فهرست اسامی و اوصاف قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

(تکمیل و بارگزاری)
(ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
قرآن چه اوصافي را براي خود برشمرده است؟
قرآن چه اوصافی را برای خود برشمرده است؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
دانشمندان علوم قرآنی در باب تعداد عنوان هايي كه در قرآن آمده و اين كتاب را توصيف مي‌كند آراي مختلفي دارند. برخي شمار آن‌ها را بيش از نود عنوان دانسته‌اند.<ref>زركشي، بدرالدين محمد، البرهان في علوم القرآن، بيروت، دارالفكر، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق، ج۱، ص۳۴۳.</ref>
دانشمندان علوم قرآنی در باب تعداد عنوان‌هایی که در قرآن آمده و این کتاب را توصیف می‌کند آرای مختلفی دارند. برخی شمار آن‌ها را بیش از نود عنوان دانسته‌اند.<ref>زرکشی، بدرالدین محمد، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق، ج۱، ص۳۴۳.</ref>


در قرآن بيش از چهل عنوان مستقل به اين كتاب گرانمايه اطلاق شده، مقصود از عناوين مستقل واژه‌هايي هستند كه به خودي خود و بدون آن‌كه صفت واژه‌ي ديگري قرار گيرند، بر قرآن اطلاق شده است.
در قرآن بیش از چهل عنوان مستقل به این کتاب گرانمایه اطلاق شده، مقصود از عناوین مستقل واژه‌هایی هستند که به خودی خود و بدون آن‌که صفت واژهٔ دیگری قرار گیرند، بر قرآن اطلاق شده است.
 
* قرآن: {{قرآن|أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَیٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا|ترجمه=آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!|سوره=محمد|آیه=۲۴}} «قرآن» در لغت به معنای «خواندنی» است. این واژه در آغاز به صورت وصف در مورد این کتاب آسمانی به کار رفته، ولی تدریجاً جنبهٔ عَلَمیت پیدا کرده است.
*قرآن: {{قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا|ترجمه=آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!|سوره=محمد|آیه=24}} «قرآن» در لغت به معناي «خواندني» است. اين واژه در آغاز به صورت وصف در مورد اين كتاب آسماني به كار رفته، ولي تدريجاً جنبه‌ي عَلَميت پيدا كرده است.
* کتاب: {{قرآن|ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ|ترجمه=آن کتابی است که هیچ شکی در آن نیست|سوره=بقره|آیه=۲}} دلیل اطلاق «کتاب» بر قرآن را بعضی به اعتبار اینکه قرآن نوشتنی است یا اینکه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانسته‌اند؛ و برخی به اعتبار معنای اصلی کتاب که به معنای گردآوردن است، دانسته‌اند.
 
* صحف: {{قرآن|رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً|ترجمه=پیامبری از جانب خدا که صحیفه‌های پاک را می‌خواند|سوره=بینه|آیه=۲}} صحف جمع صحیفه است، منظور از صحیفه، الواحی نورانی و غیر مادی است که مفاد وحی بر آن ثبت است، که از اوصاف قرآن کریم می‌باشد.
* كتاب: {{قرآن|ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ|ترجمه=آن كتابى است كه هيچ شكى در آن نيست|سوره=بقره|آیه=2}} دليل اطلاق «کتاب» بر قرآن را بعضي به اعتبار اينكه قرآن نوشتني است و يا اينكه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانسته‌اند. و برخي به اعتبار معناي اصلي كتاب كه به معناي گردآوردن است، دانسته اند.
* حدیث و احسن الحدیث: {{قرآن|فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَیٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا|ترجمه=گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!|سوره=کهف|آیه=۶}}. «حدیث» در هنگامی که در مورد قرآن به کار می‌رود، به معنی «سخن» و کلام می‌باشد.
 
