امام صادق و درخواست تکرار سخن: تفاوت میان نسخهها
برچسب: ویرایش مبدأ ۲۰۱۷ |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
{{نقل قول|میسر گوید: «نزد امام صادق(ع) بودم، پرسید: حال یارانت چگونه است؟ میسر: قربانت، ما در نزد آنان از یهود و نصرانی و مجوس و مشرک بدتر هستیم. امام که تکیه زده بود، نشست. و گفت: چه گفتی؟ گفتم: بخدا سوگند که ما شیعه در نزد مخالفان از یهود و مسیحی و مجوس و افراد مشرک، بدتر هستیم، امام: به خدا سوگند از شماها دو تن هم به دوزخ نروند. نه، به خدا که یکی هم نرود؛ به خدا سوگند شماها هستید که خداوند در قرآن فرمود: «(اهل جهنم) میگویند: ما را چه شده [افرادی] ای که از اشرارشان میشمردیم، نمیبینیم. آیا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتیم [و اکنون در بهشت جای دارند] یا [در دوزخاند و] دیدگان ما به آنان نمیافتد؟!» سپس فرمود: به خدا شما را در دوزخ جستجو کنند و از شماها هیچکس را نیابند».}} | {{نقل قول|میسر گوید: «نزد امام صادق(ع) بودم، پرسید: حال یارانت چگونه است؟ میسر: قربانت، ما در نزد آنان از یهود و نصرانی و مجوس و مشرک بدتر هستیم. امام که تکیه زده بود، نشست. و گفت: چه گفتی؟ گفتم: بخدا سوگند که ما شیعه در نزد مخالفان از یهود و مسیحی و مجوس و افراد مشرک، بدتر هستیم، امام: به خدا سوگند از شماها دو تن هم به دوزخ نروند. نه، به خدا که یکی هم نرود؛ به خدا سوگند شماها هستید که خداوند در قرآن فرمود: «(اهل جهنم) میگویند: ما را چه شده [افرادی] ای که از اشرارشان میشمردیم، نمیبینیم. آیا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتیم [و اکنون در بهشت جای دارند] یا [در دوزخاند و] دیدگان ما به آنان نمیافتد؟!» سپس فرمود: به خدا شما را در دوزخ جستجو کنند و از شماها هیچکس را نیابند».}} | ||
==سند حدیث== | ==سند حدیث و علت درخواست تکرار== | ||
میسر بن عبدالعزیز یکی از اصحاب و راویان [[امام باقر(ع)]] و از | میسر بن عبدالعزیز یکی از اصحاب و راویان [[امام باقر(ع)]] و از افراد نزدیک به [[امام صادق(ع)]] بود. او از آن دو امام روایات بسیاری نقل کرده و مورد اطمینان و وثوق معرفی شده است.<ref>سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۷۹.</ref> علامه مجلسی سند این حدیث را موثق و قابل استناد دانسته است.<ref>مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۲۵، ص۱۷۹.</ref> | ||
امام صادق(ع) در زمان سخن گفتن راوی تکیه داده بود و با شنیدن سخنان راوی دوباره نشست. در شرح این حالت یعنی کسی که نشسته و یکباره بلند میشود یا نوع نشستنش را عوض میکند، گفتهاند که اینگونه حرکات در نشست و برخاستها به خاطر تعجب از شنیدن سخنان است.<ref>مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة ، المکتبه الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ ق، ج۳، ص۱۷۶.</ref> | |||
برخی نیز میگویند انسان با شنیدن سخنان بزرگ و پراهمیت از حالت تکیه دادن بلند میشود.<ref>قزوينى، ملا خليل بن غازى، الشافي في شرح الكافي، دار الحدیث؛ قم، چاپ اول، ۱۴۲۹ق / ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۱۳۷.</ref> دوباره پرسیدن امام صادق(ع) و تغییر حالت دادن در نوع نشستنش از این جهت نبوده که متوجه سخنان میسر نشده است، بلکه امام از شنیدن این سخن به تعجب آمده و به متکایی که تکیه داده بود، برخاست و دوباره نشست. | |||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |
نسخهٔ ۱۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۸
مگر نمیگویند وقتی کسی با ما صحبت میکند، به حرفهایش دقیق گوش دهید؛ حالا چگونه است که طبق حدیث ۲۳ روضه کافی، امام صادق(ع) دوباره از راوی میخواهد حرفش را تکرار کند؟
میسر بن عبدالعزیز از برخورد مخالفان با شیعیان سخن میگفت و امام صادق(ع) که بر متکایی تکیه زده بود، برخاسته و از میسر میخواهد دوباره سخنش را بگوید. دوباره پرسیدن امام و درخواست تکرار را به خاطر تعجب از سخن راوی گفتهاند و نه بخاطر دقیق گوش ندادن و درست نشنیدن؛ زیرا این کار را از شأن امام معصوم به دور دانستهاند.
