الجار ثم الدار: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۴: خط ۴:
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
'''حدیث الجار ثم الدار''' روایتی است منسوب به [[فاطمه زهرا(س)]] که در آن به اهمیت موقعیت همسایه در دعا کردن قبل از توجه به خود، اشاره شده است. هر چند این روایت از نظر سند ضعیف است و بیشتر راویان آن مجهول هستند اما محتوای آن تضادی با قرآن ندارد. در آیاتی از قرآن اشاره شده که [[حضرت ابراهیم(ع)]] اول برای دیگران دعا کرده است. همچنین [[فرشتگان]] عرش همواره برای اهل ایمان دعا می‌کنند. خداوند به دعا کردن برای پدر و مادر هم سفارش کرده بدون اینکه بفرماید برای خود هم دعا کنید که همان مفاد اولویت دعا برای دیگران است.
'''اَلْجَارَ ثُمَّ الدَّار''' روایتی است منسوب به [[فاطمه زهرا(س)]] که در آن به اهمیت موقعیت همسایه و دیگران در دعا کردن قبل از توجه به خود، اشاره شده است. هر چند این روایت از نظر سند ضعیف است و بیشتر راویان آن مجهول هستند اما محتوای آن امری پذیرفتنی دانسته شده است. در آیاتی از قرآن اشاره شده که [[حضرت ابراهیم(ع)]] اول برای دیگران [[دعا]] کرده است. همچنین [[فرشته|فرشتگان عرش]] همواره برای اهل ایمان دعا می‌کنند. خداوند به دعا کردن برای پدر و مادر هم سفارش کرده بدون اینکه بفرماید برای خود هم دعا کنید که همان مفاد اولویت دعا برای دیگران است.


==روایت اهمیت دعا برای همسایه==
==روایت اهمیت دعا برای همسایه==
روایت الجار ثم الدار از روایات مشهور و منسوب به فاطمه زهرا(س) می‌باشد. در این روایت فاطمه زهرا(س) در حال دعا کردن برای همسایه هاست:
روایت الجار ثم الدار از روایات مشهور و منسوب به فاطمه زهرا(س) است. از [[امام حسن(ع)]] روایت شده که مادرم در شب جمعه‌ای تا صبح در محرابش به عبادت مشغول بود و برای مؤمنین و مومنات با ذکر نام‌شان زیاد دعا می‌کرد، اما برای خودش دعا نکرد. گفتم: مادرم! چرا همانگونه که به دیگران دعا می‌کنی به خودت دعا نمی‌کنی؟! فرمود: پسرم! اول همسایه بعد خانه.<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج‏۱، ص۱۸۲.</ref>
* از امام حسن مجتبی روایت شده است که فرمود: مادرم در شب جمعه‌ای تا صبح در محرابش به عبادت مشغول بود و برای مؤمنین و مومنات با ذکر نام‌شان زیاد دعا می‌کرد، اما برای خودش دعا نکرد. گفتم: مادرم! چرا همانگونه که به دیگران دعا می‌کنی به خودت دعا نمی‌کنی؟! فرمود: پسرم! اول همسایه بعد خانه.


==بررسی سند روایت==
==بررسی سند روایت==
شیخ صدوق در کتاب علل الشرائع در باب چرایی دعای حضرت زهرا(س) برای همسایگان، روایت {{عربی|الجار ثم الدار}} را با دو سند ذکر می‌کند:
شیخ صدوق در کتاب علل الشرائع روایت {{عربی|الجار ثم الدار}} را با دو سند ذکر می‌کند:
 
* سند روایت اول: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِینِیُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَه قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِیُّ عَنْ عُبَادَه الْکُلَیْبِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ فَاطِمَه الصُّغْرَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَخِیهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ ...<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج‏۱، ص۱۸۱، باب ۱۴۵، باب العلة آلتی من أجلها کانت فاطمه تدعو لغیرها و لا تدعو لنفسها، حدیث۱.</ref>
 
* سند روایت دوم: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَاکِمُ الْمَرْوَزِیُّ الْمُقْرِی قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی أَبُو عَمْرٍو قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَیْدٍ الْکَحَّالُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ قَالَ ...<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج‏۱، ص۱۸۱، باب ۱۴۵، باب العلة آلتی من أجلها کانت فاطمه تدعو لغیرها و لا تدعو لنفسها، حدیث۲.</ref>