* احسن الحدیث: {{قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ|ترجمه=خداوند بهترین سخن را نازل کرد|سوره=زمر|آیه=۲۳}}
* صحف: {{قرآن|رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً|ترجمه=پيامبرى از جانب خدا كه صحيفه‌هاى پاك را مى‌خواند|سوره=بینه|آیه=2}} صحف جمع صحيفه است، منظور از صحيفه، الواحي نوراني و غير مادي است كه مفاد وحي بر آن ثبت است، که از اوصاف قرآن كريم مي‌باشد.
* قول: {{قرآن|أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ|ترجمه=آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند|سوره=مؤمنون|آیه=۶۸}}
 
* کلام الله: {{قرآن|وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ|ترجمه=با اینکه عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‌کردند|سوره=بقره|آیه=۷۵}}
* حديث و احسن الحديث: {{قرآن|فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ عَلَىٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَٰذَا الْحَدِيثِ أَسَفًا|ترجمه=گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!|سوره=کهف|آیه=6}}. «حديث» در هنگامي كه در مورد قرآن به كار مي‌رود، به معني «سخن» و کلام می باشد.
* تنزیل: {{قرآن|وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ|ترجمه=و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده است|سوره=شعراء|آیه=۱۹۲}} «تنزیل» به معنی «نازل شده» است؛ و این وصف به دلیل این است که قرآن از طرف خداوند متعال بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل شده، و در واقع از مقام علم الهی به مرحلهٔ الفاظ و مفاهیم بشری تنزّل یافته است.
 
* آیات: {{قرآن|ذٰلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیَاتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ|ترجمه=این سخنان که بر تو می‌خوانیم از آیات الهی و ذکر حکمت آموز است|سوره=آل عمران|آیه=۵۸}} آیات جمع آیه، به معنای نشانه و علامت روشن و گویا است؛ و آیات الهی اموری هستند که به وجود آفریدگار، قدرت، حکمت، عظمت و سایر صفات علیای او گواهی می‌دهند؛ و از این رو در مورد همهٔ آفریدگان، قابل استعمال است؛ و قرآن کریم نیز یکی از نشانه‌های عظیم الهی است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آیات» به صورت جمع بر آن اطلاق شده است.
*احسن الحديث: {{قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ|ترجمه=خداوند بهترین سخن را نازل کرد|سوره=زمر|آیه=23}}
* حق الیقین: {{قرآن|وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیقِین|ترجمه=و آن یقین خالص است|سوره=حاقه|آیه=۵۱}} یکی از مواردی که حق به کار برده می‌شود، در معنای کلام یا اعتقاد یا ادعای مطابق با واقع و به کار می‌رود. استعمال حق در مورد قرآن، یا به لحاظ حقایقی است که از آن‌ها حکایت می‌کند؛ یا به لحاظ درست بودن ادّعایش که از طرف خدا نازل شده است.
 
* برهان: {{قرآن|یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ|ترجمه=ای مردم، برای هدایت شما از جانب خدا برهانی (محکم) آمد|سوره=نساء|آیه=۱۷۳.}} «برهان» یعنی دلیل روشنی که جای شک و شبهه‌ای باقی نگذارد.
*قول: {{قرآن|أَفَلَمْ يَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ|ترجمه=آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند|سوره=مؤمنون|آیه=68}}
* بیان: {{قرآن|هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ|ترجمه=این بیانی برای مردم است|سوره=آل عمران|آیه=۱۳۸}} تبیان، بیّنه و بیّنات<ref>. رک: آل عمران/ ۱۳۸؛ نمل/۸۹؛ انعام/ ۱۵۷؛ بقره/۱۸۵.</ref> «بیان» به معنای واضح و روشن شدن است و به معنای روشن کردن و روشن کننده نیز استعمال می‌شود.
 
* تبیان: {{قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ|ترجمه=و ما بر تو این کتاب را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند|سوره=نحل|آیه=۸۹}} اطلاق بیان و تبیان بر قرآن بدین لحاظ است که این کتاب همهٔ حقایقی را که لازم است، بشر از آن‌ها آگاه باشد؛ و بدون آگاهی از آن‌ها نمی‌تواند راه سعادت را بپیماید، روشن کرده است.
*كلام الله: {{قرآن|وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ|ترجمه=با اینکه عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‌کردند|سوره=بقره|آیه=75}}
* بلاغ: {{قرآن|هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ|ترجمه=این [قرآن] ابلاغی برای مردم است [تا به وسیله آن هدایت شوند] و بدان بیم یابند|سوره=ابراهیم|آیه=۵۲}} کلمهٔ «بلاغ» به معنای «ابلاغ» یعنی رساندن پیام به‌طور کامل و رسا یا به معنای «کفایت» استعمال می‌شود.
 
