مفهوم آیات نفی کننده معجزه برای پیامبر(ص)
خداوند براي اين که مردم هلاک نشوند براي پيامبرش محمّد(ص) نفرستاد. چرا که طبق آياتي از قرآن کريم معجزه سبب هلاکت و ازبين رفتن مردم با عذاب الهي خواهد شد، آيا اين سخن منطقي است؟
معجزه، برای اثبات نبوت ضروری و لازم است و جمیع انبیاء برای اثبات نبوّت خود معجزاتی داشتهاند. پیامبر(ص) نیز علاوه بر قرآن، دارای معجزاتی مانند اخبار غیب از آینده، اخبار از توطئه کفار، شق القمر و ... هستند. در بعضی از آیات قرآن، درخواست کفّار برای ارسال معجزات دیگر توسط پیامبر(ص)، منع شده است و دلیل آن، تکذیب آن معجزه توسط کفّار همانطور که گذشتگان نیز تکذیب کردهاند، تکذیب نشانههای موجود و عدم ایمان به معجزات جدید در صورت مشاهده، ذکر شده است. علاوه بر اینکه در تمامی این آیات درخواست معجزه توسط کفّار، همراه با استهزاء بوده است و هدف از معجزه که اثبات نبوت باشد، با اجابت به این درخواستها محقق نمیشده است.
ضرورت داشتن معجزه
ارائه ی معجزه براي انبياء ضرورت دارد. چرا که اثبات ارسال نبی از طرف خداوند و تصدیق ادعای او نیاز به چیزی ماوراء طبیعت و ما فوق قدرت انسانی دارد، تا اتمام حجت براي مردم تمام شود.
هدف از ارائه ی معجزه، تصديق نبوت است، نه اين كه بر صدق معارف حقهاي كه بشر را به آن دعوت می کند، دلالت داشته باشد، چون آن معارف مانند توحيد و معاد برهاني است، و احتياج به معجزه ندارد.[۱]
معجزه داشتن پيامبر(ص)
قرآن کریم يك معجزه فرازمانی، جهانی، جاودانی، روحاني و معنوي است و براي آنها كه اهل فكر و انديشهاند بهترين گواه است، اما نميتوان انكار كرد كه ضميمه كردن اين معجزه با معجزات محسوس مادي براي افراد عادي، اهمیت داشته است. به خصوص اين كه قرآن کریم مرتبا از اين گونه معجزات در مورد ساير پيامبران خبر ميدهد و بدون شك اين سبب ميشود كه مردم انتظار چنان معجزاتي از پيامبر اكرم(ص) داشته باشند.
در قرآن در مذمت و نکوهش کافران آمده است ﴿و اذا ذكروا لا يذكرون و اذا راوا آيه سيستخرون و قالوا ان هذا الا سحر مبين؛ هنگامي كه به آنها تذكر داده شود پذيرا نميشوند و هنگامي كه معجزهاي را ببينند مسخره ميكنند و ميگويند: اين تنها سحر آشكاري است﴾(صافات:۱۳-۱۵) تعبیر از «راوا آیة» و «سحر مبین»، نشان می دهد که منظور از آیه، نمی تواند ناظر به قرآن باشد، بلکه این تعبیر با معجزات خارق العاده تناسب دارد و ساحر نامیده شدن پیامبر توسط مشرکان نیز، نشان دهنده این مطلب است که آنها معجزاتی از پیامبر(ص) دیده بودند.
