مراتب توحید: تفاوت میان نسخهها
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) (بارگزاری اولیه) |
Mnazarzadeh (بحث | مشارکتها) (تکمیل و بارگزاری) |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
{{سوال}} | {{سوال}} | ||
توحيد چه مراتبي دارد؟ | [[توحيد]] چه مراتبي دارد؟ | ||
{{پایان سوال}} | {{پایان سوال}} | ||
{{پاسخ}} | {{پاسخ}} | ||
در کلام برای توحید از حیثیت های مختلف تقسیم بندی گوناگونی ارائه شده است، در یک تقسیم اولیه توحید به سه قسم توحید در ذات، توحید در صفات و توحید در افعال تقسیم شده است. در زمینه مراتب توحید هم تقسیم بندی گوناگونی صورت گرفته است، اما از لحاظ شخصی و درونی توحید 4 مرتبه دارد، اول اقرار زبانی، دوم اقرار زبانی و باور قلبی، سوم ایمان و اعتقاد و چهارم باور به اینکه هیچ چیزی غیر از خدای متعال وجود ندارد و همه خود او هستند، به این مرتبه فناء فی الله گفته می شود. در همین مرحله چهارم هم مراتبی از جهت میزان معرف به خدای متعال وجود دارد. | |||
==اقسام توحید== | |||
علماي علم [[اخلاق]] در يك تقسيم اوليه، توحيد را به اقسامي تقسيم كرده اند: | |||
الف) [[توحيد در ذات]]، به اين معنا که [[خداوند]] يکتا است، هيچ مثل و مانند، شريک و همتايي ندارد، و گاهي توحيد ذاتي به معناي گسترده تري به کار مي رود و علاوه بر معناي فوق شامل بساطت ذات الهي و سلب ترکيب از خداوند نيز مي گردد.<ref>سعيدي مهر، کلام اسلامي۱، قم، موسسه فرهنگي طه، ۱۳۷۷، ج۱، ص ۷۳.</ref> و اين مرتبه از توحيد به دو مرتبه توحيد واحدي و توحيد احدي تقسيم مي شود.<ref>خسرو پناه، عبدالحسين، قم، مرکز مطالعات حوزه علميه، ۱۳۸۱، ص ۳۴.</ref> | |||
ب) [[توحيد در صفات]]، يعني صفات او عين ذاتش مي باشند و هيچ گونه تركيبي در ذاتش راه ندارد. | |||
ج) توحيد در تأثير و فعل، كه «لا مُؤثر في الوجود الا اللّه، هيچ كاري در عالم وجود انجام نمي پذيرد مگر اينكه با اذن خداوند متعال است و فقط او در تحققش مؤثر است. | |||
==مراتب توحید== | |||
توحید را به مراتبي تقسيم مي كنند كه بعضي از بزرگان اين مراتب را چنين بر شمرده اند: | |||
# مرتبه اول توحيد، قشرِ قشر است كه فقط اقرار زباني به كلمه توحيد است. اين توحيد، هيچ نفع اخروي به حال صاحبش ندارد و او را به كمال معنوي و [[سعادت اخروي]] نمي رساند؛ اما اين مقدار از توحيد منافع دنيوي دارد مثل آنكه جان، مال و ناموسش محترم است، و حکم [[کفّار]] را ندارد، اظهار توحيد توسط [[منافقين]] كه هيچ تأثيري در دل آنها ندارد، از اين قبيل است. | |||
# مرتبه دوم توحيد قِشر است كه از زبان گذشته و به قلب رسيده است در اين مرتبه انسان اعتقاد قلبي به يگانگي و يكتايي خداوند متعال پيدا مي كند. اين اعتقاد باعث نجات انسان از [[عذاب اخروي]] مي شود امّا باعث صفا و جلاي قلب انسان نمي شود مثل اعتقادي كه اكثر مردم دارند. | |||
# مرتبه سوم توحيد، لُبّ است؛ در اين مرتبه انسان هم خلق را مي بيند و هم خالق را و علاوه بر اعتقاد به [[یگانگی خداوند]] معتقد است همه اين مخلوقات را خداوند آفريده است و نيز همه اعمال و افعال را از خداوند متعال مي داند و براي همه آنها، فقط يك فاعل و مَصْدر قائل است و همه كارها و اعمال را مستند به حق تعالي مي كند و به اين مطلب هم باور و اعتقاد قلبي و يقيني دارد. | |||
# مرتبه چهارم توحيد، لُبّ لبّ است. در اين مرتبه شخص، در همه چيز فقط جلوه و جمال حق تعالي را مشاهده مي كند و فقط خدا را مي بيند و عرفاء اين مرتبه را فناء في اللّه و فناء في التوحيد مي گويند.