شبهه آکل و مأکول
از نظر علمی تردیدی نیست که بدن انسان پس از مرگ، تحت عواملی تبدیل به نیترات و ازت میشود و قسمتی از آن در خاک جذب میگردد. همین مواد پس از زراعت، در محصولات کشاورزی جذب میشوند و با مصرف آنها توسط انسان، یا مصرف آنها توسط حیوانات حلال گوش و سپس مصرف آنها توسط انسان، همان مواد باعث رشد و نمو انسانهای زنده گشته و تشکیل دهنده سلولهای بدن فرد جدید میشوند. در روز رستاخیز و در موقع احیای مجدد انسان، کمبود مواد سازنده بدن فرد اول چطور جبران میشود؟ اگر با همان مواد اولیه تکمیل شود بدن فرد دوم دچار نقص میگردد و اگر تکمیل نگردد بدن فرد نخستین ناقص خواهد ماند!
در جواب شبهه آکل و مأکول، جوابهای مختلفی از سوی متکلمین ارائه شده است. تکامل بدن انسان هنگام حشر بر اساس وجود سلولها، حشر نفس انسان و به طبع آن جسم او و حشر اجزای اصلی بدن انسان در قیامت از جمله جوابهایی است که در پاسخ به این شبهه داده شده است.
بازگشت به آخرین ذرات
این پاسخ مبتنی بر سه مقدمه است:
- تقریباً همه سلولهای بدن در مدتی کمتر از ده سال، از نظر اجزا دگرگون گشته و هیچیک از ذرات پیشین بدن باقی نمیماند. در عین حال تا آستانه مرگ همه ذرات قبل، خواص و آثار خود را به سلولهای تازه میسپارند، به همین دلیل خصوصیات جسمی انسان مانند رنگ، شکل، قیافه و… با گذشت زمان ثابت هستند.
- اساس شخصیت انسان را روح تشکیل میدهد، لذا در رستاخیز باید به همان جسم سابق بازگردد تا فعالیت خود را در یک مرحله عالیتر از سر بگیرد.
- انسان از روز نخست، سلولی بیش نبود؛ همان یک «سلول نطفه»، تمام صفات او را دربرداشت و به تدریج از راه تکثیر تمام سلولهای بدن انسان به وجود آمد، بنابراین هر یک از سلولهای بدن انسان شعبه ای از سلول نخستین میباشند که تمام مشخصات جسمی او را دربردارند.
بنابر این مقدمات میتوان به این نتیجه رسید که اگر انسانی از انسان دیگری تغذیه کرد، اگر اجزای بدن او از بدن دیگری تشکیل شده باشد، به دلیل اینکه اجزای بدن فرد اول در تمام بدن دوم پراکنده شده است. پس هنگامی که اجزای بدن اول از آن دومی گرفته شد، به همان نسبت، مجموعه بدن دوم کوچکتر میشود، ولی از آنجا که این بدنِ کوچک، تمام صفاتِ شخصِ را بدون کم و کاست دربردارد در هنگام رستاخیز تکامل یافته و به شکل انسان کامل محشور میگردد.
وحدت نفس
تغییر و تحلیل کل سلولهای انسان از اموری است که امروزه به اثبات رسیده؛ در عین حال شخص انسان همان شخص سابق است و تغییر اجزای بدن هیچ تأثیری در بطلان شخصیت وی ندارد. پس «شخصیت» انسان با «نفس» اوست نه با بدن او، و از میان رفتن مقداری از مادّهِ بدنی شخصیّت انسان را تغییر نمیدهد و اگر روزِ رستاخیز نفسِ انسان به هر کدام از بدنهایی که اجزای آنها عوض شده و از بین رفته تعلّق یابد، بدن انسان همانند همان بدن دنیوی شخصیت یافته و تکامل پیدا میکند.[۱]
اجزای اصلیه
هر فردی از افراد انسان دارای دو قسم اجزا است:
- اجزای اصلیه: اجزایی است که در علم خداوندی به فردی معیّن از افراد انسانی اختصاص داده شده.
- اجزاء فضلیه: اجزایی است که در طول عمر انسان جزء بدن میگردند و کمکم به تحلیل میروند. از این جهت، بدن احتیاج به غذایی دارد که به جای مواد مصرف شده و تحلیل رفته بدن بنشیند.
بنابراین، اگر انسانی انسان دیگر را خورد، «اجزاء اصلیه» انسان اول، «اجزاء فضلیه» انسان دوم میگردد و از او دفع میشود بنابر این، با حشر اجزای اصلی انسان، اجزای فضلیه آن نیز تکامل یافته و حشر انسان به صورت کامل میگردد. علاوه بر اینکه، اگر با یک قسمت از بدن هم فرد محشور شود، برای اثبات معاد جسمانی کافی است.[۲]
مطالعه بیشتر
- محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی با حواشی حکیم سبزواری، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ص۲۶۱ به بعد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ ه. ش.
- لاهیجی، ملاعبداللَّه، گوهر مراد، ص۴۵۰ به بعد، تهران، کتابفروشی اسلامیه.
- آموزش کلام اسلامی، ج۲، محمد سعیدی مهر.
منابع
- ↑ بررسیهای اسلامی، پیشین، ص۱۰۲ و ۱۰۳؛ (ملاصدرا) صدرالدین شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چاپ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م، ج۹، ص۲۰۰ و ۲۰۱؛ سبزواری، ملاهادی، شرح منظومه، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ص۳۴۶.
- ↑ ر. ک. طیب، سیدعبدالحسین، کلم الطیب در تقریر عقاید اسلام، چاپ سوم، تهران، کتابفروشی اسلام، ص۶۳۲ و ۶۳۳، زاهدی، زین الدین (جعفر)، شرح منظومه فارسی، قم، انتشارات ایران، ج۳، ص۲۶۳.