* حکم: {{قرآن|وَکَذٰلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا|ترجمه=و اینچنین قرآن را فرمانی [گویا و] روشن نازل نمودیم|سوره=رعد|آیه=۳۷}} برای حکم در آیه مورد نظر دو معنای متفاوت ذکر شده است: نخست آنکه حکم به معنای دستورالعمل قطعی و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنکه قرآن مجید مشتمل بر احکام الزامی است و بین مردم به ویژه در امور مورد اختلاف قضاوت می‌کند، حکم نامیده شده است. دوم آنکه حکم به معنای حکمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهی و روشن کننده «حکم» اطلاق شده است.
*تنزيل: {{قرآن|وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ|ترجمه=و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده است|سوره=شعراء|آیه=192}} «تنزيل» به معني «نازل شده» است؛ و اين وصف به دليل اين است كه قرآن از طرف خداوند متعال بر قلب پيامبر اكرم(ص) نازل شده، و در واقع از مقام علم الهي به مرحله‌ي الفاظ و مفاهيم بشري تنزّل يافته است.
* فرقان: {{قرآن|تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَیٰ عَبْدِهِ|ترجمه=بزرگوار است پاک خداوندی که فرقان را بر بنده خاص خود نازل فرمود|سوره=فرقان|آیه=۱}} «فرقان» مصدر یا اسم مصدر است و به معنای جداکننده و تفصیل دهنده است.
 
* نور: {{قرآن|أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا|ترجمه=و نوری تابان به شما فرستادیم.|سوره=نساء|آیه=۱۷۴}} ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به این لحاظ است که راه سعادت انسان را روشن می‌کند، و او را از حقایق هستی آگاه می‌سازد؛ و ممکن است به لحاظ حقیقت متعالیهٔ آن باشد که از سرچشمهٔ بی‌نهایت نور یعنی خدای متعال صادر شده است.
* آيات: {{قرآن|ذَٰلِكَ نَتْلُوهُ عَلَيْكَ مِنَ الْآيَاتِ وَالذِّكْرِ الْحَكِيمِ|ترجمه=این سخنان که بر تو می‌خوانیم از آیات الهی و ذکر حکمت آموز است|سوره=آل عمران|آیه=58}} آيات جمع آيه، به معناي نشانه و علامت روشن و گويا است؛ و آيات الهي اموري هستند كه به وجود آفريدگار، قدرت، حكمت، عظمت و ساير صفات علياي او گواهي مي‌دهند؛ و از اين رو در مورد همه‌ي آفريدگان، قابل استعمال است. و قرآن كريم نيز يكي از نشانه‌هاي عظيم الهي است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آيات» به صورت جمع بر آن اطلاق شده است.
* بصائر: {{قرآن|قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ|ترجمه=آیات الهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست از طرف پروردگارتان آمد|سوره=انعام|آیه=۴}} «بصائر» جمع بصیرت به معنای بینش است؛ و بر چیزهایی که موجب بینش عقل و دل می‌شود، مانند دلیل و پند اطلاق می‌گردد. آیات قرآن به انسان امکان می‌دهد که راه راست را ببیند، و چشم دل را بینا می‌سازد.
 
* هدی: {{قرآن|هٰذَا هُدًی ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ|ترجمه=این قرآن هدایت خلق است و آنان که به آیات خدای خود کافر شدند جزای آنها عذاب دردناک دوزخ است.|سوره=جاثیه|آیه=۱۱}} این وصف خصوصیّت راهنما بودن قرآن در سیر انسان به هدف نهایی‌اش یعنی قرب به خدا را می‌رساند.
*حق اليقين: {{قرآن|وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیقِین|ترجمه=و آن یقین خالص است|سوره=حاقه|آیه=51}} يكي از مواردي كه حق به كار برده مي‌شود، در معناي كلام يا اعتقاد و يا ادعاي مطابق با واقع و به كار مي‌رود. استعمال حق در مورد قرآن، يا به لحاظ حقايقي است كه از آن‌ها حكايت مي‌كند؛ و يا به لحاظ درست بودن ادّعايش كه از طرف خدا نازل شده است.
* ذکر: {{قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ|ترجمه=ما ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محفوظ خواهیم داشت.|سوره=حجر|آیه=۹}} ذکر به معنای یاد کردن و به یاد داشتن است؛ و همچنین بر چیزی که موجب یادآوری و عبرت و پند گرفتن شود، نیز اطلاق می‌گردد.
 