===بررسی سند اول===
===بررسی سند اول===
* عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِینِیُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَه: نام وی در کتاب های رجالی نیامده و مجهول است.<ref>نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ابن مؤلف، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق، ج۵، ص۴۴۳.</ref> سید ابوالقاسم خوئی نوشته است: وی از استادان شیخ صدوق بود.<ref>خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ ق، ج۱۳، ص۱۴۵.</ref> (یعنی کسی که شیخ صدوق از او روایت نقل کرده است)
* عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِینِیُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَه: نام وی در کتاب های رجالی نیامده و مجهول است.<ref>نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ابن مؤلف، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق، ج۵، ص۴۴۳.</ref> سید ابوالقاسم خوئی نوشته است: وی از استادان شیخ صدوق بود.<ref>خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ ق، ج۱۳، ص۱۴۵.</ref> (یعنی کسی که شیخ صدوق از او روایت نقل کرده است)
* مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ: در کتاب‌های رجالی هیچ اشاره‌ای به ثقه بودنش وجود ندارد.
* مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ: در کتاب‌های رجالی هیچ اشاره‌ای به ثقه بودنش وجود ندارد.
* جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۲، ص۲۴۴.</ref>
* جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۴۴.</ref>
* مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِیُّ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۷، ص۲۶۴.</ref>
* مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِیُّ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۶۴.</ref>
* عُبَادَه الْکُلَیْبِیِّ: برخی گفته‌اند ممکن است وی همان عباد بن صهیب باشد که اگر این باشد ثقه است و گر نه وی نیز مجهول است.
* عُبَادَه الْکُلَیْبِیِّ: برخی گفته‌اند ممکن است وی همان عباد بن صهیب باشد که اگر این باشد ثقه است و گر نه وی نیز مجهول است.


===بررسی سند دوم===
===بررسی سند دوم===
* أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَاکِمُ الْمَرْوَزِیُّ الْمُقْرِی: نام وی در هیچ کتاب رجالی نیامده و مجهول است.<ref>بروجردی، علی، طرائف المقال، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۱۵۹؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۱، ص۴۵۲.</ref>
* أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَاکِمُ الْمَرْوَزِیُّ الْمُقْرِی: نام وی در هیچ کتاب رجالی نیامده و مجهول است.<ref>بروجردی، علی، طرائف المقال، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۱۵۹؛ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۵۲.</ref>
* مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی أَبُو عَمْرٍو: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.
* مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی أَبُو عَمْرٍو: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.
* مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.<ref>همان، ج۷، ص۴۴.</ref>
* مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۴.</ref>
* مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ: مجهول است.<ref>جواهری، محمد، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه محلاتی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق، ص۵۳۹.</ref>
* مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ: مجهول است.<ref>جواهری، محمد، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه محلاتی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق، ص۵۳۹.</ref>
* أَبُو زَیْدٍ الْکَحَّالُ: نام وی در کتاب‌های رجالی نیست.<ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، پیشین، ج۸، ص۳۹۰.</ref>
* أَبُو زَیْدٍ الْکَحَّالُ: نام وی در کتاب‌های رجالی نیست.<ref>نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۳۹۰.</ref>
 
===نتیجه===
===نتیجه===
با توجه به توثیق نشدن راویان این دو سند و نیامدن نام بیشتر این روایان در کتاب‌های رجالی، اسناد این روایت غیر معتبر می‌باشد.
با توجه به توثیق نشدن راویان این دو سند و نیامدن نام بیشتر این روایان در کتاب‌های رجالی، اسناد این روایت غیر معتبر می‌باشد.


==بررسی تضاد حدیث با قرآن==
==دعاکردن برای دیگران در قرآن و روایات==
دعا کردن برای خود و دیگران در قرآن و روایات معتبر شیعه، سفارش شده است. در مفاد این روایت و مقدم کردن همسایه بر خود، با قرآن منافاتی وجود ندارد:
{{همچنین ببینید|استغفار برای دیگران}}
 
دعا کردن برای دیگران در قرآن و روایات معتبر شیعه، سفارش شده است. در روایت حضرت زهرا اولویت در دعا برای همسایه سفارش شده است. این سخن به این معنا دانسته نشده است که بعد از دعا به دیگران، برای خود دعا نشود؛ طبق این نظر جمله «ثم الدار» معنایش این است که برای خود نیز دعا کردن درست است. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر اولویت دعا برای دیگران هستند:
'''۱)''' اینکه در روایت حضرت زهرا اولویت در دعا برای همسایه سفارش شده است، سخنی منطقی و انسانی است و بدین معنا نیست که بعد از دعا به دیگران، برای خود دعا نشود؛ طبق این نظر جمله «ثم الدار» معنایش این است که برای خود نیز دعا کردن رواست.
* دستور خداوند برای دعا برای پدر و مادر: {{عربی||ترجمه=و برای هر دو از روی مهر و محبت، بال فروتنی فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکی تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده..}}<ref>سوره إسراء، آیه ۲۴.</ref>
 