متن حدیث
« | عَنْ مُيَسِّرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ كَيْفَ أَصْحَابُكَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَنَحْنُ عِنْدَهُمْ أَشَرُّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا قَالَ وَ كَانَ مُتَّكِئاً فَاسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ قَالَ كَيْفَ قُلْتَ قُلْتُ وَ اللَّهِ لَنَحْنُ عِنْدَهُمْ أَشَرُّ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الْمَجُوسِ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَا تَدْخُلُ النَّارَ مِنْكُمُ اثْنَانِ لَا وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِدٌ وَ اللَّهِ إِنَّكُمُ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ﴾(ص:۶۴–۶۲) ثُمَّ قَالَ طَلَبُوکُمْ وَ اللَّهِ فِی النَّارِ فَمَا وَجَدُوا مِنْکُمْ أَحَداً[۱] | » |
« | میسر گوید: «نزد امام صادق(ع) بودم، پرسید: حال یارانت چگونه است؟ میسر: قربانت، ما در نزد آنان از یهود و نصرانی و مجوس و مشرک بدتر هستیم. امام که تکیه زده بود، نشست. و گفت: چه گفتی؟ گفتم: بخدا سوگند که ما شیعه در نزد مخالفان از یهود و مسیحی و مجوس و افراد مشرک، بدتر هستیم، امام: به خدا سوگند از شماها دو تن هم به دوزخ نروند. نه، به خدا که یکی هم نرود؛ به خدا سوگند شماها هستید که خداوند در قرآن فرمود: «(اهل جهنم) میگویند: ما را چه شده [افرادی] ای که از اشرارشان میشمردیم، نمیبینیم. آیا ما آنان را به ناحق به مسخره گرفتیم [و اکنون در بهشت جای دارند] یا [در دوزخاند و] دیدگان ما به آنان نمیافتد؟!» سپس فرمود: به خدا شما را در دوزخ جستجو کنند و از شماها هیچکس را نیابند». | » |
سند حدیث و علت درخواست تکرار
میسر بن عبدالعزیز یکی از اصحاب و راویان امام باقر(ع) و از افراد نزدیک به امام صادق(ع) بود. او از آن دو امام روایات بسیاری نقل کرده و مورد اطمینان و وثوق معرفی شده است.[۲] علامه مجلسی سند این حدیث را موثق و قابل استناد دانسته است.[۳]
امام صادق(ع) در زمان سخن گفتن راوی تکیه داده بود و با شنیدن سخنان راوی دوباره نشست. در شرح این حالت یعنی کسی که نشسته و یکباره بلند میشود یا نوع نشستنش را عوض میکند، گفتهاند که اینگونه حرکات در نشست و برخاستها به خاطر تعجب از شنیدن سخنان است.[۴]
برخی نیز میگویند انسان با شنیدن سخنان بزرگ و پراهمیت از حالت تکیه دادن بلند میشود.[۵] دوباره پرسیدن امام صادق(ع) و تغییر حالت دادن در نوع نشستنش از این جهت نبوده که متوجه سخنان میسر نشده است، بلکه امام از شنیدن این سخن به تعجب آمده و به متکایی که تکیه داده بود، برخاست و دوباره نشست.
منابع
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ش، ج۸، ص۷۸، حدیث۳۲.
- ↑ سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقهاء، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۷۹.
- ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ج۲۵، ص۱۷۹.
- ↑ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي-الأصول و الروضة ، المکتبه الاسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ ق، ج۳، ص۱۷۶.
- ↑ قزوينى، ملا خليل بن غازى، الشافي في شرح الكافي، دار الحدیث؛ قم، چاپ اول، ۱۴۲۹ق / ۱۳۸۷ش، ج۲، ص۱۳۷.