* تذکره: {{قرآن|إِنَّ هٰذِهِ تَذْکِرَةٌ ۖ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَیٰ رَبِّهِ سَبِیلًا|ترجمه=این آیات (قرآن) برای تذکر و یادآوری فرستاده شد تا هر که بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد|سوره=مزمل|آیه=۱۹}} تذکره از ماده ذکر، به معنای یادبود و یادآوری است. اطلاق ذکر بر قرآن یا به این مناسبت است که مردم را به یاد خدا، یا همهٔ آنچه را که باید به یاد داشت، می‌اندازد. یا به لحاظ یادآوری و نقل داستان پیشینیان و مواعظ و اندرزهای آنان است.
*برهان: {{قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ|ترجمه=ای مردم، برای هدایت شما از جانب خدا برهانی (محکم) آمد|سوره=نساء|آیه=173.}} «برهان» يعني دليل روشني كه جاي شك و شبهه‌اي باقي نگذارد.
* موعظه: {{قرآن|وَ هُدًی وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ|ترجمه=و راهنما و پندی برای پرهیزکاران|سوره=آل عمران|آیه=۱۳۸}} موعظه در حقیقت عبارت است از چیزی که موجب رقّت و نرمی دل می‌شود، آن را به سوی خدا و پذیرفتن حق مایل ساخته، از سرکشی و عصیان بازمی‌دارد.
 
* بشیر و نذیر: {{قرآن|بَشِیرًا وَنَذِیرًا فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ|ترجمه=قرآنی است که (نیکان را به وعده رحمت حق) بشارت می‌دهد و (بدان را از عذاب قهر) می‌ترساند اما اکثر مردم اعراض کرده و (اندرز و نصایحش) نمی‌شنوند.|سوره=فصلت|آیه=۴}} اطلاق «بشیر» و «نذیر» بر قرآن به این لحاظ است که مشتمل بر خبرهای شادکننده، و خبرهای ترس‌آور است.
*بيان: {{قرآن|هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ|ترجمه=این بیانی برای مردم است|سوره=آل عمران|آیه=138}} تبيان، بيّنه و بيّنات<ref>. رک : آل عمران/ ۱۳۸ ؛ نمل/۸۹ ؛ انعام/ ۱۵۷؛ بقره/۱۸۵.</ref> «بيان» به معناي واضح و روشن شدن است و به معناي روشن كردن و روشن كننده نيز استعمال مي‌شود.
* شفاء: {{قرآن|یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ|ترجمه=ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست؛ (درمانی برای دلهای شما) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان!|سوره=یونس|آیه=۵۷}} اطلاق «شفاء» بر قرآن مجید به لحاظ درمان کردن بیماری‌های معنوی انسان می‌باشد.
 
*تبیان: {{قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ|ترجمه=و ما بر تو این کتاب را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند|سوره=نحل|آیه=89}} اطلاق بيان و تبيان بر قرآن بدين لحاظ است كه اين كتاب همه‌ي حقايقي را كه لازم است، بشر از آن‌ها آگاه باشد؛ و بدون آگاهي از آن‌ها نمي‌تواند راه سعادت را بپيمايد، روشن کرده است.  
 
*بلاغ: {{قرآن|هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ وَ لِيُنْذَرُوا بِهِ|ترجمه=اين [قرآن] ابلاغى براى مردم است [تا به وسيله آن هدايت ‏شوند] و بدان بيم يابند|سوره=ابراهیم|آیه=52}} كلمه‌ي «بلاغ» به معناي «ابلاغ» يعني رساندن پيام به طور كامل و رسا و يا به معناي «كفايت» استعمال مي‌شود.
 
* حكم: {{قرآن|وَكَذَٰلِكَ أَنْزَلْنَاهُ حُكْمًا عَرَبِيًّا|ترجمه=و اینچنین قرآن را فرمانی [گویا و] روشن نازل نمودیم|سوره=رعد|آیه=37}} براي حكم در آيه مورد نظر دو معناي متفاوت ذكر شده است: نخست آنكه حكم به معناي دستورالعمل قطعي و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنكه قرآن مجيد مشتمل بر احكام الزامي است و بين مردم به ويژه در امور مورد اختلاف قضاوت مي‌كند، حكم ناميده شده است. دوم آنكه حكم به معناي حكمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهي و روشن كننده «حكم» اطلاق شده است.
 