جریان اسراء و اخبار از کاروانها
در سوره اسراء آمده است ﴿سبحان الذي اسري بعبده ليلاً من المسجد الحرام الي المسجد الاقصي الذي باركنا حوله لنريه من آياتنا انّه هو السميع البصير؛ پاك و منزه است خدايي كه بندهاش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد اقصي كه گردا گردش را پر بركت ساختيم برد، تا آيات خود را به او نشان دهيم او شنوا و بينا است﴾(اسراء:۱)
بدون شك، رفتن از مسجد الحرام به مسجد الاقصي و از آن فراتر رفتن به آسمانها، مخصوصاً در شرايط آن زمان يك امر خارقالعاده بوده است، و روايات اسلامي نشان ميدهد كه مردم از طريق اخباري كه پيامبر(ص) از كاروان هايي كه در مسير راه مكه و شام بودند، در جريان اين امر قرار گرفتند.[۲]
اخبار از توطئه یهود
در سوره مائده آمده: ﴿يا ايها الذين امنوا اذكروا نعمت الله عليكم اذهم قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم مكّف ايديهم عنكم؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد، نعمتي را كه خدا به شما بخشيده ياد كنيد آن زمان كه جمعي (از دشمنان) قصد داشتند دست خود را به سوي شما دراز كنند (و به شما ضربه زنند) اما خداوند دست آنها را كوتاه كرد﴾(مائده:۱۱)
در شأن نزول این آیه آمده است، آيه شريفه اشاره ی سربسته به توطئه يهودیان بني نضير است كه درصدد كشتن پيامبر اسلام(ص) بر آمده بودند. هنگامي كه پيامبر(ص) با گروهي از ياران به سراغ آنها رفتند تا درباره قراردادي صحبت كنند، آنها گفتند مانعي ندارد بنشينيد و غذا ميل كنيد تا مقصود شما انجام گردد و در اين حال قصد داشتند حمله غافلگيرانه كنند و پيامبر و يارانش را از بين ببرند، خداوند، پيامبر(ص) را آگاه فرمود و او هم يارانش را با خبر ساخت و با سرعت برگشتند.
شق القمر
يكي ديگر از معجزات آن حضرت، داستان «شقّ القمر» است كه درباره آن ميفرمايد: ﴿اقتربت الساعه و انشق القمر و ان يروا آيه يعرضوا و يقولوا سحر مستمر و كذبوا و اتبعوا اهواءهم و كل امر مستقر؛ قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت و هر گاه نشانه (و معجزهاي) را ببينند رويگردان شده ميگويند اين سحري است مستمر آنها (آيات خدا را) تكذيب كردند و از هواي نفس شان پيروي نمودند و هر چيزي را قرار گاهي است.﴾(قمر:۱-۳)
مشهور مفسرین، این آيه را، اشاره به شكافته شدن ماه به عنوان يك معجزه در زمان رسول اكرم(ص) می دانند. مرحوم طبرسي نيز «در مجمع البيان» حديث انشقاق ماه را از گروه زيادي از صحابه پيامبر(ص) و گروهي از مفسران نقل ميكند كه مطابق روايات مشهور، مشركان نزد پيامبر اكرم(ص) آمدند و گفتند: «اگر راست ميگويي و تو پيامبر هستي ماه را براي ما دو پاره كن» فرمود: «اگر اين كار را بكنم ايمان ميآوريد؟» گفتند: آري و آن شب چهاردهم ماه بود پيامبر(ص) از پيشگاه خداوند تقاضا كرد آن چه را خواسته بودند به او بدهد ناگهان ماه به دو پاره تقسيم شد و رسول خدا(صلي الله عليه و آله) آنها را يكيك صدا ميزد و ميفرمود ببينيد و چيزي نگذشت كه دو قطعه ماه به فرمان خدا به هم پيوست و دوباره به صورت اول برگشت.[۳]
آیات نفی کننده معجزه
با توجه به آیاتی که در ادامه میآید، نفی آمدن معجزه برای پیامبر(ص)، در مقابل درخواست مشرکین است که با تمسخر و استهزاء از پیامبر(ص) درخواست معجزه میکردند و اگر خداوند در مقابل خواسته مشرکان مکه معجزه نميفرستد، به خاطر اين است که هدف معجزه که اثبات نبوت پیامبر(ص) است با درخواست کفّار محقق نمیشود و فایدهای در اجابت این درخواستها وجود نداشته است.
