ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی پاسخ
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش|کاربر=Shamloo }}
{{شروع متن}}
{{شروع متن}}
{{سوال}}
{{سوال}}
دلایل شیعه بر ضرورت برپایی حکومت دینی چیست؟
دلایل شیعه بر ضرورت برپایی حکومت دینی چیست؟
{{پایان سوال}}
{{پایان سوال}}
{{درگاه|حکومت دینی}}
{{پاسخ}}
{{پاسخ}}
در مجموع، نقطه اشتراک تمامی عالمان خاصه، ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در عصر ظهور و غیبت است که با دلائل متعددی به آن پرداخته‌اند و ما نیز به آن اشاره می‌کنیم:
'''ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه''' مبتنی بر دلایلی از [[قرآن]]، حدیث، عقل و اجماع دانسته شده است. آیاتی از قرآن که بر ضرورت اقامه عدالت، وجوب آمادگی نظامی برای حفظ اسلام و مسلمانان و وجوب اجرای احکام الهی در جامعه دلالت دارد به‌عنوان دلایل قرآنی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی به‌کار گرفته شده است.


ادله ضرورت حکومت اسلامی از نگاه عالمان خاصه
روایاتی که بیانگر وجوب نصب ولی امر و لزوم مبارزه با ستمگران در جامعه اسلامی هستند در کنار سیره رسول خدا(ص) در برپایی حکومت اسلامی به عنوان دلیل نقلی بر ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر [[شیعه]] بر شمرده شده است.


== آیات قرآن ==
ضرورت عقلی تشکیل [[حکومت دینی]] از نظر شیعه با اتکا بر وجوب عقلی برپایی هر نوع حکومتی در کنار اصل جهان‌شمولی، کمال و خاتمیت دین اسلام اثبات شده است. برخی از عالمان شیعه بر نظریه وجوب تشکیل حکومت دینی در میان عالمان شیعه ادعای اجماع کرده‌اند.
از نظر محققان، بر ضرورت تشکیل حکومت در آیاتی از قرآن اشاره شده است. همچنین، در قرآن آیاتی وجود دارد که اجرای مفاد آن جز از طریق برقراری حاکمیت شرعی امکان‌پذیر نیست. از نظر محققان این آیات به طور غیرمستقیم (از راه ملازمه) بر وجوب برپایی حکومت اسلامی دلالت دارند.<ref>آصفی، محمدمهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، تهران، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقريب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۱.</ref> برخی از محققان اسلامی در کتاب‌های خود برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت دینی به چند دسته از آیات استدلال کرده‌اند.<ref>معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهيد، ص۱۱۹-۱۲۱؛ نیز: صالحی نجف آبادی، نعمت‌الله، ولایت فقیه حکومت صالحان، تهران، امید فردا، ۱۳۸۰ش، ص۱۵۰-۱۵۳.</ref>


'''دستهٔ اول: آیات دلالت‌کننده بر ضرورت اقامه عدالت'''
== آیات قرآن و ضرورت تشکیل حکومت ==
از نظر محققان، بر ضرورت تشکیل حکومت در آیاتی از قرآن اشاره شده است. همچنین، در قرآن آیاتی وجود دارد که اجرای مفاد آن جز از طریق برقراری حاکمیت شرعی امکان‌پذیر نیست. از نظر محققان این آیات به طور غیرمستقیم (از راه ملازمه) بر وجوب برپایی [[حکومت اسلامی]] دلالت دارند.<ref>آصفی، محمدمهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، تهران، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقريب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۱.</ref> برخی از محققان اسلامی در کتاب‌های خود برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت دینی به چند دسته از آیات استدلال کرده‌اند.<ref>معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهيد، ص۱۱۹-۱۲۱؛ نیز: صالحی نجف آبادی، نعمت‌الله، ولایت فقیه حکومت صالحان، تهران، امید فردا، ۱۳۸۰ش، ص۱۵۰-۱۵۳.</ref>


برخی آیات بیانگر اهداف و آرمان‌هایی است که تنها در پرتو تشکیل حکومت اسلامی محقق می‌شوند؛ مانند آیاتی که خواهان برقراری قسط و عدل در جامعه و نافی هرگونه ظلم و ستم هستند:
'''دسته اول: آیات دلالت‌کننده بر ضرورت اقامه عدالت'''


{{قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ|ترجمه=همانا ما پیامبرانمان را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان (سنجه) فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند}}؛<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>
برخی آیات بیانگر اهداف و آرمان‌هایی است که تنها در پرتو تشکیل حکومت اسلامی محقق می‌شوند؛ مانند آیاتی که خواهان برقراری قسط و [[عدل]] در جامعه و نافی هرگونه ظلم و ستم هستند:


'''دستهٔ دوم: آیات مرتبط با ساختار دفاعی نظام اسلامی'''
{{قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ|ترجمه=همانا ما پیامبرانمان را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان (سنجه) فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند}}.<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>