*فرقان: {{قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ|ترجمه=بزرگوار است پاک خداوندی که فرقان را بر بنده خاص خود نازل فرمود|سوره=فرقان|آیه=1}} «فرقان» مصدر يا اسم مصدر است و به معنای جداکننده و تفصیل دهنده است.
 
*نور: {{قرآن|أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا|ترجمه=و نوری تابان به شما فرستادیم.|سوره=نساء|آیه=174}} ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به اين لحاظ است كه راه سعادت انسان را روشن مي‌كند، و او را از حقايق هستي آگاه مي سازد. و ممكن است به لحاظ حقيقت متعاليه‌ي‌ آن باشد كه از سرچشمه‌ي بي‌نهايت نور يعني خداي متعال صادر شده است.
 
*بصائر: {{قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ|ترجمه=آیات الهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست از طرف پروردگارتان آمد|سوره=انعام|آیه=4}} «بصائر» جمع بصيرت به معناي بينش است؛ و بر چيزهايي كه موجب بينش عقل و دل مي‌شود، مانند دليل و پند اطلاق مي‌گردد. آيات قرآن به انسان امكان مي‌دهد كه راه راست را ببيند، و چشم دل را بينا مي سازد.  
 
*هدي: {{قرآن|هَٰذَا هُدًى ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِيمٌ|ترجمه=این قرآن هدایت خلق است و آنان که به آیات خدای خود کافر شدند جزای آنها عذاب دردناک دوزخ است.|سوره=جاثیه|آیه=11}} اين وصف خصوصيّت راهنما بودن قرآن در سير انسان به هدف نهايي‌اش يعني قرب به خدا را مي رساند.  
 
*ذكر: {{قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ|ترجمه=ما ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محفوظ خواهیم داشت.|سوره=حجر|آیه=9}} ذكر به معناي ياد كردن و به ياد داشتن است؛ و همچنين بر چيزي كه موجب يادآوري و عبرت و پند گرفتن شود، نيز اطلاق مي‌گردد.
 
*تذكره: {{قرآن|إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا|ترجمه=این آیات (قرآن) برای تذکر و یادآوری فرستاده شد تا هر که بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد|سوره=مزمل|آیه=19}} تذکره از ماده ذکر، به معناي يادبود و يادآوري است. اطلاق ذكر بر قرآن يا به اين مناسبت است كه مردم را به ياد خدا، يا همه‌ي آن‌چه را كه بايد به ياد داشت، مي اندازد. و يا به لحاظ يادآوري و نقل داستان پيشينيان و مواعظ و اندرزهاي آنان است.  
 
*موعظه: {{قرآن|وَ هُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ|ترجمه=و راهنما و پندی برای پرهیزکاران|سوره=آل عمران|آیه=138}} موعظه در حقيقت عبارت است از چيزي كه موجب رقّت و نرمي دل مي‌شود، آن را به سوي خدا و پذيرفتن حق مايل ساخته، از سركشي و عصيان بازمي‌دارد.
 
* بشير و نذير: {{قرآن|بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ|ترجمه=قرآنی است که (نیکان را به وعده رحمت حق) بشارت می‌دهد و (بدان را از عذاب قهر) می‌ترساند اما اکثر مردم اعراض کرده و (اندرز و نصایحش) نمی‌شنوند.|سوره=فصلت|آیه=4}} اطلاق «بشير» و «نذير» بر قرآن به اين لحاظ است كه مشتمل بر خبرهاي شادكننده، و خبرهاي ترس‌آور است.
 