* دعای حضرت ابراهیم برای اهالی شهر مکه و دعا نکردن برای خود: {{عربی||ترجمه=آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهری امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌اند  از هر ثمره روزى ساز.}}<ref>سوره بقره، آیه۱۲۶.</ref>
'''۲)''' اهلبیت و کسانی که ایثار می کنند، همواره دیگران را بر خود مقدم می‌کنند؛ حتی در دعا کردن و این را از فضایل اخلاقی دانسته‌اند.
* دعای حضرت ابراهیم برای ذریه خود نه برای خود: {{عربی||ترجمه=پروردگارا، من برخی از ذرّیّه و فرزندان خود را به وادی بی‌کشت و زرعی نزد بیت‌الحرام تو مسکن دادم، پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس تو دلهایی از مردمان را به سوی آنها مایل گردان و به انواع ثمرات آنها را روزی ده، باشد که شکر تو به جای آرند.}}<ref>سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>
 
*دعای حاملان عرش الهی برای دیگران: «فرشتگانی که عرش را حمل می‌کنند و آنان که پیرامون آن هستند، ... و برای اهل ایمان آمرزش می‌طلبند، [و می گویند:] پروردگارا ... پس آنان را که توبه کرده‌اند و راه تو را پیروی نموده‌اند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه‌دار.<ref>سوره غافر، آیه ۹–۷.</ref>
'''۳)''' آیات قرآن هیچ دلالتی بر این ندارند که دعا برای خود، باید مقدم باشد. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر اولویت دعا برای دیگران هستند از جمله:
* دعای حضرت ابراهیم برای اهالی شهر مکه و دعا نکردن برای خود: {{عربی|وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ|ترجمه=و [یاد کنید] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهری امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده اند از هر نوع میوه و محصول روزی بخش.}}<ref>(بقره: ۱۲۶).</ref>
* دعای حضرت ابراهیم اول برای دیگران بعد برای خود: {{عربی|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَٰذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ|ترجمه=و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر [مکه] را منطقه ای امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور بدار.}}<ref>(ابراهیم: ۳۵).</ref>
* دعای حضرت ابراهیم برای ذریه خود نه برای خود: {{عربی|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ|ترجمه=پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم؛ پروردگارا! برای اینکه نماز را بر پا دارند؛ پس دل های گروهی از مردم را به سوی آنان علاقمند و متمایل کن، و آنان را از انواع محصولات و میوه ها روزی بخش، باشد که سپاس گزاری کنند.}}<ref>(ابراهیم: ۳۷).</ref>
*دعای حاملان عرش الهی برای دیگران: فرشتگانی که عرش را حمل می کنند و آنان که پیرامون آن هستند، همراه سپاس و ستایش، پروردگارشان را تسبیح می گویند و به او ایمان دارند و برای اهل ایمان آمرزش می طلبند، [و می گویند:] پروردگارا! از روی رحمت و دانش همه چیز را فرا گرفته ای، پس آنان را که توبه کرده اند و راه تو را پیروی نموده اند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.<ref>(غافر: ۹–۷).</ref>
** دستور خداوند برای دعا برای پدر و مادر: {{عربی|وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا|ترجمه=و برای هر دو از روی مهر و محبت، بال فروتنی فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکی تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده..}}<ref>(إسراء: ۲۴).</ref>
 
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}


خط ۶۱: خط ۴۸:
  | شناسه =شد
  | شناسه =شد
  | تیترها =شد
  | تیترها =شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
  | تغییر مسیر =
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =شد
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}
[[رده:مقاله‌های پیشنهادی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۶

سؤال

حدیث فاطمه زهرا که فرمود: «الجار ثم الدار» دو ایراد دارد؛ اول اینکه از نظر سند ضعیف است و دوم اینکه مطابقت با قرآن ندارد. چون تمام انبیا در قرآن دعا را از خود شروع کردند.

اَلْجَارَ ثُمَّ الدَّار روایتی است منسوب به فاطمه زهرا(س) که در آن به اهمیت موقعیت همسایه و دیگران در دعا کردن قبل از توجه به خود، اشاره شده است. هر چند این روایت از نظر سند ضعیف است و بیشتر راویان آن مجهول هستند اما محتوای آن امری پذیرفتنی دانسته شده است. در آیاتی از قرآن اشاره شده که حضرت ابراهیم(ع) اول برای دیگران دعا کرده است. همچنین فرشتگان عرش همواره برای اهل ایمان دعا می‌کنند. خداوند به دعا کردن برای پدر و مادر هم سفارش کرده بدون اینکه بفرماید برای خود هم دعا کنید که همان مفاد اولویت دعا برای دیگران است.