رد درخواست معجزات پیشنهادی کفّار
﴿وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلاَّ أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَه مُبْصِرَه فَظَلَمُوا بِها وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلاَّ تَخْويفاً؛ هيچ چيز مانع ما نبود كه اين معجزات (درخواستى بهانه جويان) را بفرستيم، جز اينكه پيشينيان (كه همين درخواست ها را داشتند، و با ايشان هماهنگ بودند)، آن را تكذيب كردند (از جمله) ما به (قوم) ثمود، ناقه داديم (معجزههاى) كه روشنگر بود اما بر آن ستم كردند (و ناقه را كشتند). ما معجزات را فقط براى بيم دادن مىفرستيم﴾(اسراء:۵۹)
دلیل اینکه خدا، معجزاتی كه كفار پيشنهاد مىكنند را نمی فرستد، این است که با توجه به اینکه گذشتگان (اولين) با آمدن معجزات پيشنهادى خود باز هم كفر ورزيدند، اينها نيز بعد از ديدن معجزه و آيات پيشنهادى خود ايمان نخواهند آورد و در نتيجه مانند گذشتگان به عذاب الهی هلاك و يا عذاب شديد مبتلا شوند، هم چنان كه پيشينيان به عذاب مبتلا شدند.
علامه طباطبایی می فرماید: از آنجا كه معجزات پيشنهادى هيچ گونه مصلحتى نداشته و هيچ يك به آن ايمان نمىآوردند، از اين نظر خدا آن آيات را نفرستاد.[۴]
تکذیب قرآن و درخواست معجزه دیگر
﴿قُلْ إِنِّي عَلى بَيِّنَه مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ ما عِنْدي ما تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلينَ؛ بگو: من دليل روشنى از پروردگارم دارم و شما آن را تكذيب كردهايد! آنچه شما در باره آن (از نزول عذاب الهى) عجله داريد، به دستِ من نيست! حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا مىكند، و او بهترين جدا كننده (حق از باطل) است.﴾(انعام:۵۹)
"بينه" به معناى راهنمايى با بيان روشن است، و بينه را از اين نظر بينه گفتند كه به وسيله آن حق از باطل جدا میشود. مراد از مرجع ضميرى كه در جمله "وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ" هست، قرآن کریم است. با توجه به ادامه آیه معنای آیه چنین میشود که: آن چيزى كه خدا رسالت مرا به آن تاييد نموده است، قرآن است و شما آن را تكذيب مىكنيد و معجزه و بينه ديگرى طلب مىنمائيد كه نه من به خودى خود اختيار آن را دارم و نه پروردگارم امر آن را به من واگذار نموده، بنابر اين، بين من و شما چيزى كه بر سر آن توافق كنيم وجود ندارد. زيرا آن معجزههایى كه به من واگذار شده شما قبولش نداريد، و آن چيزى كه مورد قبول شما است به من واگذار نشده است.[۵]
عدم ایمان کفار در صورت مشاهده معجزه
﴿وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَتْهُمْ آيَه لَيُؤْمِنُنَّ بِها قُلْ إِنَّمَا الْآياتُ عِنْدَ اللَّهِ وَ ما يُشْعِرُكُمْ أَنَّها إِذا جاءَتْ لا يُؤْمِنُونَ؛ با نهايت اصرار، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر نشانهاى [معجزهاى] براى آنان بيايد، حتماً به آن ايمان مىآورند بگو: معجزات فقط از سوى خداست (و در اختيار من نيست كه به ميل شما معجزهاى بياورم) و شما از كجا مىدانيد كه هر گاه معجزهاى بيايد (ايمان مىآورند؟ خير،) ايمان نمىآورند!﴾(انعام:۱۰۹)
