امام صادق(ع) در کتب اهل سنت
این مقاله هماکنون به دست Fabbasi در حال ویرایش است. |
آیا در کتابهای اهل سنت از امام صادق(ع) سخنی مبنی بر علم، تقوا و زهد آن حضرت سخنی گفته شده است؟
امام صادق(ع) به دلیل اینکه از اهل بیت رسول خدا(ص) می باشد و از اساتید بدون واسطه یا با واسطه مذاهب اربعه اهل سنت به شمار می آید، دانشمندان اهل سنت مطالبی را در باره او بیان داشته اند که در باره هیچ یکی از شخصیتهای علمی خود نگفته اند.
اوصاف امام صادق(ع)
در کتابهای اهل سنت افزون بر ذکر فضایل اهل بیت، امام صادق(ع) با عباراتی بزرگ و پر معنایی توصیف شده است. این اوصاف حاکی از بزرگواری او در نسب و حسب می¬باشد. بر مقام فوق العاده معنوی و علمی او نیز دلالت دارد.
ابن عبد البر می¬گوید: جعفر بن محمد بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم کنیه اش ابو عبدالله و مادرش فروه دختر قاسم پسر محمد بن ابی بکر صدیق است و او آن جعفری است که معروف به صادق می¬باشد و او ثقه، امین، عاقل، حکیم، بسیار با تقوا و صاحب فضلی بوده که مذهب جعفری منسوب به اوست.[۱]
نووی دانشمند معروف اهل سنت امام صادق(ع) را این¬گونه توصیف می¬کند: او امام ابو عبدالله جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، هاشمی، مدنی و صادق است. محمد بن اسحاق و یحیی انصاری و مالک و ابن جریح و شعبه و یحیی القطان و دیگران از او نقل حدیث کرده اند و همگی اتفاق بر امامت و جلالت و سیادت او دارند. عمرو بن ابی المقدام گفته است که هرگاه به جعفر بن محمد نظر می¬کردم می¬دانستم که او از سلاله انبیاست.[۲]
عبادت و تقوای امام صادق(ع)
امام جعقر صادق(ع) با جان و دل بنده واقعی خداوند بود و لحظه¬ای از عبادت خدا غافل نبوده است.
مالک بن انس در باره عبادت آن حضرت می¬گوید: من ندیدم او را مگر بر سه خصلت، یا نماز گزار بود یا روزهگیر و یا این¬که قرآن می¬خواند. ندیدم او را که بدون طهارت(وضو) حدیثی از رسول الله(ص) نقل کند. در باره چیزی که سودی نداشت، سخن نمی¬گفت. او از عالمان عابد و زاهدی بود که از خداوند می¬ترسند. همانا سالی با او حج انجام دادم و چون به شجره[۳] رسید محرم شد پس هرگاه می¬خواست تهلیل بگوید حالت غش و بی هوشی بر او عارض می-گردید. من به او گفتم آیا این حالت حتما باید بر تو عارض شود؟ او با اکرام و چهره شادمان به من گفت: ای پسر ابی عامر من می¬ترسم از این¬که بگویم «لبیک اللهم لبیک» خداوند بگوید «لا لبیک و لا سعدیک»[۴]
به گفته ابو نعیم، ابو عبدالله جعفر بن محمد صادق امام ناطق بود و صاحب زمام ولایت بود که به عبادت و فروتنی رو آورده و عزلت و خشوع را اختیار کرده بود.[۵]
علم و فضل امام صادق(ع)
محمد بستی از اهل سنت می¬گوید: «و کان من سادات اهل البیت فقها و علما و فضلا روی عنه الثوری و مالک و شعبه و...؛ و از نظر فقه، علم و فضل از سادات اهل بیت بود. ثوری، مالک، شعبه و راویان زیاد دیگر از او نقل حدیث کرده اند».[۶]
ابو حنیفه رئیس مذهب حنفی، او را فقیه ترین کسی معرفی نموده که در زندگیاش دیده است. حسن بن زیاد می¬گوید از ابو حنیفه از فقیه¬ترین کسی که او را دیده است سوال شد، او در جواب گفت: «ما رأیت احدا افقه من جعفر بن محمد» هیچ کسی را فقیه¬تر از جعفر بن محمد ندیده است. این مطلب را زمانی متوجه شده که امام صادق را به دستور منصور خلیفه عباسی آزموده است، منصور از ابوحنیفه می¬خواهد چهل سوال مشکل را آماده کرده و از امام صادق بپرسد، ابوحنیفه چنین می¬کند و بعد از پاسخ¬های امام صادق(ع) بر مبنا و نظرهای تمام مذاهب اسلامی، ابوحنیفه می¬گوید: من قبلا روایت کرده بودم که داناترین مردم عالم-تر آنان به اختلاف مردم است.[۷] مراد ابوحنیفه این است که هر کسی که مسلط بر آراء و انظار تمام مذاهب اسلامی بوده و بر اختلافات در بین آنان آگاهی داشته باشد، عالم¬ترین فقیه اسلامی می¬باشد و امام صادق چون علم کامل بر اختلاف آراء و فتاوی همه مذاهب داشته است پس او فقیه¬تر از همه بوده است.