* شفاء: {{قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ|ترجمه=ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست؛ (درمانی برای دلهای شما؛) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان!|سوره=یونس|آیه=57}} اطلاق «شفاء» بر قرآن مجيد به لحاظ درمان كردن بيماري‌هاي معنوي انسان مي‌باشد.
{{پایان پاسخ}}
{{پایان پاسخ}}
{{مطالعه بیشتر}}
{{مطالعه بیشتر}}
==مطالعه بيشتر==
 
* جلال‌الدين السيوطي، الاتقان في علوم القرآن.  
== مطالعه بیشتر ==
* بدرالدين، البرهان في علوم القرآن.  
* جلال‌الدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن.
* محمّد تقي مصباح يزدي، قرآن شناسي.  
* بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن.
* محمّد بن عبدالرحيم النهاوندي نفحات الرحمان في تفسير القرآن، تبيين الفرقان، تهران: مطبعه علمي.
* محمّد تقی مصباح یزدی، قرآن‌شناسی.
* محمّد بن عبدالرحیم النهاوندی نفحات الرحمان فی تفسیر القرآن، تبیین الفرقان، تهران: مطبعه علمی.
{{پایان مطالعه بیشتر}}
{{پایان مطالعه بیشتر}}


==منابع==
== منابع ==
<references />
{{پانویس}}
{{شاخه
{{شاخه
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
  | شاخه اصلی = علوم و معارف قرآن
|شاخه فرعی۱ = اسامی و اوصاف قرآن
|شاخه فرعی۱ = اسامی و اوصاف قرآن
|شاخه فرعی۲ = سایر مباحث
|شاخه فرعی۲ = سایر مباحث
|شاخه فرعی۳ =  
|شاخه فرعی۳ =
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
خط ۷۷: خط ۵۴:
  | ویرایش = شد
  | ویرایش = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | لینک‌دهی = شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =
  | نمایه =  
  | نمایه =
  | تغییر مسیر = شد
  | تغییر مسیر = شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =
  | بازبینی =  
  | بازبینی =
  | تکمیل =  
  | تکمیل =
  | اولویت = ب
  | اولویت = ب
  | کیفیت = ب
  | کیفیت = ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ ‏۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۰

سؤال

قرآن چه اوصافی را برای خود برشمرده است؟

دانشمندان علوم قرآنی در باب تعداد عنوان‌هایی که در قرآن آمده و این کتاب را توصیف می‌کند آرای مختلفی دارند. برخی شمار آن‌ها را بیش از نود عنوان دانسته‌اند.[۱]

در قرآن بیش از چهل عنوان مستقل به این کتاب گرانمایه اطلاق شده، مقصود از عناوین مستقل واژه‌هایی هستند که به خودی خود و بدون آن‌که صفت واژهٔ دیگری قرار گیرند، بر قرآن اطلاق شده است.