برخی آیات بیانگر قوانین هستند که مردم به‌صورت پراکنده و انفرادی توان انجام آن را ندارند و تنها با سازمان‌دهی و بسیج نیروها می‌توان زمینه اجرای آن را فراهم کرد. بسیج و سازمان‌دهی مردم بدون اقتدار حکومت ممکن نیست.<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۴.</ref> فرع دینی «جهاد اسلامی»، که در آیات فراوانی بدان تصریح شده، دارای چنین خصوصیاتی است:<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۵.</ref>
'''دسته دوم: آیات مرتبط با ساختار دفاعی نظام اسلامی'''


{{قرآن|وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ|ترجمه=و برای [برخورد با] آنها هرچه از نیرو و اسب‌های ورزیده در توان دارید آماده کنید، [به‌حدی] که دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری جز آنها را، که شما آنها را نمی‌شناسید و خدا آنها را می‌شناسد، با آن بترسانید}}؛<ref>سوره انفال، آیه۶۰.</ref>
برخی آیات بیانگر قوانین هستند که مردم به‌صورت پراکنده و انفرادی توان انجام آن را ندارند و تنها با سازمان‌دهی و بسیج نیروها می‌توان زمینه اجرای آن را فراهم کرد. بسیج و سازمان‌دهی مردم بدون اقتدار حکومت ممکن نیست.<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۴.</ref> فرع دینی [[جهاد]]، که در آیات فراوانی بدان تصریح شده، دارای چنین خصوصیاتی است:<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۵.</ref>


دسته سوم: نقش حاکمیت در هدایت مردم
{{قرآن|وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ|ترجمه=و برای [برخورد با] آنها هرچه از نیرو و اسب‌های ورزیده در توان دارید آماده کنید، [به‌حدی] که دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری جز آنها را، که شما آنها را نمی‌شناسید و خدا آنها را می‌شناسد، با آن بترسانید}}.<ref>سوره انفال، آیه۶۰.</ref>


دسته دیگری از آیات، تأثیر حاکمان و پیشوایان را در هدایت و ضلالت مردم بیان می‌کند؛ مانند:
'''دسته سوم:''' '''آیات دلالت‌کننده بر نقش حکومت در اجرای احکام'''


{یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَه فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ}؛<ref>هود: ۹۸.</ref>«روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود و [به‌جای چشمه‌های زلال بهشت] آنها را وارد آتش می‌کند و چه بد آبشخوری است که بر آن وارد می‌شوند!»
بعضی از آیات بیان‌گر احکامی است که اجرای کامل آن نیازمند قدرت است و زمینه تحقق آنها بدون پشتوانه حکومت اسلامی فراهم نمی‌شود؛ مانند آیاتی که احکام کیفری را بیان می‌کند:<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۳۲.</ref>


از این آیه استفاده می‌شود که بدترین بدی‌ها، فسادها خیانت‌ها و توطئه‌های یک حاکم علیه مردم همین است که در قیامت آن‌ها را وارد جهنم می‌کند.
{{قرآن|السَّارِقُ وَالسَّارِقَه فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ|ترجمه=دستان مرد و زن دزد را به کیفر کاری که کرده‌اند، ببُرید که عقوبتی الهی است}}<ref>سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> همچنین آیاتی که دلالت بر اجرای حد زنا، مجازات محارب و… دارد از همین دسته آیات است.<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۳۱-۳۴.</ref>


دسته چهارم: نقش قدرت در حکومت
== ضرورت تشکیل حکومت در قول و فعل معصومان(ع) ==
در قول و فعل معصومان(ع) نشانه‌هایی بر لزوم تشکیل حکومت وجود دارد.


برخی آیات در خصوص قدرت حکومت به‌کار رفته است: {وَکَذَلِکَ مَکَّنِّا لِیُوسُفَ فِی الأَرْضِ}؛<ref>یوسف: ۲۱ و ۵۶.</ref>«و این‌چنین یوسف را در آن سرزمین متمکّن ساختیم!»
از نظر محققان، برخی روایات بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمان، اعم از عصر حضور معصوم(ع) یا غیبت او، دلالت می‌کنند.<ref>هادوی تهرانی، مهدی، ولایت فقیه (مبانی، ادله و اختیارات)، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و انديشه معاصر (مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، ۱۳۷۷ش، ص۱۰۵-۱۱۳.</ref>


و در مورد ذوالقرنین آمده است: {إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِن کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا}؛<ref>کهف: ۸۴.</ref>«ما به او در روی زمین، قدرت و حکومت دادیم و اسباب هر چیز را در اختیارش گذاشتیم‏». اگر فرض کنیم که تعبیر «مکنّا» به معنی هرگونه قدرت بخشیدن است، باز هم دلالت آیه بر مقصود ما روشن خواهد بود؛ زیرا حکومت بارزترین نمونهٔ قدرت است.
'''روایات بیانگر ضرورت وجود ولی امر'''


علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه می‌گوید: «منظور از تمکین در ارض، قدرت بخشیدن به آن‌هاست، یعنی هرچه از امور مربوط به اداره زندگی است انجام دهند، بی‌آنکه کسی مانع آنها گردد».<ref>«... و المراد من تمکینهم فی الأرض إقدارهم علی اختیار ما یریدونه من نحو الحیاه من غیر مانع یمنعهم أو مزاحم یزاحمهم» (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۴۲۴).</ref>
برخی احادیث بر ضرورت وجود و نصب ولی امر دلالت دارد.  [[امام علی(ع)]] در سخنانی، بعد از کشته‌شدن [[عثمان]]، با صراحت بر این ضرورت تأکید می‌کند:


