خاتم النبیین در آیه ۴۰ سوره احزاب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
A.rezapour (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
کلمهٔ خاتم النبیین در قرآن کریم چند مرتبه در قرآن آمده است؟{{پایان سوال}} | کلمهٔ خاتم النبیین در قرآن کریم چند مرتبه در قرآن آمده است؟{{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
خاتم النّبیین، یک بار در قرآن، آیه ۴۰ [[سوره احزاب]] آمده است. | |||
== متن آیه == | |||
{{قرآن بزرگ|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا | |||
| سوره = احزاب | |||
| آیه = ۴۰ | |||
| ترجمه = محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است. و خدا همواره بر هر چيزى داناست. | |||
}} | |||
== خاتم النبیین == | |||
«خاتَمَ» (با فتحه حرف تاء) به معنای نگین انگشتر است که در قدیم با حک کردن نام خود بر روی آن، پایانِ دستورها و نامهها را با آن مُهر میکردند. خاتم در اینجا کنایه از آخرین پیامبر بودن است.<ref>تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۷، ص۳۷۵</ref> | «خاتَمَ» (با فتحه حرف تاء) به معنای نگین انگشتر است که در قدیم با حک کردن نام خود بر روی آن، پایانِ دستورها و نامهها را با آن مُهر میکردند. خاتم در اینجا کنایه از آخرین پیامبر بودن است.<ref>تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۷، ص۳۷۵</ref> | ||
نسخهٔ ۷ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۰۴
سؤال
کلمهٔ خاتم النبیین در قرآن کریم چند مرتبه در قرآن آمده است؟
خاتم النّبیین، یک بار در قرآن، آیه ۴۰ سوره احزاب آمده است.
متن آیه
﴿ | مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا
محمّد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده خدا و خاتم پيامبران است. و خدا همواره بر هر چيزى داناست. احزاب:۴۰ |
﴾ |
خاتم النبیین
«خاتَمَ» (با فتحه حرف تاء) به معنای نگین انگشتر است که در قدیم با حک کردن نام خود بر روی آن، پایانِ دستورها و نامهها را با آن مُهر میکردند. خاتم در اینجا کنایه از آخرین پیامبر بودن است.[۱]
مطالعه بیشتر
۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، ج۱۷، ص۳۳۶ تا ۳۴۹.
۲. تفسیر المیزان، تألیف علامه طباطبائی، ترجمه سید محمد باقر همدانی، ج۱۶، ص۵۰۷ تا ۵۱۱.
منابع
- ↑ تفسیر نور، محسن قرائتی، ج۷، ص۳۷۵