سیوطی در ذیل آیه ﴿وَاشْكُرُوا لِي وَلا تَكْفُرُونِ﴾(بقره:۱۵۲) سخنی از امام صادق(ع) نقل می¬کند که آن حضرت فرمود: شکر کسی را که به شما نعمت می¬دهد انجام دهید؛ زیرا هنگامی که شکر منعم را انجام دهی نعمت¬ها بی¬پایان می¬گردد و اگر کفران ورزی نعمت¬ها بقا پیدا نمی¬کند. شکر موجب فراوانی در نعمت و امان از غیر می¬شود.[۸]
سمرقندی در تفسیر آیات آخر سوره آل عمران که شامل دعاهای متعددی می¬شود و به ﴿إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعَادَ﴾(آل عمران:۱۹۴) ختم می¬گردد، این سخن را از امام صادق نقل می¬کند که هر که خدا را به این دعاها بخواند حتما دعاهایش به اجابت می¬رسد؛ زیرا خداوند به دعا کننده¬ها فرموده است: ﴿أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ﴾(آل عمران:۱۹۵) یعنی ثواب عمل کسی را که در طاعت من آن را انجام داده است باطل نمی¬کنم حالا می¬خواهد این کس مرد باشد یا زن.[۹]
سمعانی در ذیل آیه ﴿لَوْلا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ﴾(یوسف:۲۴) که در داستان حضرت یوسف آمده، می¬گوید که امام صادق گفته است معنای برهان در این آیه اینست که در خانه زن(زلیخا) بتی وجود داشت و او برخاست با پارچه¬ای آنرا پوشاند. حضرت یوسف به او گفت چرا این کار را کردی؟ او پاسخ داد که من از آن حیا می¬کنم مرا ببیند که مرتکب معصیت می¬شوم. حضرت یوسف گفت پس شایسته تر است من از پروردگارم حیا کنم. و این را گفت و فرار کرد.[۱۰]
سیوطی به نقل از ابن عباس و ابن عمر می¬گوید پیامبر(ص) فرمود که خداوند دارای ۹۹ اسم است هرکه آنها را برشمرد داخل بهشت می¬شود. از جعفر بن محمد صادق از این اسم¬های نودونه گانه پرسیده شد او در جواب گفت تمام این اسم¬ها در قرآن است. در سوره فاتحه پنج اسم که عبارت اند از «یا الله، یارب، یارحمن، یارحیم، یامالک»و در سوره بقره سی و سه اسم است...[۱۱] همین¬طور تا آخر قرآن ۹۹ اسم خدا را از سوره¬های آن برشمرده است که مجالی برای ذکر آن¬ها در این مقاله وجود ندارد.
سخنان و نصایح امام صادق(ع)
سخنان امام صادق(ع) شامل حوزه های اعتقادی، اخلاقی، عبادی، اجتماعی و علمی می¬شود.
از جعفر بن محمد از کیفیت خدا پرسیده شد، در جواب گفت: نور لا ظلمه فیه و علم لا جهل فیه و حیات لا موت فیه[۱۲] یعنی خدا نوری است که هیچ تاریکی¬ای در آن نیست و علمی است که جهلی در آن وجود ندارد و زندگی است که مرگی در آن نیست.