دسته پنجم: نقش حکومت در اجرای احکام
براساس حکم خدا و حکم اسلام بر مسلمانان واجب است که پس از مرگ رهبرشان، خواه بمیرد یا کشته شود، خواه گمراه باشد یا هدایت‌ شده باشد، خواه مظلوم باشد یا ظالم و خواه ریختن خونش حلال باشد یا حرام، قبل از هر کاری برای خود امامی برگزینند. امامی که عالم، متقی و آگاه بر شیوه داوری پیامبر(ص) باشد تا جامعه آنان را اداره و میان آنان داوری کند. حق مظلوم را از ظالم بگیرد و از مرزهای آنان محافظت کند و اموال بیت‌المال را جمع‌آوری نماید. حج و نماز جمعه را برپا دارد و صدقات را جمع‌آوری کند.<ref>مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة ­الأطهار، دار احیاء التراث ­العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق،، ج۸۶، ص۱۹۶.</ref>


بعضی از آیات بیان‌گر احکامی است که اجرای کامل آن نیازمند قدرت است و زمینه تحقق آنها بدون پشتوانه حکومت اسلامی فراهم نمی‌شود؛ مانند آیاتی که احکام کیفری را بیان می‌کند:
'''روایات دلالت‌کننده بر مسئولیت در قبال ظلم ظالمان'''


{السَّارِقُ وَالسَّارِقَه فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ}؛<ref>مائده: ۳۸.</ref>«دستان مرد و زن دزد را به کیفر کاری که کرده‌اند، ببُرید که عقوبتی الهی است.» هم‌چنین آیاتی که دلالت بر اجرای حد زنا، مجازات محارب و… دارد، از همین قبیل است.
بعضی از روایات به این موضوع اشاره می‌کنند که خداوند از عالمان پیمان گرفته است که در مقابل ظلم ظالمان و تجاوز به حقوق مظلومان ساکت ننشینند، بلکه در صورت امکان و فراهم‌بودن شرایط لازم قیام کنند و زمام امور اجرای عدالت و رهبری امت را بر عهده گیرند. برای نمونه در روایتی از امام علی(ع) آمده است که {{متن عربی|أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّه وَ بَرَأَ النَّسَمَه لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا|ترجمه=سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر انبوه آن جماعت نمی‌بود یا گردآمدن یاران حجت را بر من تمام نمی‌کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگی ستمکاران خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش می‌افکندم و رهایش می‌کردم و در پایان با آن همان می‌کردم که در آغاز کرده بودم}}.<ref>نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات الهادی، ۱۳۸۷ش، خ۳، ص۴۸.</ref>


=== روایات بیانگر ضرورت حکومت ===
'''روایات بیانگر جایگاه امامت در نظام دینی'''
دلیل دیگری که بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی می‌توان اقامه کرد روایاتی است که از پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله و امامان معصوم(ع) به دست ما رسیده است و بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمان، اعم از عصر حضور معصوم(ع) یا غیبت تأکید دارند. برای رعایت اختصار فقط به نقل چند دسته از این احادیث اکتفا می‌کنیم.


دسته اول: روایات بیانگر ضرورت ولی امر
در روایاتی امامت را موجب نظام امت دانسته‌اند. روشن است که تحقق این نظام بدون تشکیل حکومت میسّر نخواهد بود.<ref>مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام‌، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۸۶ش'''،''' ج۱۴، ص۱۰۳-۱۰۴.</ref> امام علی(ع) در این باره فرموده‌اند:{{متن عربی|وَالْأَمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَالطّاعَةِ تَعْظيماً لِلْامامَةِ|ترجمه=و امامت را برای سازمان‌یافتن امور امت و فرمان‌برداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب کرد}}.<ref>نهج البلاغه، ص۲۵۲.</ref>


برخی احادیث با صراحت بر ضرورت تشکیل حکومت دینی دلالت دارند. امام امیرمؤمنان علی(ع) در سخنانی ـ که بعد از کشته شدن عثمان و در پاسخ نامهٔ معاویه ایراد کردند ـ با صراحت بر این ضرورت تأکید فرمودند:
ابن ابی‌الحدید در شرح این کلام امام(ع) می‌گوید که امامت برای ایجاد نظم در امت از جانب [[شرع]] واجب شده است تا جلوی نابسامانی‌ها گرفته شود؛ زیرا اگر قدرت قاهره نباشد، تبه‌کاران سلامت جامعه را برهم می‌زنند. اعلام قبح قبیح یا وعد و وعید، به‌تنهایی، نمی‌تواند بازدارنده باشد؛ بلکه باید سلطهٔ نیرومندی باشد که در تنظیم امور بکوشد و مصالح همگانی را به‌گونه شایسته رعایت نماید و جلو ستمگر را بگیرد و دست ظالمان را کوتاه کند.<ref>ابن‌ ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق، ج۱۹، ص۹۰.</ref>