ما حصل معناى آيه چنين است: ايشان تا آنجا كه توانستند قسمهاى غليظ و شديد خوردند كه اگر معجزهاى از ناحيه پروردگار ببينند كه دلالت بر صدق ادعاى رسول خدا و نبوت وى كند ايمان خواهند آورد، بگو اختيار آوردن آيات و معجزات به دست من نيست تا از پيش خود خواسته شما را اجابت كنم، مالك و محيط بر آنها خدا است.[۶]
تمسخر مشرکین در عدم نزول معجزه
﴿وَ قالُوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَه مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ عَلى أَنْ يُنَزِّلَ آيَه وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ؛ و گفتند: چرا نشانه (و معجزهاى) از طرف پروردگارش بر او نازل نمىشود؟!» بگو: «خداوند، قادر است كه نشانهاى نازل كند ولى بيشتر آنها نمىدانند!﴾(انعام:۳۷)
اين آيه گفتار مشركين را حكايت مىكند كه به منظور عاجز ساختن رسول خدا(ص) و از روی استهزاء گفته بودند: چرا معجزهاى از ناحيه پروردگارش بر وى نازل نشد؟ نشانه تمسخر و استهزاء در این آیه تعبیر مشرکین است که گفتند: «از ناحيه پروردگارش»، و نگفتند: از ناحيه پروردگار ما، يا از ناحيه خدا.[۷]
اخبار از معجزات پیامبران گذشته، بزرگترین معجزه
﴿وَ قالُوا لَوْ لا يَأْتينا بِآيَه مِنْ رَبِّهِ أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَه ما فِي الصُّحُفِ الْأُولى؛ گفتند: چرا (پيامبر) معجزه و نشانهاى از سوى پروردگارش براى ما نمىآورد؟! (بگو:) آيا خبرهاى روشنى كه در كتاب هاى (آسمانى) نخستين بوده، براى آنها نيامد؟!﴾(طه:۱۳۳)
اين آيه حكايت گفتار مشركين مكه است كه به عنوان تعريض به قرآن کریم گفتهاند: اين قرآن آيتى نيست كه بر نبوت دلالت كند، بايد آيتى بياورد نظير آياتى كه پيغمبران نخست آوردند. و منظورشان اهانت به قرآن كريم و عاجز ساختن رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در آوردن معجزه پيشنهادى است و جمله "أَوَلَمْ تَأْتِهِمْ بَيِّنَه ..." پاسخ از آن اعتراض است. به عبارت دیگر اخبار از معجزات پیامبران پیشین که در قرآن آمده است، خود بزرگترین معجزه برای اثبات نبوت پیامبر(ص) است.
منابع
- ↑ طباطبايي، سیّد محمّد حسین، ترجمه الميزان، مترجم: موسوي همداني، سيد محمد باقر، دفتر انتشارات جامعه مدرسين قم، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ طبرسی، مجمع البيان، تهران: انتشارات ناصر خسرو، ج۶، ص۳۹۵.
- ↑ جهت آگاهي بيشتر ميتوانيد از كتب ذيل استفاده نماييد: پيام قرآن، آيت ا... مكارم شيرازي و ديگران، ج۸، ص۳۲۷-۳۱۱، ۱۳۷۵، ش، مدرسه الامام علي بن ابيطالب ـ عليهالسلام ـ/ تفسير الميزان، همان، ج۱۲، ص۱۷۵، دارالكتب الاسلاميه.
- ↑ طباطبايي ، سیّد محمدحسين؛ الميزان،ترجمه: موسوي همداني ، محمدباقرقم ، جامعه مدرسين ، ج۱۳، ص: ۱۸۶
- ↑ ترجمه الميزان، ج۷، ص: ۱۶۳
- ↑ طباطبایی، سیّد محمّد حسین، ترجمه الميزان، ج۷، ص: ۴۴۱
- ↑ همان، ترجمه الميزان، ج۷، ص: ۱۰۱