روایت اهمیت دعا برای همسایه

روایت الجار ثم الدار از روایات مشهور و منسوب به فاطمه زهرا(س) است. از امام حسن(ع) روایت شده که مادرم در شب جمعه‌ای تا صبح در محرابش به عبادت مشغول بود و برای مؤمنین و مومنات با ذکر نام‌شان زیاد دعا می‌کرد، اما برای خودش دعا نکرد. گفتم: مادرم! چرا همانگونه که به دیگران دعا می‌کنی به خودت دعا نمی‌کنی؟! فرمود: پسرم! اول همسایه بعد خانه.[۱]

بررسی سند روایت

شیخ صدوق در کتاب علل الشرائع روایت «الجار ثم الدار» را با دو سند ذکر می‌کند:

بررسی سند اول

  • عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِینِیُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَه: نام وی در کتاب های رجالی نیامده و مجهول است.[۲] سید ابوالقاسم خوئی نوشته است: وی از استادان شیخ صدوق بود.[۳] (یعنی کسی که شیخ صدوق از او روایت نقل کرده است)
  • مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ: در کتاب‌های رجالی هیچ اشاره‌ای به ثقه بودنش وجود ندارد.
  • جَنْدَلُ بْنُ وَالِقٍ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.[۴]
  • مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْمَازِنِیُّ: در کتاب‌های رجالی نیامده است و مجهول است.[۵]
  • عُبَادَه الْکُلَیْبِیِّ: برخی گفته‌اند ممکن است وی همان عباد بن صهیب باشد که اگر این باشد ثقه است و گر نه وی نیز مجهول است.

بررسی سند دوم

  • أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْحَاکِمُ الْمَرْوَزِیُّ الْمُقْرِی: نام وی در هیچ کتاب رجالی نیامده و مجهول است.[۶]
  • مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْمُقْرِی أَبُو عَمْرٍو: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.
  • مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَوْصِلِیُّ بِبَغْدَادَ: نام وی در کتاب‌رجالی نیامده است.[۷]
  • مُحَمَّدُ بْنُ عَاصِمٍ: مجهول است.[۸]
  • أَبُو زَیْدٍ الْکَحَّالُ: نام وی در کتاب‌های رجالی نیست.[۹]

نتیجه

با توجه به توثیق نشدن راویان این دو سند و نیامدن نام بیشتر این روایان در کتاب‌های رجالی، اسناد این روایت غیر معتبر می‌باشد.

دعاکردن برای دیگران در قرآن و روایات

دعا کردن برای دیگران در قرآن و روایات معتبر شیعه، سفارش شده است. در روایت حضرت زهرا اولویت در دعا برای همسایه سفارش شده است. این سخن به این معنا دانسته نشده است که بعد از دعا به دیگران، برای خود دعا نشود؛ طبق این نظر جمله «ثم الدار» معنایش این است که برای خود نیز دعا کردن درست است. در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر اولویت دعا برای دیگران هستند:

  • دستور خداوند برای دعا برای پدر و مادر: «و برای هر دو از روی مهر و محبت، بال فروتنی فرود آر و بگو: پروردگارا! آنان را به پاس آنکه مرا در کودکی تربیت کردند، مورد رحمت قرار ده..»[۱۰]
  • دعای حضرت ابراهیم برای اهالی شهر مکه و دعا نکردن برای خود: «آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهری امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌اند از هر ثمره روزى ساز.»[۱۱]
  • دعای حضرت ابراهیم برای ذریه خود نه برای خود: «پروردگارا، من برخی از ذرّیّه و فرزندان خود را به وادی بی‌کشت و زرعی نزد بیت‌الحرام تو مسکن دادم، پروردگارا، تا نماز را به پا دارند، پس تو دلهایی از مردمان را به سوی آنها مایل گردان و به انواع ثمرات آنها را روزی ده، باشد که شکر تو به جای آرند.»[۱۲]
  • دعای حاملان عرش الهی برای دیگران: «فرشتگانی که عرش را حمل می‌کنند و آنان که پیرامون آن هستند، ... و برای اهل ایمان آمرزش می‌طلبند، [و می گویند:] پروردگارا ... پس آنان را که توبه کرده‌اند و راه تو را پیروی نموده‌اند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه‌دار.[۱۳]


منابع

  1. شیخ صدوق، علل الشرائع، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج‏۱، ص۱۸۲.
  2. نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، ابن مؤلف، چاپ اول، ۱۴۱۵ ق، ج۵، ص۴۴۳.
  3. خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ ق، ج۱۳، ص۱۴۵.
  4. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۲۴۴.
  5. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۲۶۴.
  6. بروجردی، علی، طرائف المقال، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۰ ق، ج۱، ص۱۵۹؛ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۴۵۲.
  7. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۷، ص۴۴.
  8. جواهری، محمد، المفید من معجم رجال الحدیث، قم، مکتبه محلاتی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق، ص۵۳۹.
  9. نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص۳۹۰.
  10. سوره إسراء، آیه ۲۴.
  11. سوره بقره، آیه۱۲۶.
  12. سوره ابراهیم، آیه ۳۷.
  13. سوره غافر، آیه ۹–۷.