«بر اساس حکم خدا و حکم اسلام بر مسلمانان واجب است که پس از مرگ پیشوایشان ـ خواه بمیرد یا کشته شده باشد، گمراه باشد یا هدایت‌شده، مظلوم باشد یا ظالم، ریختن خونش حلال باشد یا حرام ـ قبل از هر کاری برای خود امامی برگزینند که عالم، متقی و آگاه بر شیوهٔ داوری پیامبر صلّی الله علیه و آله باشد تا جامعه آنان را اداره و میان آنان داوری کند، حق مظلوم را از ظالم بگیرد، از مرزهای آنان محافظت کند، اموال بیت‌المال را جمع‌آوری نماید، حج و نماز جمعه را برپا دارد و صدقات را جمع‌آوری کند. سپس درباره پیشوایی که معتقدند مظلوم کشته‌شده، نزد او به داوری روند؛ اگر آن پیشوا را مظلوم یافت، داوری کند که صاحبان خون، حق او را بگیرند و اگر او را ظالم یافت، نگاه می‌کند که حکم در این میان چیست».<ref>«... الْوَاجِبُ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ الْإِسْلَامِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ بَعْدَ مَا یَمُوتُ إِمَامُهُمْ أَوْ یُقْتَلُ ضَالًّا کَانَ أَوْ مُهْتَدِیاً مَظْلُوماً کَانَ أَوْ ظَالِماً حَلَالَ الدَّمِ أَوْ حَرَامَ الدَّمِ أَنْ لَا یَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا یُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا یُقَدِّمُوا یَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا یَبْدَءُوا بِشَیْءٍ قَبْلَ أَنْ یَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِیفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّه یَجْمَعُ أَمْرَهُمْ وَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ وَ یَأْخُذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ حَقَّهُ وَ یَحْفَظُ أَطْرَافَهُمْ وَ یَجْبِی فَیْئَهُمْ وَ یُقِیمُ حِجَّتَهُمْ وَ جُمْعَتَهُمْ وَ یَجْبِی صَدَقَاتِهِمْ ثُمَّ یَحْتَکِمُونَ إِلَیْهِ فِی إِمَامِهِمُ الْمَقْتُولِ ظُلْماً [وَ یُحَاکِمُونَ قَتَلَتَهُ إِلَیْهِ‏] لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ فَإِنْ کَانَ إِمَامُهُمْ قُتِلَ مَظْلُوماً حَکَمَ لِأَوْلِیَائِهِ بِدَمِهِ وَ إِنْ کَانَ قُتِلَ ظَالِماً نَظَرَ کَیْفَ الْحُکْمُ فِی ذَلِکَ…» (مجلسی، بحار الانوار، ج۸۶، ص۱۹۶).</ref>
یکی دیگر از دلایل ضرورت تشکیل حکومت دینی سیره عملی پیامبر اکرم(ص) دانسته شده است. پیامبر(ص)، پس از هجرت به مدینه، اقدام به تأسیس دولت اسلامی کردند و علاوه بر آموزش، تربیت، ابلاغ [[وحی]] و تبیین احکام شخصاً سرپرستی و رهبری جامعه دینی را در بخش‌های مختلف قضایی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی بر عهده گرفتند.<ref>خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ۱۳۹۲ش، ص ۳۴–۲۶.</ref>


دسته دوم: روایات بیانگر مسئولیت در قبال ظلم ظالمان
== دلایل ضرروت تشکیل حکومت از نظر عقل ==
برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی دلایل عقلی هم اقامه شده است. برخی محققان آورده‌اند که بدون شک جامعه به زمامدار و رهبر نياز دارد. از سوى ديگر، مسائل حكومتى امورى نيست كه از حوزه دين خارج باشد، بلكه عناصر جهان‌شمول دين در اين زمينه به‌صورت يک نظام كامل در دين خاتم ارائه شده است. عقل نه‌تنها در دخالت دين در زمينه زمامدارى منعى نمى‌بيند، بلكه به مقتضاى حكمت بر ضرورت آن اصرار دارد. حال اگر حكومت را از منظر دين نگاه‌ كنيم و وظيفه اصلى آن را صيانت از ارزش‌هاس الهى و آرمان‌هاى اسلامى و احكام شرعى بدانيم، عقل حكم مى‌كند، بر قله چنين حكومتى باید كسى قرار بگيرد كه به احكام الهى و وظايف دينى آگاهى دارد و مى‌تواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در ميان مردم بود، عقل او را سزاوار اين منصب مى‌شمرد؛ ولى اكنون كه او نيست، عقل فقيهان عادل را برای اداره جامعه شایسته می‌داند.<ref>هادوی تهرانی، ولایت فقیه، ص۱۰۴-۱۰۵.</ref>


بعضی از روایات به این مسئله اشاره دارند که خداوند، از عالمان پیمان گرفته است که در مقابل ظلم ظالمان و تجاوز به حقوق مظلومان ساکت ننشینند، بلکه در صورت امکان و فراهم بودن شرایط لازم قیام کنند و زمام امور اجرای عدالت و رهبری امت را بر عهده گیرند.
== اجماع عالمان بر ضرورت تشکیل حکومت ==
 
