نام مکانهای ذکر شده در قرآن
این مقاله هماکنون به دست fabbasi در حال ویرایش است. |
سؤال
در قرآن کریم به چه مکانهایی اشاره شده است؟
اماکنی مختلفی در قرآن ذکر شده است. نام شهرهایی مثل مصر و بابل. نام مساجدی همچون مسجدالاحرام و مسجدالاقصی. سرزمینهایی مانند مدین و احقاف. کوههای طور، صفا و مروه. اشاراتی به دریاها و رودخانهها.
شهرها
- بابل: ﴿... وَمَا أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ …؛ آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود﴾(بقره:۱۰۲)
- بَکَّه (نام دیگر مکه): ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّه مُبَارَکًا وَهُدًی لِلْعَالَمِینَ؛ اولین خانهای که برای مردم قرار داده شد همان است که در سرزمین مکه است که پربرکت و مایه هدایت جهانیان است.﴾(آلعمران:۹۶)
- مدینه: ﴿يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ؛ آنها میگویند: اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون میکنند! در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمیدانند!﴾(منافقون:۸)
- یثرب: نام دیگر شهر مدینه النبی: ﴿وَ إِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ يا أَهْلَ يَثْرِبَ لا مُقامَ لَكُمْ فَارْجِعُوا وَ يَسْتَأْذِنُ فَريقٌ مِنْهُمُ النَّبِيَّ يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنا عَوْرَةٌ وَ ما هِيَ بِعَوْرَةٍ إِنْ يُريدُونَ إِلاَّ فِراراً؛ و (نيز) به خاطر آوريد زمانى را كه گروهى از آنها گفتند: اى اهل يثرب! اينجا جاى توقف شما نيست؛ به خانههاى خود بازگرديد! و گروهى از آنان از پيامبر اجازه بازگشت مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است، در حالى كه بىحفاظ نبود؛ آنها فقط مىخواستند (از جنگ) فرار كنند.﴾(احزاب:۱۳)
- روم: ﴿غُلِبَتِ الرُّوم؛ رومیان شکست خوردند.﴾(روم:۲)
- سبأ: ﴿فَمَكَثَ غَيْرَ بَعيدٍ فَقالَ أَحَطْتُ بِما لَمْ تُحِطْ بِهِ وَ جِئْتُكَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ يَقينٍ؛ (هدهد) چندان درنگ نكرد گفت: من بر چيزى آگاهى يافتم كه تو بر آن آگاهى نيافتى؛ من از سبا يك خبر قطعى براى تو آوردهام.﴾(نمل:۲۲)
- ایکه: اين عنوان به صورت تركيب اضافى ﴿أَصْحابُ الْأَيْكَه﴾ ۴ بار در آيات ۷۸ سوره حجر؛[۱] ۱۷۶ سوره شعراء؛[۲] ۱۳ سوره ص[۳] و ۱۴ سوره ق[۴] آمده است.[۵]
- مصر: این نام پنج مرتبه قرآن آمده است. در آیه ۵۱ سوره زخرف؛[۶] و آیه ۹۹سوره یوسف؛[۷] و آیه ۲۱ سوره یوسف[۸] به معنای شهر مصر است که امروزه پایتخت کشور مصر میباشد. در آیه۶۱ سوره بقره[۹] و ۸۷ سوره یونس[۱۰] به معنای شهر مصر یا هر شهر دیگری آمده است.[یادداشت ۱]
- حِجر: ﴿وَلَقَدْ كَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ؛ و اصحاب حجر(قوم ثمود) پیامبران را تکذیب كردند.﴾(حجر:۸۰) اصحاب حجر همان قوم ثمود، قوم صالح هستند. طبرسی گوید: علّت این تسمیه آن است که نام شهرشان حجر بود و گفتهاند نام درّهای بود که در آن ساکن بودند.[۱۱] در قرآن سورهای نیز به همین نام آمده است.[یادداشت ۲]
مساجد
