دلیل عذاب نشدن مشرکین در زمان پیامبر اسلام(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
جز (جایگزینی متن - ' | بازبینی =' به ' | ارزیابی کمی =')
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=A.rezapour }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}


خط ۵: خط ۴:
در طول تاریخ، در زمان پیامبران گذشته عذاب‌های الهی بر مشرکان و کافران نازل می‌شد. چرا این عذاب الهی در زمان پیامبر اسلام(ص) بر مشرکان نازل نشد؟
در طول تاریخ، در زمان پیامبران گذشته عذاب‌های الهی بر مشرکان و کافران نازل می‌شد. چرا این عذاب الهی در زمان پیامبر اسلام(ص) بر مشرکان نازل نشد؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}عذاب الهی نتیجه ناامیدی از ایمان مردم و تداوم ظلم است. پیامبر اسلام هیچگاه از ایمان قوم خود نومید نشد و فرصت توبه به ایشان داد و از تبلیغ اسلام دست نکشید. و نتیجه کار خود را هم دید و مردم مکه سرانجام ایمان آوردند.
{{پاسخ}}عذاب الهی نتیجه ناامیدی از ایمان مردم و تداوم ظلم است. [[پیامبر اسلام(ص)]] هیچگاه از ایمان قوم خود نومید نشد و فرصت [[توبه]] به ایشان داد و از تبلیغ اسلام دست نکشید. و نتیجه کار خود را هم دید و مردم مکه سرانجام ایمان آوردند.


==علت عذاب==
==علت عذاب==
خط ۴۰: خط ۳۹:
  | شناسه = شد
  | شناسه = شد
  | تیترها = شد
  | تیترها = شد
  | ویرایش =
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =
  | ناوبری =
  | نمایه =
  | نمایه =
خط ۴۷: خط ۴۶:
  | ارجاعات =
  | ارجاعات =
  | بازبینی نویسنده =   
  | بازبینی نویسنده =   
  | بازبینی =
  | ارزیابی کمی =
  | تکمیل =
  | تکمیل =
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =
  | کیفیت =ج
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۲۷


سؤال

در طول تاریخ، در زمان پیامبران گذشته عذاب‌های الهی بر مشرکان و کافران نازل می‌شد. چرا این عذاب الهی در زمان پیامبر اسلام(ص) بر مشرکان نازل نشد؟

عذاب الهی نتیجه ناامیدی از ایمان مردم و تداوم ظلم است. پیامبر اسلام(ص) هیچگاه از ایمان قوم خود نومید نشد و فرصت توبه به ایشان داد و از تبلیغ اسلام دست نکشید. و نتیجه کار خود را هم دید و مردم مکه سرانجام ایمان آوردند.

علت عذاب

تا وقتی خداوند برای یک قوم رسول نفرستد و اتمام حجّت نکند، آن قوم را عذاب نخواهد کرد. ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَ‌سُولًا؛ ما هرگز قومی را عذاب نخواهیم کرد مگر آن که پیامبری مبعوث کرده باشیم.(اسراء:۱۵) و چنان‌ که علامه طباطبایی اشاره کرده‌اند در آیه به جای کلمه نبی از رسول استفاده شده است؛ زیرا رسالت منصبی است خاص که اتمام حجت می‌آورد و مخالفت افراد با رسولان یا عذاب دنیوی (استیصال) خواهد آمد یا اجازه بهره‌گیری از حیات دنیوی تا زمانی معین؛[۱] چنان‌که می‌فرماید: ﴿وَيُؤَخِّرَ‌كُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى ۚ؛ و تا زمانِ معينى شما را مهلت دهد.(ابراهیم:۱۰)

علت عذاب مشرکین، ناامیدی پیامبران از هدایت آن قوم می‌باشد، چنان‌که می‌فرماید: ﴿حَتَّی إِذَا اسْتَیْأَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ کُذِبُوا جاءَهُمْ نَصْرُنا فَنُجِّیَ مَنْ نَشاءُ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُنا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ؛ تا آن جا که رسولان [از ایمان کافران] نومید شدند و [مردم] گمان بردند که به آنها دروغ گفته شده، در این هنگام یاری ما به آنها رسید. پس هر که را خواسته بودیم نجات یافت، و عذاب ما از قوم گنهکار برگشت ندارد.(یوسف:۱۱۰)

این آیه نشان می‌دهد که پیامبران الهی دعوت خود را اعلام نموده و قوم خود را از عذاب الهی بیم داده‌اند؛ ولی آن‌ها نپذیرفتند تا جایی که پیامبران از هدایت آن‌ها ناامید شدند و مردم هم گمان کردند که پیامبران درباره عذاب‌های الهی دروغ گفته‌اند. بدین جهت پیامبران را تکذیب کردند و در نتیجه خداوند عذاب خود را نازل فرمود.