برخی فقها و متکلمان اسلامی برپایی حکومت اسلامی را امری اجماعی دانسته‌اند<ref>آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۶۹-۷۰.</ref>؛ از جمله، [[شیخ‌طوسی]] در تلخیص الشافی می‌گوید که مردم در وجوب امامت باهم اختلاف دارند: اکثریت جمهور و تودهٔ مسلمانان گفته‌اند که امامت واجب است. عده‌ای اندک و شماری ناچیز گفته‌اند که امامت واجب نیست. این دسته، فرقهٔ مشهوری نیستند بلکه عده‌ای از [[حشویه]] هستند که شناخته‌شده نمی‌باشند. آن دسته که به وجوب امامت عقیده دارند خود دو دسته‌اند: خاصه (شیعه) و [[معتزله]]. بسیاری از معتزله گفته‌اند که طریق وجوب امامت، عقل است و متوقف بر نقل نیست. سایر معتزله گفته‌اند که امامت واجب نقلی است.<ref>طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۵۸–۵۵.</ref>
مثلاً امام علی(ع) فرمودند:
 
«سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر انبوه آن جماعت نمی‌بود یا گرد آمدن یاران، حجت را بر من تمام نمی‌کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگی ستمکاران خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش می‌افکندم و رهایش می‌کردم و در پایان با آن همان می‌کردم که در آغاز کرده بودم».<ref>«أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّه وَ بَرَأَ النَّسَمَه لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا» (دشتی، نهج البلاغه، خ۳، ص۴۸).</ref>
 
دسته سوم: روایات بیانگر جایگاه امامت در نظام دینی
 
روایاتی امامت را موجب نظام امت دانسته‌اند و روشن است که تحقق این نظام بدون تشکیل حکومت میسّر نخواهد بود.
 
امام علی(ع) در این باره فرموده‌اند: «خداوند ایمان را مایهٔ تطهیر از شرک … و امامت را برای سازمان یافتن امور امت و فرمان‌برداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب کرد».<ref>«فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیرا مِنَ الشِّرْکِ،... وَ الْأَمَانَه نِظَاماً لِلْأُمَّه وَ الطَّاعَه تَعْظِیماً لِلْإِمَامَه» (دشتی، همان، کلمات قصار، ص۲۵۲).</ref>
 
ابن ابی‌الحدید در شرح این فراز از کلام امام(ع) می‌نویسد: «امامت برای ایجاد نظم در امت از جانب شرع واجب شده است تا جلوی نابسامانی‌ها گرفته شود؛ زیرا اگر قدرت قاهره نباشد، تبه‌کاران سلامت جامعه را برهم می‌زنند. اعلام قبح قبیح یا وعد و وعید به تنهایی، نمی‌تواند بازدارنده باشد؛ بلکه باید سلطهٔ نیرومندی باشد که در تنظیم امور بکوشد، مصالح همگانی را به گونه شایسته رعایت نماید، جلو ستمگر را بگیرد و دست سبک‌سران را کوتاه کند».<ref>«و فرضت الامامه نظاماً للأمّه و ذلک لانّ الخلق لا یرتفع الهرج والعَسف و الظلم و الغضب و السرقه عنهم الا یوازع قوی و لیس یکفی فی امتناعهم قبح القبیح و لا وعید الآخره بل لابد من سلطان قاهر ینظم مصالحهم فیردع ظالمهم و یأخذ علی ایدی سفهائهم. و فرضت الطاعه تعظیماً للامامه و ذلک لانّ امر الامامه لا یتم الا بطاعه الرعیه و الا فلو عصت الرعیه امامها لم ینتفعوا بامامته و رئاسته علیهم» (ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۹، ص۹۰).</ref>
 
=== سیره عملی بزرگان دین ===
یکی دیگر از دلایل ضرورت تشکیل حکومت دینی، سنت و رویه پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله است. ایشان پس از هجرت به مدینه، اقدام به تأسیس دولت اسلامی کردند و علاوه بر آموزش و تربیت و ابلاغ وحی و تبیین احکام، شخصاً سرپرستی و رهبری جامعه دینی را در بخش‌های مختلف قضایی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی بر عهده گرفتند.<ref>خمینی، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، صص ۳۴–۲۶.</ref>
 
=== عقل ===
برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی دلایل عقلی متعددی اقامه شده که از آن جمله، اصل تنزل تدریجی است؛ به این بیان که اسلام آخرین دین و قانون الهی، و در عین حال، کامل‌ترین و جامع‌ترینِ ادیان است که از سوی خداوند بر خاتم پیامبران حضرت محمد| نازل شد. این دین به همه نیازهای انسان توجه کرده است و برای یکایک آن‌ها دستور و برنامه دارد.
 
اسلام برای انسان پیش از انعقاد نطفه تا پس از مرگ، برنامه دارد و علاوه بر بعد فردی، در بعد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و حکومتی نیز قوانین خاصی تعیین کرده است؛ زیرا نمی‌شود کتاب و دینی که خود را پاسخگوی تمام نیازهای جامعه بشری می‌داند و پیامبری که خود را خاتم پیامبران معرفی می‌کند، برای اداره جامعه و سیستم حکومت و اجرای قانون، طرح و برنامه‌ای نداشته باشد.
 