<ref>نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، موسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، ۱۳۷۶، ص ۱۱۹.</ref> | |||
مرتبه دوم توحيد قِشر است كه از زبان گذشته و به قلب رسيده است در اين مرتبه انسان اعتقاد قلبي به يگانگي و يكتايي خداوند متعال پيدا مي كند. اين اعتقاد باعث نجات انسان از عذاب اخروي مي شود امّا باعث صفا و جلاي قلب انسان نمي شود مثل اعتقادي كه اكثر مردم دارند. | |||
مرتبه سوم توحيد، لُبّ است؛ در اين مرتبه انسان هم خلق را مي بيند و هم خالق را و معتقد است | |||
مرتبه چهارم توحيد، لُبّ لبّ است. در اين مرتبه شخص، در همه چيز فقط جلوه و جمال حق تعالي را مشاهده مي كند و فقط خدا را مي بيند و عرفاء اين مرتبه را فناء في اللّه و فناء في التوحيد مي گويند.<ref>نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، موسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، ۱۳۷۶، ص ۱۱۹.</ref> | |||
عارف در اين مرتبه، حتي خودش را هم در اين ميان نمي بيند، بلكه فقط جمال و جلال او را مشاهده مي كند. البته اين مرتبه از توحيد را با هيچ زباني نمي توان توصيف كرد و با هيچ قلمي نمي توان اوصافش را نوشت. اما براي مثال و نزديك كردن مطلب به ذهن مي توان اين چنين گفت: انسان از اعضاء و جوارح مختلفي تشكيل شده است اما اين اعضاء و جوارح آن چنان ارتباط محكمي با هم دارند كه وقتي انسان شخصي را مي بيند، و سپس از او سؤال شود كه چه چيزي را ديدي؟ در پاسخ مي گويد: يك نفر را ديدم، يعني تمام اعضاء و جوارح را يك چيز مي بيند. در مورد شخص عارف هم اين چنين است كه تمام آسمانها و زمين و تمام موجودات را، آن چنان مرتبط به همديگر مي بيند كه آنها را يك چيز مي بيند و تنها مدبّر و خالق آنها را مي نگرد. | عارف در اين مرتبه، حتي خودش را هم در اين ميان نمي بيند، بلكه فقط جمال و جلال او را مشاهده مي كند. البته اين مرتبه از توحيد را با هيچ زباني نمي توان توصيف كرد و با هيچ قلمي نمي توان اوصافش را نوشت. اما براي مثال و نزديك كردن مطلب به ذهن مي توان اين چنين گفت: انسان از اعضاء و جوارح مختلفي تشكيل شده است اما اين اعضاء و جوارح آن چنان ارتباط محكمي با هم دارند كه وقتي انسان شخصي را مي بيند، و سپس از او سؤال شود كه چه چيزي را ديدي؟ در پاسخ مي گويد: يك نفر را ديدم، يعني تمام اعضاء و جوارح را يك چيز مي بيند. در مورد شخص عارف هم اين چنين است كه تمام آسمانها و زمين و تمام موجودات را، آن چنان مرتبط به همديگر مي بيند كه آنها را يك چيز مي بيند و تنها مدبّر و خالق آنها را مي نگرد. | ||
در اين مرتبه چهارم است كه خداوند متعال آنچنان بنده اش را دوست دارد كه چشم و گوش و زبان و دست او مي شود. امام خميني | در اين مرتبه چهارم است كه خداوند متعال آنچنان بنده اش را دوست دارد كه چشم و گوش و زبان و دست او مي شود. [[امام خميني]] در كتاب شريف چهل حديث اين روايت را چنين نقل مي فرمايند: | ||