در آیات ۳۶ سوره هود و ۲۷ سوره نوح به ناامیدی پیامبران از هدایت کافران اشاره شده و آیه ۲۷ سوره نوح بیان می‌کند که حتی فرزندان آینده آن‌ها هم فاجر و کافر خواهند بود. به فرموده علّامه طباطبایی این نکته (ناامیدی پیامبران) در قصه‌های هود، صالح، شعیب، موسی و عیسی نیز آمده است.[۲]

علت عدم عذاب مشرکین در زمان پیامبر(ص)

پیامبر (ص) از ایمان آوردن مردم مکه ناامید نشد و از هر فرصتی برای تبلیغ اسلام استفاده کرد. در نتیجه و پس از فتح مکه اکثر مردم مسلمان شدند و حتی سران قریش، همانند ابوسفیان نیز به ظاهر اسلام آوردند. همین مقدار برای دفع عذاب دنیوی کافی است. به علاوه، این امکان همیشه وجود داشت که نسل‌های آینده همین کفار و مشرکان، جزو مؤمنین باشند؛ از این رو خداوند مشرکان را عذاب نکرده است.

آیه ۳۳ سوره انفال نیز به علت عذاب نکردن مشرکان قریش اشاره کرده و می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّـهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُ‌ونَ؛ (ای پیامبر!) تا تو در میان آن‌ها هستی، خداوند آن‌ها را مجازات نخواهد کرد؛ و (نیز) تا استغفار می‌کنند، خداوند عذاب‌شان نمی‌کند.(انفال:۳۳) علامه طباطبایی پس از نقل نظریات مختلف درباره عذاب یاد شده در آیه، نتیجه می‌گیرد؛ که این آیه مربوط به عذاب دنیوی است و تا وقتی پیامبر در قید حیاتند و نیز پس از ایشان تا وقتی استغفار در میان امت جاری باشد، عذاب را نفی می‌کند؛ ولی با ضمیمه این آیه به آیاتی که عذاب را به این امت وعده می‌دهند؛ مثل آیه ۴۷ یونس، نتیجه می‌گیرد که در آینده، این امت به جایی می‌رسند که استغفار را نیز ترک خواهند کرد و عذاب الهی نازل خواهد شد.[۳] و این قانون ثابت خداوند است که هرگاه رسولی بفرستد، پس از ابلاغ پیام و پذیرش عده‌ای و انکار عده‌ای دیگر، عذاب الهی بین مؤمنین و تکذیب کنندگان فاصله خواهد انداخت و مؤمنین نجات می‌یابند؛ زیرا بر اساس آیه ۴۹ سوره یونس، هر امتی، اجل و مهلتی دارد که هر گاه به پایان برسد عذاب الهی در همان لحظه نازل خواهد شد. قابل توجه است که در آیه بعدی، عذاب را به مجرمین نیز سرایت می‌دهد و به تکذیب کنندگان اکتفا نمی‌کند و این گمان را باطل می‌کند که این امت به خاطر پیامبر هیچ‌گاه عذاب نخواهد شد؛ چنان‌که در آیه ۱۲۳ سوره نساء نیز این آرزو را باطل کرده است.[۴]

در آیه ۸ سوره هود نیز تصریح می‌کند که خداوند عذاب را به تأخیر انداخته است و در پاسخ به استهزاء کفار که سؤال می‌کنند، چه عاملی باعث عدم نزول عذاب شده است، می‌فرماید: ﴿أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ؛ آگاه باش، روزى كه [عذاب‌] به آنان برسد از ايشان بازگشتنى نيست.[۵]

و در پاسخ پرسش از زمان عذاب نیز خداوند بر حتمی بودن وقوع آن تأکید می‌کند و به پیامبر دستور می‌دهد که به کفار بگو: من به جز آنچه خدا بخواهد از پیش خود صاحب نفع و ضرری نیستم.[۶] نتیجه آن که نزول عذاب بر گنهکاران این امت نیز حتمی است؛ ولی، به احترام وجود مبارک پیامبر اسلام(ص) و نیز و احتمال ایمان آوردن نسل‌های آینده به تأخیر افتاده است.

آنچه مورد بحث بود عذاب استیصال بود که عذابی است همه‌گیر و بنیان کن و این منافاتی با عذاب‌های جزیی؛ مانند: قتل و اسارت مشرکان ندارد که خداوند در آیه ۵۲ سوره توبه، آن را عذاب خوانده است و با عذاب برخی از افراد مشرک؛ مثل ابولهب و ابوجهل نیز منافاتی ندارد.[۷]

منابع

  1. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ پنجم، ۱۳۷۱، ج۱۳، ص۵۸.
  2. طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۲۷۹.
  3. طباطبایی، سید محمد حسین، همان، ج۹، ص۷۱.
  4. همان، ج۱۰، صص ۷۰ – ۷۴.
  5. همان، ص۱۵۵.
  6. همان، ص۷۲.
  7. همان، ج۹، ص۶۸.