  • قرآن: ﴿أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَیٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آیا آنها در قرآن تدبّر نمی‌کنند، یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!(محمد:۲۴) «قرآن» در لغت به معنای «خواندنی» است. این واژه در آغاز به صورت وصف در مورد این کتاب آسمانی به کار رفته، ولی تدریجاً جنبهٔ عَلَمیت پیدا کرده است.
  • کتاب: ﴿ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ؛ آن کتابی است که هیچ شکی در آن نیست(بقره:۲) دلیل اطلاق «کتاب» بر قرآن را بعضی به اعتبار اینکه قرآن نوشتنی است یا اینکه در «لوح محفوظ» نوشته شده است، دانسته‌اند؛ و برخی به اعتبار معنای اصلی کتاب که به معنای گردآوردن است، دانسته‌اند.
  • صحف: ﴿رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً؛ پیامبری از جانب خدا که صحیفه‌های پاک را می‌خواند(بینه:۲) صحف جمع صحیفه است، منظور از صحیفه، الواحی نورانی و غیر مادی است که مفاد وحی بر آن ثبت است، که از اوصاف قرآن کریم می‌باشد.
  • حدیث و احسن الحدیث: ﴿فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَیٰ آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهٰذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا؛ گویی می‌خواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند!(کهف:۶). «حدیث» در هنگامی که در مورد قرآن به کار می‌رود، به معنی «سخن» و کلام می‌باشد.
  • احسن الحدیث: ﴿اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ؛ خداوند بهترین سخن را نازل کرد(زمر:۲۳)
  • قول: ﴿أَفَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ؛ آیا آنها در این گفتار نیندیشیدند(مؤمنون:۶۸)
  • کلام الله: ﴿وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ؛ با اینکه عده‌ای از آنان، سخنان خدا را می‌شنیدند و پس از فهمیدن، آن را تحریف می‌کردند(بقره:۷۵)
  • تنزیل: ﴿وَإِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ و این قرآن به حقیقت از جانب خدای عالمیان نازل شده است(شعراء:۱۹۲) «تنزیل» به معنی «نازل شده» است؛ و این وصف به دلیل این است که قرآن از طرف خداوند متعال بر قلب پیامبر اکرم(ص) نازل شده، و در واقع از مقام علم الهی به مرحلهٔ الفاظ و مفاهیم بشری تنزّل یافته است.
  • آیات: ﴿ذٰلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیَاتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ؛ این سخنان که بر تو می‌خوانیم از آیات الهی و ذکر حکمت آموز است(آل عمران:۵۸) آیات جمع آیه، به معنای نشانه و علامت روشن و گویا است؛ و آیات الهی اموری هستند که به وجود آفریدگار، قدرت، حکمت، عظمت و سایر صفات علیای او گواهی می‌دهند؛ و از این رو در مورد همهٔ آفریدگان، قابل استعمال است؛ و قرآن کریم نیز یکی از نشانه‌های عظیم الهی است و به لحاظ قطعات و جملاتش، «آیات» به صورت جمع بر آن اطلاق شده است.
  • حق الیقین: ﴿وَ إِنَّهُ لَحَقُّ الْیقِین؛ و آن یقین خالص است(حاقه:۵۱) یکی از مواردی که حق به کار برده می‌شود، در معنای کلام یا اعتقاد یا ادعای مطابق با واقع و به کار می‌رود. استعمال حق در مورد قرآن، یا به لحاظ حقایقی است که از آن‌ها حکایت می‌کند؛ یا به لحاظ درست بودن ادّعایش که از طرف خدا نازل شده است.
  • برهان: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکُمْ؛ ای مردم، برای هدایت شما از جانب خدا برهانی (محکم) آمد(نساء:۱۷۳.) «برهان» یعنی دلیل روشنی که جای شک و شبهه‌ای باقی نگذارد.
  • بیان: ﴿هذا بَیانٌ لِلنَّاسِ؛ این بیانی برای مردم است(آل عمران:۱۳۸) تبیان، بیّنه و بیّنات[۲] «بیان» به معنای واضح و روشن شدن است و به معنای روشن کردن و روشن کننده نیز استعمال می‌شود.
  • تبیان: ﴿وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِکُلِّ شَیْءٍ؛ و ما بر تو این کتاب را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند(نحل:۸۹) اطلاق بیان و تبیان بر قرآن بدین لحاظ است که این کتاب همهٔ حقایقی را که لازم است، بشر از آن‌ها آگاه باشد؛ و بدون آگاهی از آن‌ها نمی‌تواند راه سعادت را بپیماید، روشن کرده است.
  • بلاغ: ﴿هذا بَلاغٌ لِلنّاسِ وَ لِیُنْذَرُوا بِهِ؛ این [قرآن] ابلاغی برای مردم است [تا به وسیله آن هدایت شوند] و بدان بیم یابند(ابراهیم:۵۲) کلمهٔ «بلاغ» به معنای «ابلاغ» یعنی رساندن پیام به‌طور کامل و رسا یا به معنای «کفایت» استعمال می‌شود.