احکام و قوانین اسلام منحصر به زمان و مکان خاصی نیست؛ بلکه دینی جهانی و جاودانی برای همه نسل‌ها و تمام عصرهاست و هیچ‌گاه تعطیلی نمی‌پذیرد. از این روی، اجرا و انجام آن قوانین در ابعاد گسترده فرهنگی، حقوقی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، نیاز به وجود یک تشکیلات حکومتی دارد؛ زیرا با نبود آن بسیاری از احکام اسلامی تعطیل می‌شود که خداوند حکیم راضی به آن نیست؛ لذا برای تحقق این منظور، نیاز به حکومت دینی ضروری می‌باشد.
 
=== اجماع ===
فقها و متکلمین برپایی حکومت اسلامی را امری اجماعی دانسته‌اند. در ادامه به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌کنیم:
 
علامه حلی (ره) فقیه و دانشمند بزرگ خاصه دراین‌باره می‌نویسد: «عقلا و اندیشمندان مسلمان بر وجوب و ضرورت امامت و حکومت فی‌الجمله اجماع دارند. برخلاف گروه‌های ازارقه و اصفریه و غیر آنان از خوارج که منکر ضرورت حکومت‌اند».<ref>حلی، کشف المراد، ص۲۱.</ref>
 
شیخ‌طوسی در تلخیص الشافی می‌گوید: «مردم در وجوب امامت باهم اختلاف دارند: اکثریت جمهور و تودهٔ مسلمانان گفته‌اند که امامت واجب است. عده‌ای اندک و شماری ناچیز گفته‌اند: امامت واجب نیست. این دسته، فرقهٔ مشهوری نیستند بلکه عده‌ای از حشویه هستند که شناخته‌شده نمی‌باشند. آن دسته که به وجوب امامت عقیده دارند خود دو دسته‌اند: خاصه و معتزله. بسیاری از معتزله گفته‌اند: طریق وجوب امامت، عقل است و متوقف بر نقل نیست. سایر معتزله گفته‌اند: امامت واجب نقلی است».<ref>طوسی، تلخیص الشافی، ج۱، صص۵۸–۵۵.</ref>
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
خط ۹۶: خط ۶۹:
}}
}}
{{تکمیل مقاله
{{تکمیل مقاله
  | شناسه =  
  | شناسه =شد
  | تیترها =
  | تیترها =شد
  | ویرایش =  
  | ویرایش =شد
  | لینک‌دهی =
  | لینک‌دهی =شد
  | ناوبری =  
  | ناوبری =  
  | نمایه =  
  | نمایه =  
  | تغییر مسیر =  
  | تغییر مسیر =شد
  | ارجاعات =  
  | ارجاعات =  
  | بازبینی =  
  | بازبینی = شد
  | تکمیل =  
  | تکمیل =  
  | اولویت =
  | اولویت =ج
  | کیفیت =  
  | کیفیت =ب
}}
}}
{{پایان متن}}
{{پایان متن}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۳۸

سؤال

دلایل شیعه بر ضرورت برپایی حکومت دینی چیست؟

درگاه‌ها
حکومت دینی.png


ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه مبتنی بر دلایلی از قرآن، حدیث، عقل و اجماع دانسته شده است. آیاتی از قرآن که بر ضرورت اقامه عدالت، وجوب آمادگی نظامی برای حفظ اسلام و مسلمانان و وجوب اجرای احکام الهی در جامعه دلالت دارد به‌عنوان دلایل قرآنی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی به‌کار گرفته شده است.

روایاتی که بیانگر وجوب نصب ولی امر و لزوم مبارزه با ستمگران در جامعه اسلامی هستند در کنار سیره رسول خدا(ص) در برپایی حکومت اسلامی به عنوان دلیل نقلی بر ضرورت تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه بر شمرده شده است.

ضرورت عقلی تشکیل حکومت دینی از نظر شیعه با اتکا بر وجوب عقلی برپایی هر نوع حکومتی در کنار اصل جهان‌شمولی، کمال و خاتمیت دین اسلام اثبات شده است. برخی از عالمان شیعه بر نظریه وجوب تشکیل حکومت دینی در میان عالمان شیعه ادعای اجماع کرده‌اند.

آیات قرآن و ضرورت تشکیل حکومت

از نظر محققان، بر ضرورت تشکیل حکومت در آیاتی از قرآن اشاره شده است. همچنین، در قرآن آیاتی وجود دارد که اجرای مفاد آن جز از طریق برقراری حاکمیت شرعی امکان‌پذیر نیست. از نظر محققان این آیات به طور غیرمستقیم (از راه ملازمه) بر وجوب برپایی حکومت اسلامی دلالت دارند.[۱] برخی از محققان اسلامی در کتاب‌های خود برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت دینی به چند دسته از آیات استدلال کرده‌اند.[۲]

دسته اول: آیات دلالت‌کننده بر ضرورت اقامه عدالت

برخی آیات بیانگر اهداف و آرمان‌هایی است که تنها در پرتو تشکیل حکومت اسلامی محقق می‌شوند؛ مانند آیاتی که خواهان برقراری قسط و عدل در جامعه و نافی هرگونه ظلم و ستم هستند:

﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ همانا ما پیامبرانمان را همراه با پدیده‌های روشنگر فرستادیم و همراه آنان کتاب آسمانی و میزان (سنجه) فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند.[۳]

دسته دوم: آیات مرتبط با ساختار دفاعی نظام اسلامی

برخی آیات بیانگر قوانین هستند که مردم به‌صورت پراکنده و انفرادی توان انجام آن را ندارند و تنها با سازمان‌دهی و بسیج نیروها می‌توان زمینه اجرای آن را فراهم کرد. بسیج و سازمان‌دهی مردم بدون اقتدار حکومت ممکن نیست.[۴] فرع دینی جهاد، که در آیات فراوانی بدان تصریح شده، دارای چنین خصوصیاتی است:[۵]

﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ؛ و برای [برخورد با] آنها هرچه از نیرو و اسب‌های ورزیده در توان دارید آماده کنید، [به‌حدی] که دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگری جز آنها را، که شما آنها را نمی‌شناسید و خدا آنها را می‌شناسد، با آن بترسانید.[۶]

دسته سوم: آیات دلالت‌کننده بر نقش حکومت در اجرای احکام

بعضی از آیات بیان‌گر احکامی است که اجرای کامل آن نیازمند قدرت است و زمینه تحقق آنها بدون پشتوانه حکومت اسلامی فراهم نمی‌شود؛ مانند آیاتی که احکام کیفری را بیان می‌کند:[۷]

﴿السَّارِقُ وَالسَّارِقَه فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ؛ دستان مرد و زن دزد را به کیفر کاری که کرده‌اند، ببُرید که عقوبتی الهی است[۸] همچنین آیاتی که دلالت بر اجرای حد زنا، مجازات محارب و… دارد از همین دسته آیات است.[۹]

ضرورت تشکیل حکومت در قول و فعل معصومان(ع)

در قول و فعل معصومان(ع) نشانه‌هایی بر لزوم تشکیل حکومت وجود دارد.

از نظر محققان، برخی روایات بر ضرورت تشکیل حکومت اسلامی در هر زمان، اعم از عصر حضور معصوم(ع) یا غیبت او، دلالت می‌کنند.[۱۰]

روایات بیانگر ضرورت وجود ولی امر

برخی احادیث بر ضرورت وجود و نصب ولی امر دلالت دارد. امام علی(ع) در سخنانی، بعد از کشته‌شدن عثمان، با صراحت بر این ضرورت تأکید می‌کند:

براساس حکم خدا و حکم اسلام بر مسلمانان واجب است که پس از مرگ رهبرشان، خواه بمیرد یا کشته شود، خواه گمراه باشد یا هدایت‌ شده باشد، خواه مظلوم باشد یا ظالم و خواه ریختن خونش حلال باشد یا حرام، قبل از هر کاری برای خود امامی برگزینند. امامی که عالم، متقی و آگاه بر شیوه داوری پیامبر(ص) باشد تا جامعه آنان را اداره و میان آنان داوری کند. حق مظلوم را از ظالم بگیرد و از مرزهای آنان محافظت کند و اموال بیت‌المال را جمع‌آوری نماید. حج و نماز جمعه را برپا دارد و صدقات را جمع‌آوری کند.[۱۱]

روایات دلالت‌کننده بر مسئولیت در قبال ظلم ظالمان

بعضی از روایات به این موضوع اشاره می‌کنند که خداوند از عالمان پیمان گرفته است که در مقابل ظلم ظالمان و تجاوز به حقوق مظلومان ساکت ننشینند، بلکه در صورت امکان و فراهم‌بودن شرایط لازم قیام کنند و زمام امور اجرای عدالت و رهبری امت را بر عهده گیرند. برای نمونه در روایتی از امام علی(ع) آمده است که «أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّه وَ بَرَأَ النَّسَمَه لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا؛ سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفرید، اگر انبوه آن جماعت نمی‌بود یا گردآمدن یاران حجت را بر من تمام نمی‌کرد و خدا از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم‌بارگی ستمکاران خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش می‌افکندم و رهایش می‌کردم و در پایان با آن همان می‌کردم که در آغاز کرده بودم».[۱۲]

روایات بیانگر جایگاه امامت در نظام دینی

در روایاتی امامت را موجب نظام امت دانسته‌اند. روشن است که تحقق این نظام بدون تشکیل حکومت میسّر نخواهد بود.[۱۳] امام علی(ع) در این باره فرموده‌اند:«وَالْأَمَامَةَ نِظَاماً لِلْأُمَّةِ وَالطّاعَةِ تَعْظيماً لِلْامامَةِ؛ و امامت را برای سازمان‌یافتن امور امت و فرمان‌برداری از امام را برای بزرگداشت مقام رهبری واجب کرد».[۱۴]

ابن ابی‌الحدید در شرح این کلام امام(ع) می‌گوید که امامت برای ایجاد نظم در امت از جانب شرع واجب شده است تا جلوی نابسامانی‌ها گرفته شود؛ زیرا اگر قدرت قاهره نباشد، تبه‌کاران سلامت جامعه را برهم می‌زنند. اعلام قبح قبیح یا وعد و وعید، به‌تنهایی، نمی‌تواند بازدارنده باشد؛ بلکه باید سلطهٔ نیرومندی باشد که در تنظیم امور بکوشد و مصالح همگانی را به‌گونه شایسته رعایت نماید و جلو ستمگر را بگیرد و دست ظالمان را کوتاه کند.[۱۵]