«فاذا احببْته كنت انا سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده الذي يبطش بها ان دعاني اجبته و ان سألني اعطيته.»<ref>خميني، سيد روح الله، شرح چهل حديث، روايت سي و چهارم، مرکز نشر فرهنگي رجاء، چاپ دوم، ۱۳۶۸.</ref> | |||
پس وقتي او را دوست داشتم، گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشمش كه با آن مي بيند و زبانش كه با آن سخن مي گويد و دستش كه با آن اخذ مي كند و اشياء را مي گيرد، اگر مرا بخواند به او جواب مي دهم و اگر از من چيزي بخواهد به او عطا مي كنم. | پس وقتي او را دوست داشتم، گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشمش كه با آن مي بيند و زبانش كه با آن سخن مي گويد و دستش كه با آن اخذ مي كند و اشياء را مي گيرد، اگر مرا بخواند به او جواب مي دهم و اگر از من چيزي بخواهد به او عطا مي كنم. | ||
اما بايد گفت در خود اين مرتبه چهارم، رتبه و درجاتي وجود دارد؛ زيرا اسماء و صفات نيكوي الهي بي نهايتند، لذا شناخت و معرفت پيدا كردن نسبت به آنها نيز بي نهايت خواهد بود | اما بايد گفت در خود اين مرتبه چهارم، رتبه و درجاتي وجود دارد؛ زيرا [[اسماء|اسماء الهی]] و [[صفات|صفات الهی]] نيكوي الهي بي نهايتند، لذا شناخت و معرفت پيدا كردن نسبت به آنها نيز بي نهايت خواهد بود. | ||
{{پایان پاسخ}} | {{پایان پاسخ}} | ||
خط ۶۷: | خط ۵۷: | ||
{{تکمیل مقاله | {{تکمیل مقاله | ||
| شناسه = | | شناسه = شد | ||
| تیترها = | | تیترها = شد | ||
| ویرایش = | | ویرایش = شد | ||
| لینکدهی = | | لینکدهی = شد | ||
| ناوبری = | | ناوبری = | ||
| نمایه = | | نمایه = | ||
خط ۷۶: | خط ۶۶: | ||
| بازبینی = | | بازبینی = | ||
| تکمیل = | | تکمیل = | ||
| اولویت = | | اولویت = ب | ||
| کیفیت = | | کیفیت = ب | ||
}} | }} | ||
{{پایان متن}} | {{پایان متن}} |
نسخهٔ ۱۱ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۹
توحيد چه مراتبي دارد؟
در کلام برای توحید از حیثیت های مختلف تقسیم بندی گوناگونی ارائه شده است، در یک تقسیم اولیه توحید به سه قسم توحید در ذات، توحید در صفات و توحید در افعال تقسیم شده است. در زمینه مراتب توحید هم تقسیم بندی گوناگونی صورت گرفته است، اما از لحاظ شخصی و درونی توحید 4 مرتبه دارد، اول اقرار زبانی، دوم اقرار زبانی و باور قلبی، سوم ایمان و اعتقاد و چهارم باور به اینکه هیچ چیزی غیر از خدای متعال وجود ندارد و همه خود او هستند، به این مرتبه فناء فی الله گفته می شود. در همین مرحله چهارم هم مراتبی از جهت میزان معرف به خدای متعال وجود دارد.
اقسام توحید
علماي علم اخلاق در يك تقسيم اوليه، توحيد را به اقسامي تقسيم كرده اند:
الف) توحيد در ذات، به اين معنا که خداوند يکتا است، هيچ مثل و مانند، شريک و همتايي ندارد، و گاهي توحيد ذاتي به معناي گسترده تري به کار مي رود و علاوه بر معناي فوق شامل بساطت ذات الهي و سلب ترکيب از خداوند نيز مي گردد.[۱] و اين مرتبه از توحيد به دو مرتبه توحيد واحدي و توحيد احدي تقسيم مي شود.[۲]
ب) توحيد در صفات، يعني صفات او عين ذاتش مي باشند و هيچ گونه تركيبي در ذاتش راه ندارد.
ج) توحيد در تأثير و فعل، كه «لا مُؤثر في الوجود الا اللّه، هيچ كاري در عالم وجود انجام نمي پذيرد مگر اينكه با اذن خداوند متعال است و فقط او در تحققش مؤثر است.