  • حکم: ﴿وَکَذٰلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا؛ و اینچنین قرآن را فرمانی [گویا و] روشن نازل نمودیم(رعد:۳۷) برای حکم در آیه مورد نظر دو معنای متفاوت ذکر شده است: نخست آنکه حکم به معنای دستورالعمل قطعی و قضاوت مخصوص امور مورد اختلاف باشد، و به لحاظ آنکه قرآن مجید مشتمل بر احکام الزامی است و بین مردم به ویژه در امور مورد اختلاف قضاوت می‌کند، حکم نامیده شده است. دوم آنکه حکم به معنای حکمت باشد و بر قرآن به خاطر اشتمال بر معارف الهی و روشن کننده «حکم» اطلاق شده است.
  • فرقان: ﴿تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَیٰ عَبْدِهِ؛ بزرگوار است پاک خداوندی که فرقان را بر بنده خاص خود نازل فرمود(فرقان:۱) «فرقان» مصدر یا اسم مصدر است و به معنای جداکننده و تفصیل دهنده است.
  • نور: ﴿أَنْزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُبِینًا؛ و نوری تابان به شما فرستادیم.(نساء:۱۷۴) ظاهراً اطلاق «نور» بر قرآن به این لحاظ است که راه سعادت انسان را روشن می‌کند، و او را از حقایق هستی آگاه می‌سازد؛ و ممکن است به لحاظ حقیقت متعالیهٔ آن باشد که از سرچشمهٔ بی‌نهایت نور یعنی خدای متعال صادر شده است.
  • بصائر: ﴿قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ؛ آیات الهی و کتب آسمانی که سبب بصیرت شماست از طرف پروردگارتان آمد(انعام:۴) «بصائر» جمع بصیرت به معنای بینش است؛ و بر چیزهایی که موجب بینش عقل و دل می‌شود، مانند دلیل و پند اطلاق می‌گردد. آیات قرآن به انسان امکان می‌دهد که راه راست را ببیند، و چشم دل را بینا می‌سازد.
  • هدی: ﴿هٰذَا هُدًی ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مِنْ رِجْزٍ أَلِیمٌ؛ این قرآن هدایت خلق است و آنان که به آیات خدای خود کافر شدند جزای آنها عذاب دردناک دوزخ است.(جاثیه:۱۱) این وصف خصوصیّت راهنما بودن قرآن در سیر انسان به هدف نهایی‌اش یعنی قرب به خدا را می‌رساند.
  • ذکر: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ؛ ما ذکر [قرآن] را بر تو نازل کردیم و ما هم آن را محفوظ خواهیم داشت.(حجر:۹) ذکر به معنای یاد کردن و به یاد داشتن است؛ و همچنین بر چیزی که موجب یادآوری و عبرت و پند گرفتن شود، نیز اطلاق می‌گردد.
  • تذکره: ﴿إِنَّ هٰذِهِ تَذْکِرَةٌ ۖ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَیٰ رَبِّهِ سَبِیلًا؛ این آیات (قرآن) برای تذکر و یادآوری فرستاده شد تا هر که بخواهد راهی به سوی خدای خود پیش گیرد(مزمل:۱۹) تذکره از ماده ذکر، به معنای یادبود و یادآوری است. اطلاق ذکر بر قرآن یا به این مناسبت است که مردم را به یاد خدا، یا همهٔ آنچه را که باید به یاد داشت، می‌اندازد. یا به لحاظ یادآوری و نقل داستان پیشینیان و مواعظ و اندرزهای آنان است.
  • موعظه: ﴿وَ هُدًی وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِینَ؛ و راهنما و پندی برای پرهیزکاران(آل عمران:۱۳۸) موعظه در حقیقت عبارت است از چیزی که موجب رقّت و نرمی دل می‌شود، آن را به سوی خدا و پذیرفتن حق مایل ساخته، از سرکشی و عصیان بازمی‌دارد.
  • بشیر و نذیر: ﴿بَشِیرًا وَنَذِیرًا فَأَعْرَضَ أَکْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ؛ قرآنی است که (نیکان را به وعده رحمت حق) بشارت می‌دهد و (بدان را از عذاب قهر) می‌ترساند اما اکثر مردم اعراض کرده و (اندرز و نصایحش) نمی‌شنوند.(فصلت:۴) اطلاق «بشیر» و «نذیر» بر قرآن به این لحاظ است که مشتمل بر خبرهای شادکننده، و خبرهای ترس‌آور است.
  • شفاء: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه‌هاست؛ (درمانی برای دلهای شما) و هدایت و رحمتی است برای مؤمنان!(یونس:۵۷) اطلاق «شفاء» بر قرآن مجید به لحاظ درمان کردن بیماری‌های معنوی انسان می‌باشد.


مطالعه بیشتر

  • جلال‌الدین السیوطی، الاتقان فی علوم القرآن.
  • بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن.
  • محمّد تقی مصباح یزدی، قرآن‌شناسی.
  • محمّد بن عبدالرحیم النهاوندی نفحات الرحمان فی تفسیر القرآن، تبیین الفرقان، تهران: مطبعه علمی.


منابع

  1. زرکشی، بدرالدین محمد، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۰۸ ق، ج۱، ص۳۴۳.
  2. . رک: آل عمران/ ۱۳۸؛ نمل/۸۹؛ انعام/ ۱۵۷؛ بقره/۱۸۵.