- مسجدالحرام: ۱۵بار در قرآن آمده است.[۱۲] خداوند مسجد الحرام قبله مسلمانان قرار داده است: ﴿قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ وَ إِنَّ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَيَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ؛ نگاههاى انتظارآميز تو را به سوى آسمان (براى تعيين قبله نهايى) مىبينيم! اكنون تو را به سوى قبلهاى كه از آن خشنود باشى، باز مىگردانيم. پس روى خود را به سوى مسجد الحرام كن! و هر جا باشيد، روى خود را به سوى آن بگردانيد! و كسانى كه كتاب آسمانى به آنها داده شده، بخوبى مىدانند اين فرمانِ حقى است كه از ناحيه پروردگارشان صادر شده است و خداوند از اعمال آنها غافل نيست.﴾(بقره:۱۴۴)
- مسجد الاقصی: در سوره اسراء آمده است: ﴿سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الأقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ؛ منزّه است آن [خدايى] كه بندهاش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الأقصى كه پيرامون آن را بركت دادهايم، سير داد،﴾(اسرا:۱) این آیه بیانگر به معراج رفتن رسول خدا(ص) میباشد که از مسجد الحرام به سمت مسجد الاقصی و از آنجا به معراج رفته است.[۱۳]
سرزمینها و مکانها
- سرزمین مَدْیَن: مدین نام سرزمینی است که حضرت شعیب پیامبرشان بود: ﴿وَ إِلى مَدْيَنَ أَخاهُمْ شُعَيْباً قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ قَدْ جاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْميزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ و به سوى مدين، برادرشان شعيب را (فرستاديم)؛ گفت: «اى قوم من! خدا را بپرستيد، كه جز او معبودى نداريد! دليل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است؛ بنا بر اين، حق پيمانه و وزن را ادا كنيد! و از اموال مردم چيزى نكاهيد! و در روى زمين، بعد از آنكه (در پرتو ايمان و دعوت انبياء) اصلاح شده است، فساد نكنيد! اين براى شما بهتر است اگر با ايمان هستيد.﴾ در آیات دیگر قرآن نیز سرزمین مدین آمده است.[۱۴]
- سرزمین احقاف: در سوره احقاف آیه ۲۱ میفرماید: ﴿وَاذْکُرْ أفاعادٍ اِذْ اَنْذَر قَوْمَهُ ما الأحْقافِ وقد خَلَتِ النُّدُرُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ…؛ برادر قوم عاد را یاد کن، آن زمان که قومش را در سرزمین احقاف بیم داد در حالی که پیامبران زیادی قبل ازاو در گذشتههای دور و نزدیک آمده بودند.﴾
- مجمع البحرین: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّىٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُبًا؛ به خاطر بیاور هنگامی را که موسی به دوست خود گفت: دست از جستجو برنمیدارم تا به مجمع البحرین(محل تلاقی دو دریا) برسم؛ هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم.﴾(کهف:۶۰) علامه شعرانی مجمع البحرین را تنگهای در حوالی شام و مصر میداند که یکی از دریاهای آن به خلیجی میپیوندد.[۱۵]
- غار اصحاب کهف: در سوره کهف آیات ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۶ و ۲۵ به کار رفته است و منظور غاری است که اصحاب کهف در آن پنهان شده و مدتی به خواب رفتند.
