهِ صَدري، و فَرِّحْ بهِ قَلبي|ترجمه=خدایا چشمان من را به وسیلهٔ کتاب خود (قرآن) نورانی گردان و سینهام را فراخی ده و قلبم را خوشحال کن.}}<ref>کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۵۷۷.</ref> | ||
* مطالعات پیگیر و مستمر و ارتباط مداوم با دانشمندان و علمای صالح. | * مطالعات پیگیر و مستمر و ارتباط مداوم با دانشمندان و علمای صالح. | ||
* [[خودسازی | * [[خودسازی]]. | ||
* پرهیز از | * پرهیز از گناه به ویژه لقمهٔ حرام. | ||
* یاد خدای متعال. | * یاد خدای متعال. | ||
در مقابل، جهل، گناه، لجاجت، همنشینی با | در مقابل، جهل، گناه، لجاجت، همنشینی با بدان، [[دنیا پرستی|دنیاپرستی]] و هواپرستی باعث قساوت قلب میشود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۴۲۵.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۳
از امیرالمؤمنین(ع) روایتی نقل شده است که حضرت فرمودند: «قلبها مانند ظرف هستند و بهترین آن قلبی است که گنجایش بیشتری داشته باشد.» معیار ظرفیت قلب چیست و چگونه میتوان ظرفیت آن را افزایش داد؟
به معیار ظرفیت قلب در برخی روایات پرداخته شده است. در قرآن و روایات از واژه صدر برای بیان میزان مقدار گنجایش قلب استفاده شده است و قلب ظرف خداوند در نظر گرفته شده است. برای افزایش ظرفیت قلب نیز راهکارهایی در برخی روایات بیان شده است؛ از جمله خواست خدا، انس با قرآن، مطالعه و همنشینی با علما. در مقابل نیز گناه و همنشینی با جاهلان و اعمالی که انسان را از خداوند دور میکند دلیل قساوت قلب بهشمار رفته است.
مفهوم قلب
قلب در لغت به معنی تغییر، تحول و انقلاب است و در عرف عام جسم صنوبری و عضوی از اعضای بدن است که خون را به سراسر بدن منتقل میکند و سلولهای جسم انسان را تغذیه مینماید. قلب در فارسی به «دل» تعبیر میشود. اما در قرآن به معانی گوناگونی آمده است:
- عقل و درک، آیهٔ ۳۸ سوره ق: ﴿إنَّ فی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ؛ در این هلاک پیشینیان پند و تذکر است آن را که قلب هوشیاری داشته باشد﴾؛
- روح و جان، آیهٔ ۱۱ سوره احزاب: ﴿... وَ إذْ زاغَتْ الأبْصارُ وَ بَلَغَتْ القُلوبُ الحَناجِرَ …؛ (یاد آرید) وقتی که (در جنگ احزاب) لشکر کفار از بالا و زیر بر شما حملهور شدند و آنگاه که چشمها حیران شد و جانها به گلو رسید ...﴾؛
- مرکز عواطف، آیه ۱۳ سوره انفال: ﴿... سَأُلْقی فی قُلوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ؛ که همانا من ترس در دل کافران میافکنم ...﴾.[۱]
ظرفیت قلب
در قرآن و روایات تعبیری به نام «صدر» وجود دارد. صدر جایگاه قلب است. اگر قلب مادی باشد، صدر هم مادی است. اما در مورد قلب معنوی صدر هم به تناسب آن یک ظرف غیر جسمانی خواهد بود. روح انسان ظرف قلب او است. این معنا از برخی آیات قرآن قابل دریافت است: ﴿فَإنَّها لاتَعْمَی الأبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی القُلوبُ الّتی فِی الصُّدورِ؛ چشمهای ظاهر کور نیستند و لکن دلهایی که در سینهها جای دارند کورند.﴾(حج:۴۷)
بنابراین، منظور از صدر روح است که ظرف قلب انسان محسوب میشود. ضیق صدر و شرح صدر هم مربوط به حالات معنوی قلب است که طی آن روح احساس تنگی یا انبساط میکند.[۲] شرح صدر و گستردگی آن کنایه از آمادگی برای پذیرش است؛ یک سینهٔ فراخ و روح گشاده نیز پذیرای حقایق بیشتری است.[نیازمند منبع]
قلبها ظرف خداوند
از پیامبر(ص) نقل شده است که:«خدای متعال در زمین ظرفهایی دارد و محبوبترین آنها نزد خدای متعال ظرفی است که صاف و نازک و سخت باشد. این ظرفها همان دلهایند. اما دل صاف دلی است که از زنگار گناهان صاف باشد. دل نازک دلی است که رقتبارترین دل بر برادران باشد و اما دل سخت، دل مردی است که حق بگوید و در راه خداوند از سرزنش هیچ سرزنشگری نهراسد.[۳]
عوامل افزایش ظرفیت قلب
در متون دینی عواملی برای گشادگی قلب برشمرده شده است. در زیر به برخی از این عوامل اشاره میشود:
- اراده الهی، ﴿فَمَنْ یُرِدِ اللهُ اَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإسْلامِ؛ پس هر کس را که خدا بخواهد هدایت کند قلبش را به نور اسلام روشن میگرداند.﴾(انعام:۱۲۶) در روایت آمده است هنگامی که این آیه نازل شد از پیامبر(ص) دربارهٔ شرح صدر سؤال شد؛ حضرت(ص) فرمود: شرح صدر نوری است که خداوند در قلب مؤمن قرار میدهد تا قلب وسعت یابد و برای ایمان آمادگی پیدا کند. سپس، در مورد نشانهٔ شرح صدر سؤال شد. حضرت(ص) فرمود: توجه به جهان جاویدان، دلبریدن از دنیای پرفریب و آمادگی برای مرگ پیش از آن که فرا رسد.[۴]
- انس با قرآن که در روایات آمده است: «اللّهُمّ نَوِّرْ بكتابِكَ بَصَرِي، و اشرَحْ بهِ صَدري، و فَرِّحْ بهِ قَلبي؛ خدایا چشمان من را به وسیلهٔ کتاب خود (قرآن) نورانی گردان و سینهام را فراخی ده و قلبم را خوشحال کن.»[۵]
- مطالعات پیگیر و مستمر و ارتباط مداوم با دانشمندان و علمای صالح.
- پرهیز از گناه به ویژه لقمهٔ حرام.
- یاد خدای متعال.
در مقابل، جهل، گناه، لجاجت، همنشینی با بدان، دنیاپرستی و هواپرستی باعث قساوت قلب میشود.[۶]
منابع
- ↑ شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۵، ج۳، ص۷۳۱.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ج ۱، ص ۲۶۶.
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، ۱۳۸۴، ح ۱۶۹۱۴.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶، ج۳ و ۴، ص ۵۶۱.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۵۷۷.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۴۲۵.