امام صادق(ع) مردم را به جلب رضای خدا توصیه نموده می¬گوید: مردم را با چیزی که خدا را به سخط می¬آورد راضی نکنید و آنان را به خاطر چیزی که خدا به شما نداده است نکوهش و مذمت نکنید و آنان را به خاطر رزقی که خداوند به آنان داده ستایش نکنید؛ زیرا رزق و روزی چبزی است که به وسیله حرص حریص به دست نمی¬آید و به وسیله تنفر متنفر رد نمی¬شود. اگر یکی از شما از رزق فرار کند همان¬گونه که از مرگ فرار می¬کند، همانا رزقش او را درک خواهد نمود همانند مرگ که او را درک می¬کند.[۱۳]
امام صادق(ع) در استحکام روابط اجتماعی و ایجاد اعتماد و برادری بین افراد جامعه را بر نفی ظلم و دروغ و وعده خلافی منوط می¬داند و می¬گوید: کسی¬که سه خصلت در او باشد چهار چیز نسبت به او بر مردم واجب می¬گردد: در هنگام معاشرت با آنها بر آنان ظلم نکند و در هنگام سخن گفتن با آنها به آنان دروغ نگوید و در هنگام وعده دادن به آنها با آنان وعده خلافی نکند، و در این صورت بر مردم است که عدل او را آشکار سازد و مروّت او را به کمال رساند و برادری او بر آنان واجب می¬گردد و غیبتش بر آنان حرام می-شود.[۱۴]
منابع
- ↑ ابو عمر یوسف بن عبدالله، التمهید لابن عبدالبر، ج۲ص۶۶، مغرب، وزارت عموم اوقاف و شئون اسلامی، ۱۳۸۷ق.
- ↑ نووی، محی الدین بن شرف، تهذیب الاسماء واللغات،ج۱ص۱۵۵، بیروت، دارالفکر، اول، ۱۹۹۶م.
- ↑ محلی است در اطراف مکه که حاجبان در آن¬ جا احرام می بندند.
- ↑ التمهید لابن عبدالبر، ج۲ص۶۷.
- ↑ احمد بن عبدالله، ابو نعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاوصیاء، ج۳ص۱۹۲، بیروت، دارالکتاب العربی، چهارم، ۱۴۰۵ق.
- ↑ بستی، محمد بن حبان، الثقات، ج۶ص۱۳۱، دارالفکر، اول، ۱۳۹۵ق-۱۹۷۵م.
- ↑ قرشی، عبدالقادر بن ابی الوفا، الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه، ج۱ص۲۸۶، کراچی، میر محمد کتاب خانه؛ عبدالله بن عدی جرجانی، الکامل فی ضعفاأ الرجال، ج۱ص۱۳۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق-۱۹۸۸م؛ یوسف بن زکی مزی، تهذیب الکمال، ج۵ص۷۹، بیروت، موسسه الرساله، اول، ۱۴۰۰ق-۱۹۸۰م ؛ محمد بن احمد ذهبی،، سیر اعلام النبلاء، ج۶ص۲۵۷، بیروت، موسسه الرساله، نهم، ۱۴۱۳ق.
- ↑ سیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدرالمنثور ، بیروت، دارالفکر، ۱۹۹۳م، ج۱، ص۳۷۴.
- ↑ سمرقندی نصر بن محمد ابو لیث، تفسیر سمرقندی، ج۱ص۳۰۰، بیروت، دارالفکر.
- ↑ سمعانی، منصور بن محمد، تفسیر سمعانی، ج۳ص۲۳، ریاض، دارالوطن، اول، ۱۴۱۸ق-۱۹۹۷م.
- ↑ الدرالمنثور، -۳ص۶۱۵.
- ↑ ابوالفاسم حسین بن محمد، محاضرات الادباء، ج۲ص۴۱۰، بیروت، دارالقلم، ۱۴۲۰ق.
- ↑ مالکی، ابوبکر احمد بن مروان، المجالسه و جواهر العلم، ج۱ص۴۹۴، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۲۳ق.
- ↑ بستی، محمد بن حبان، روضه العقلاء ج۱ص۱۰۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۹۷ق-۱۹۷۷م.