- بدر: منطقه بدر ناحیهای سرسبز و برخودار از منابع آب در حوالی صد و پنجاه کیلومتری جنوب مدینه است. بدر در محلّ پیوستن راه مدینه به راه کاروانرو مکّه به شام قرار داشته و به سبب وجود آب، استراحتگاه کاروانها بوده است.[۱۶] در سورههای آل عمران، آیات۱۳-۱۲و ۱۲۷-۱۲۳. سوره نساء، آیه۷۸-۷۷. سوره انفال، آیات۱۹-۱. ۵۱-۳۶. ۷۱-۶۷، به داستان بدر اشاره و از آن به عنوان یوم الفرقان یاد شده است: ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا يَوْمَ الْفُرْقَانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ؛ اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدایی حق از باطل، روز درگیری دو گروه (باایمان و بیایمان) [= روز جنگ بدر] نازل کردیم، ایمان آوردهاید.﴾(انفال:۴۱)
- حُنَین: حُنَین بیابانی است مابین طائف و مکّه که جنگ معروف حُنَیْن در آن اتفاق افتاد و قبیله هوازن و ثقیف بر سر مسلمانان ریخته و آنها را شکست دادند.[۱۷] در قرآن به جنگ حنین اشاره شده است: ﴿لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ۙ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ؛ خداوند شما را در جاهای زیادی یاری کرد (و بر دشمن پیروز شدید)؛ و در روز حنین (نیز یاری نمود)؛ در آن هنگام که فزونی جمعیّتتان شما را مغرور ساخت، ولی (این فزونی جمعیّت) هیچ به دردتان نخورد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شده؛ سپس پشت (به دشمن) کرده، فرار نمودید!﴾(توبه:۲۵)
کوهها
- کوه طور یا طور سینا: طور سینا در جنوب صحرای سینا قرار گرفته و صحرای سینا نیز در شمال شرقی کشور مصر و هممرز با فلسطین، اردن و عربستان است. در آن ناحیه، کوههای متعددی وجود دارد که کوه سینا در میان آنها است.[۱۸] قرآن یکبار از تعبیر «طور سیناء» استفاده کرده و به درختی که در آنجا رشد میکند و روغن میدهد، اشاره کرده است.[۱۹] قرآن به طور سینین قسم خورده است[۲۰] که برخی مفسران منظور از آن را همان طور سیناء دانستهاند.[۲۱] در آیات دیگر نیز تعبیر به «الطور» وجود دارد.[۲۲] مفسران منظور از آن را همان، طور سیناء دانستهاند.[۲۳]
- کوه صفا و مروه: ﴿إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَه مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ؛ «صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانههای) خداست.﴾(بقره:۱۵۸)
- کوه جودی: جودی نام کوهی است که بهگفته قرآن پس از فروکشکردن طوفان، کشتی نوح بر آن قرار گرفت.[۲۴] نام این کوه تنها یکبار در قرآن ذکر شده است: ﴿وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ۖ وَقِيلَ بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ و گفته شد: ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت و گفته شد: دور باد قوم ستمگر.﴾(هود:۴۴)
- کوه اُحُد: کوهی است سرخرنگ که در شمال مدینه[۲۵] در فاصله شش کیلومترى شهر مدینه بوده است (گر چه امروزه به جهت گسترش مدینه این کوه در داخل شهر قرار گرفته است.[۲۶] کلمه اُحُد در قرآن نیامده است؛ اما آیات ۱۲۱ تا ۱۷۱ سوره آل عمران به جنگ احد پرداخته است.[۲۷]
اماکن بهشتی
- جنات عدن [۲۸]
- جناتِ الفردوس.[۲۹]
- جنات المَأوی. [۳۰]
- جنات النعیم.[۳۱]
- جنه الخلد.[۳۲]
- جنه الماوی.[۳۳]
- جنهٍ عالیه.[۳۴]
- جنهُ نعیم.[۳۵]
- دارُالسّلام.[۳۶]
- دارُ القرار.[۳۷]
- دارُ المتقین، نمل، ۳۰.
- دارُ المقُامه، فاطر، ۳۵.
- روضات الجنّات، شوری، ۲۲.
- طُوبی، رعد، ۲۹.
- علیّون، مطففین، ۱۸.
- فردوس، مؤمنون، ۱۱.
- فضل، مؤمنون ۱۱. مفسران فضل را بهشت دانستهاند.
- عین، واقعه، ۲۷. بسیاری از مفسرین مراد از عین را بهشت دانستهاند.[۳۸]
مطالعه بیشتر
- دکتر محمود رامیار، تاریخ قرآن کریم، (تهران، انتشارات امیرکبیر، ۷۹ ش)، ص۷۷۱–۷۷۵.
- پروفسور عباس شوشتری، فرهنگ لغات قرآن، (تهران، انتشارات گنجینه، ۵۹ ش).