یکی دیگر از دلایل ضرورت تشکیل حکومت دینی سیره عملی پیامبر اکرم(ص) دانسته شده است. پیامبر(ص)، پس از هجرت به مدینه، اقدام به تأسیس دولت اسلامی کردند و علاوه بر آموزش، تربیت، ابلاغ وحی و تبیین احکام شخصاً سرپرستی و رهبری جامعه دینی را در بخش‌های مختلف قضایی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی بر عهده گرفتند.[۱۶]

دلایل ضرروت تشکیل حکومت از نظر عقل

برای اثبات ضرورت تشکیل حکومت اسلامی دلایل عقلی هم اقامه شده است. برخی محققان آورده‌اند که بدون شک جامعه به زمامدار و رهبر نياز دارد. از سوى ديگر، مسائل حكومتى امورى نيست كه از حوزه دين خارج باشد، بلكه عناصر جهان‌شمول دين در اين زمينه به‌صورت يک نظام كامل در دين خاتم ارائه شده است. عقل نه‌تنها در دخالت دين در زمينه زمامدارى منعى نمى‌بيند، بلكه به مقتضاى حكمت بر ضرورت آن اصرار دارد. حال اگر حكومت را از منظر دين نگاه‌ كنيم و وظيفه اصلى آن را صيانت از ارزش‌هاس الهى و آرمان‌هاى اسلامى و احكام شرعى بدانيم، عقل حكم مى‌كند، بر قله چنين حكومتى باید كسى قرار بگيرد كه به احكام الهى و وظايف دينى آگاهى دارد و مى‌تواند زمامدار مردم باشد. اگر معصوم در ميان مردم بود، عقل او را سزاوار اين منصب مى‌شمرد؛ ولى اكنون كه او نيست، عقل فقيهان عادل را برای اداره جامعه شایسته می‌داند.[۱۷]

اجماع عالمان بر ضرورت تشکیل حکومت

برخی فقها و متکلمان اسلامی برپایی حکومت اسلامی را امری اجماعی دانسته‌اند[۱۸]؛ از جمله، شیخ‌طوسی در تلخیص الشافی می‌گوید که مردم در وجوب امامت باهم اختلاف دارند: اکثریت جمهور و تودهٔ مسلمانان گفته‌اند که امامت واجب است. عده‌ای اندک و شماری ناچیز گفته‌اند که امامت واجب نیست. این دسته، فرقهٔ مشهوری نیستند بلکه عده‌ای از حشویه هستند که شناخته‌شده نمی‌باشند. آن دسته که به وجوب امامت عقیده دارند خود دو دسته‌اند: خاصه (شیعه) و معتزله. بسیاری از معتزله گفته‌اند که طریق وجوب امامت، عقل است و متوقف بر نقل نیست. سایر معتزله گفته‌اند که امامت واجب نقلی است.[۱۹]

منابع

  1. آصفی، محمدمهدی، مبانی نظری حکومت اسلامی (بررسی فقهی تطبیقی)، تهران، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقريب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵ش، ص۳۱.
  2. معرفت، محمدهادی، ولایت فقیه، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهيد، ص۱۱۹-۱۲۱؛ نیز: صالحی نجف آبادی، نعمت‌الله، ولایت فقیه حکومت صالحان، تهران، امید فردا، ۱۳۸۰ش، ص۱۵۰-۱۵۳.
  3. سوره حدید، آیه ۲۵.
  4. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۴.
  5. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۲۵.
  6. سوره انفال، آیه۶۰.
  7. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۳۲.
  8. سوره مائده، آیه ۳۸.
  9. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۳۱-۳۴.
  10. هادوی تهرانی، مهدی، ولایت فقیه (مبانی، ادله و اختیارات)، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و انديشه معاصر (مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)، ۱۳۷۷ش، ص۱۰۵-۱۱۳.
  11. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة ­الأطهار، دار احیاء التراث ­العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق،، ج۸۶، ص۱۹۶.
  12. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، انتشارات الهادی، ۱۳۸۷ش، خ۳، ص۴۸.
  13. مکارم شیرازی، ناصر، پيام امام اميرالمؤمنين عليه السلام‌، تهران، دار الكتب الاسلاميه‌، ۱۳۸۶ش، ج۱۴، ص۱۰۳-۱۰۴.
  14. نهج البلاغه، ص۲۵۲.
  15. ابن‌ ابی‌الحدید، عبدالحمید بن هبة‌الله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیة‌الله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق، ج۱۹، ص۹۰.
  16. خمینی، سید روح‌الله، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى، ۱۳۹۲ش، ص ۳۴–۲۶.
  17. هادوی تهرانی، ولایت فقیه، ص۱۰۴-۱۰۵.
  18. آصفی، مبانی نظری حکومت اسلامی، تهران، ص۶۹-۷۰.
  19. طوسی، محمد بن حسن، تلخیص الشافی، تحقیق سید حسین بحرالعلوم، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۵۸–۵۵.