مراتب توحید
توحید را به مراتبي تقسيم مي كنند كه بعضي از بزرگان اين مراتب را چنين بر شمرده اند:
- مرتبه اول توحيد، قشرِ قشر است كه فقط اقرار زباني به كلمه توحيد است. اين توحيد، هيچ نفع اخروي به حال صاحبش ندارد و او را به كمال معنوي و سعادت اخروي نمي رساند؛ اما اين مقدار از توحيد منافع دنيوي دارد مثل آنكه جان، مال و ناموسش محترم است، و حکم کفّار را ندارد، اظهار توحيد توسط منافقين كه هيچ تأثيري در دل آنها ندارد، از اين قبيل است.
- مرتبه دوم توحيد قِشر است كه از زبان گذشته و به قلب رسيده است در اين مرتبه انسان اعتقاد قلبي به يگانگي و يكتايي خداوند متعال پيدا مي كند. اين اعتقاد باعث نجات انسان از عذاب اخروي مي شود امّا باعث صفا و جلاي قلب انسان نمي شود مثل اعتقادي كه اكثر مردم دارند.
- مرتبه سوم توحيد، لُبّ است؛ در اين مرتبه انسان هم خلق را مي بيند و هم خالق را و علاوه بر اعتقاد به یگانگی خداوند معتقد است همه اين مخلوقات را خداوند آفريده است و نيز همه اعمال و افعال را از خداوند متعال مي داند و براي همه آنها، فقط يك فاعل و مَصْدر قائل است و همه كارها و اعمال را مستند به حق تعالي مي كند و به اين مطلب هم باور و اعتقاد قلبي و يقيني دارد.
- مرتبه چهارم توحيد، لُبّ لبّ است. در اين مرتبه شخص، در همه چيز فقط جلوه و جمال حق تعالي را مشاهده مي كند و فقط خدا را مي بيند و عرفاء اين مرتبه را فناء في اللّه و فناء في التوحيد مي گويند.[۳]
عارف در اين مرتبه، حتي خودش را هم در اين ميان نمي بيند، بلكه فقط جمال و جلال او را مشاهده مي كند. البته اين مرتبه از توحيد را با هيچ زباني نمي توان توصيف كرد و با هيچ قلمي نمي توان اوصافش را نوشت. اما براي مثال و نزديك كردن مطلب به ذهن مي توان اين چنين گفت: انسان از اعضاء و جوارح مختلفي تشكيل شده است اما اين اعضاء و جوارح آن چنان ارتباط محكمي با هم دارند كه وقتي انسان شخصي را مي بيند، و سپس از او سؤال شود كه چه چيزي را ديدي؟ در پاسخ مي گويد: يك نفر را ديدم، يعني تمام اعضاء و جوارح را يك چيز مي بيند. در مورد شخص عارف هم اين چنين است كه تمام آسمانها و زمين و تمام موجودات را، آن چنان مرتبط به همديگر مي بيند كه آنها را يك چيز مي بيند و تنها مدبّر و خالق آنها را مي نگرد.
در اين مرتبه چهارم است كه خداوند متعال آنچنان بنده اش را دوست دارد كه چشم و گوش و زبان و دست او مي شود. امام خميني در كتاب شريف چهل حديث اين روايت را چنين نقل مي فرمايند:
«فاذا احببْته كنت انا سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و لسانه الذي ينطق به و يده الذي يبطش بها ان دعاني اجبته و ان سألني اعطيته.»[۴] پس وقتي او را دوست داشتم، گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و چشمش كه با آن مي بيند و زبانش كه با آن سخن مي گويد و دستش كه با آن اخذ مي كند و اشياء را مي گيرد، اگر مرا بخواند به او جواب مي دهم و اگر از من چيزي بخواهد به او عطا مي كنم.
اما بايد گفت در خود اين مرتبه چهارم، رتبه و درجاتي وجود دارد؛ زيرا اسماء الهی و صفات الهی نيكوي الهي بي نهايتند، لذا شناخت و معرفت پيدا كردن نسبت به آنها نيز بي نهايت خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
۱. آموزش عقائد مصباح يزدي.
۲. آموزش کلام اسلامي، سعيدي مهر.
۳. منشور جاويد آيت اللّه سبحاني، جلد دوم.
۴. پيام قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، جلدهاي ۲ و ۳.