- الیاس کلانتری، لغات قرآن در تفسیر مجمع البیان، (تهران، انتشارات بیان، ۶۳ ش).
- مصطفی اسرار، دانستنیهای قرآن، (تهران، انتشارات محیا، ۱۳۷۵ ش).
منابع
- ↑ ﴿وَ إِنْ كانَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ لَظالِمينَ؛ اصحاب الأيكه به یقین قوم ستمگرى بودند!﴾
- ↑ ﴿كَذَّبَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ الْمُرْسَلينَ؛ اصحاب ايكه رسولان (خدا) را تكذيب كردند.﴾
- ↑ ﴿وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ أُولئِكَ الْأَحْزابُ؛ و قوم ثمود و لوط و اصحاب الأيكه، اينها احزابى بودند (كه به تكذيب پيامبران برخاستند).﴾
- ↑ ﴿وَ أَصْحابُ الْأَيْكَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعيدِ؛ و اصحاب الايكه و قوم تبّع، هر يك از آنها فرستادگان الهى را تكذيب كردند و وعده عذاب درباره آنان تحقّق يافت.﴾
- ↑ مركز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن از دايره المعارف قرآن كريم، قم، بوستان كتاب قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ش، ج۲، ص۲۰۱.
- ↑ ﴿وَ نادى فِرْعَوْنُ في قَوْمِهِ قالَ يا قَوْمِ أَ لَيْسَ لي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْري مِنْ تَحْتي أَ فَلا تُبْصِرُونَ؛ فرعون در ميان قوم خود ندا داد و گفت: «اى قوم من! آيا حكومت مصر از آن من نيست، و اين نهرها تحت فرمان من جريان ندارد؟ آيا نمىبينيد؟﴾
- ↑ ﴿فَلَمَّا دَخَلُوا عَلى يُوسُفَ آوى إِلَيْهِ أَبَوَيْهِ وَ قالَ ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ؛ و هنگامى كه بر يوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: همگى داخل مصر شويد، كه انشاء اللَّه در امن و امان خواهيد بود.﴾
- ↑ ﴿وَ قالَ الَّذِي اشْتَراهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمي مَثْواهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ؛ و آن كس كه او را از سرزمين مصر خريد [عزيز مصر]، به همسرش گفت: مقام وى را گرامى دار، شايد براى ما سودمند باشد؛ و يا او را بعنوان فرزند انتخاب كنيم! و اين چنين يوسف را در آن سرزمين متمكّن ساختيم! (ما اين كار را كرديم، تا او را بزرگ داريم؛ و) از علم تعبير خواب به او بياموزيم؛ خداوند بر كار خود پيروز است، ولى بيشتر مردم نمىدانند.﴾
- ↑ ﴿وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذي هُوَ أَدْنى بِالَّذي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ ...؛ و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: «اى موسى! هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفاء كنيم! از خداى خود بخواه كه از آنچه زمين مىروياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما فراهم سازد. موسى گفت: آيا غذاى پستتر را به جاى غذاى بهتر انتخاب مىكنيد؟! در شهرى فرود آئيد؛ زيرا هر چه خواستيد، در آنجا براى شما هست.﴾
- ↑ ﴿وَ أَوْحَيْنا إِلى مُوسى وَ أَخيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنينَ؛ و به موسى و برادرش وحى كرديم كه: براى قوم خود، خانههايى در سرزمين مصر انتخاب كنيد؛ و خانههايتان را مقابل يكديگر قرار دهيد! و نماز را برپا داريد! و به مؤمنان بشارت ده.﴾
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۱۲۷.
- ↑ سوره بقره آیات ۱۴۴، ۱۴۹، ۱۵۰، ۱۹۱، ۱۹۶، ۲۱۷. سوره مائده، آیه۲. سوره انفال، آیه۳۴. سوره توبه، آیات۷، ۱۹، ۲۸. سوره اسراء، آیه۱. سوره حج، آیه۲۵. سوره فتح، آیه۲۵، ۲۷.
- ↑ طباطبايى، محمدحسين، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه: محمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش، ج۱۳، ص۶.
- ↑ سوره توبه، آیه۷۰. سوه هود، آیه۸۴. سوره طه، آیه۴۰. سوره حج، آیه۴۴. سوره قصص، آیه۲۲٬۲۳، ۴۵. سوره عنکبوت، آیه۳۶.
- ↑ شعرانی، ابو الحسن، نثر طوبی، انتشارات اسلامیه، ص۶۳.
- ↑ علی، صالح احمد، دولت رسول خدا، ترجمه: هادی انصاری، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۱ش، ص۲۱۲. جعفریان، رسول، آثار اسلامى مکه و مدینه، تهران، تهران، نشر مشعر، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش، ص۳۹۳.
- ↑ قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۸۹. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، ص۲۶۰.
- ↑ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: میر دامادی، جمالالدین، بیروت، دارالفکر، دارصادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۲۹۳.
- ↑ سوره مؤمنون، آیه ۲۰.
- ↑ سوره تین، آیه ۲.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۱۴۰.
- ↑ سوره نساء، آیه ۱۵۴. سوره طور، آیه۱.
- ↑ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش، ج۱۲، ص۲۹۲.
- ↑ رضازاده شفارودی، معصومه، و ابوالقاسم کارگزار، «جودی»، در دانشنامه جهان اسلام، تهران، بنیاد دایره المعارف اسلامی، ۱۳۷۵ش، ص۳۳۴.
- ↑ حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج ۱، ص ۱۰۹.
- ↑ دانشنامه حج و حرمین شریفین، مدخل کوه احد
- ↑ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۱۹. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۵۷ق/۱۹۵۵م، ج۲، ص۱۰۶.
- ↑ سوره توبه، آیه۷۲. سوره رعد، آیه۲۳. سوره نحل، آیه۳۱. سوره کهف، آیه۳۱. سوره مریم، آیه۶۱. سوره طه، آیه۷۶. سوره فاطر، آیه۳۳. سوره ص، آیه۵۰. سوره غافر، آیه۸. سوره صف، آیه۱۲. سوره بینه، آیه۸.
- ↑ سوره کهف، آیه۱۰۷.
- ↑ سوره سجده، آیه۱۹.
- ↑ سوره مائده، آیه۶۵. سوره یونس، آیه۹. سوره حج، آیه۵۶. سوره لقمان، آیه۸. سوره صافات، آیه۴۳. سوره واقعه، آیه۱۲. سوره قلم، آیه۳۴.
- ↑ سوره فرقان، آیه۱۵.
- ↑ سوره نجم، آیه۱۵.
- ↑ سوره حاقه، آیه۲۲.
- ↑ سوره واقعه، آیه۸۹. سوره شعراء، آیه۸۵. سوره معارج، آیه۳۸.
- ↑ سوره انعام، آیه۱۲۷. سوره یونس، آیه۲۵.
- ↑ سوره غافر، آیه۳۹.
- ↑ خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه علوم قرآنی، ج۱، تهران، انتشارات دوستان، ۱۳۷۷ش، ص۳۹۹.
- ↑ برخی از مفسران «مصر» را در این دو آیه به معنای شهر گرفتهاند. عرب به شهر گاهی «مدینه» و گاهی «مصر» میگوید. منظور از مصر در این دو آیه، شهری است که قرار بود بنی اسرائیل به آنجا روند.(ممکن است همان شهر مصر امروزی باشد یا شهر دیگری که نامش را قرآن نگفته است)«مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، چاپ دهم، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۲۷۷.»
- ↑ در دوازده سوره از سورههای قرآن به سرگذشت اصحاب الحجر اشاره شدهاست: ۱. سوره اعراف ۲. سوره هود ۳. سوره حجر ۴. سوره شعراء ۵. سوره ذاریات ۶. سوره حاقّه ۷. سوره فجر ۸. سوره شمس ۹. سوره حج ۱۰. سوره عنکبوت ۱۱. سوره قمر ۱۲. سوره شمس. هرچند عمدتاً در چهار سوره اعراف و هود و حجر و شعرا پیرامون آنها بحث شدهاست.