تقیه از سوی اهلبیت(ع)
سؤال: آیا حضرت محمد(ص) و امام علی(ع) و دیگر ائمه تقیه میکردند؟
پاسخ اجمالی:
تقیه به معنای مخفی نمودن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن است، به جهت مصلحتی که بهتر از مصلحت اظهار آن میباشد. تقیه علاوه بر آن که امری عقلائی است، ریشه در قرآن کریم دارد و روایات اهل بیت(ع) نیز حاوی این مطلب است و اهل بیت با توجه به شرائط زمانی و مکانی خود به این اصل مهم عمل میکردند.
پاسخ تفصیلی:
با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه با مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم مکاتبه نمودهاید صمیمانه تشکر میکنیم.
تقیه در دادههای دینی و مذهبی جایگاه خاصی دارد و اختصاص به شیعه هم ندارد بلکه ریشه قرآنی دارد برادران اهل سنت هم به نحوی بدان باور دارند. لکن چون شیعه در برخی مقاطع تاریخی در شرایطی خاص قرار گرفتند و از این اصل قرآنی و دینی بیشتر استفاده کردند لذا تقیه به نام شیعه معروف شده و گرنه تقیه گذشته از آن که اصل قرآنی است، اصل عقلایی نیز هست که در این باره به منابع که در پایان معرفی میشود مراجعه گردد.
هر انسانی اگر به سبب نشر اعتقادات یا اظهار و تظاهر به آنها، احساس خطری نسبت به خودش یا مالش یا عرض خود… کند، ناچار آن را کتمان میکند و از مواضع خطر دوری میگزیند. و چنین امری را فطرت هر صاحب عقلی تجویز میکند.
تقیه یعنی مخفی نمودن حق از دیگران یا اظهار خلاف آن است، به جهت مصلحتی که بهتر از مصلحت اظهار آن میباشد.[۱]
درباره اعتقاد اهل بیت درباره تقیه به مواردی اشاره میشود که نشانگر اعتقاد آنها به این اصل عقلائی است.
۱. خداوند متعال در قرآن میفرماید: «کسی که بعد از ایمان به خدا کافر شود نه کسی که او را به زور وادار کردهاند در حالی که قلبش به ایمان خویش مطمئن است …»[۲] در آغاز اسلام کنار مکّه، پدر و مادر عمّار را به خاطر اسلام با شکنجه به شهادت رساندند، همین که نوبت شکنجه کردن عمار رسید او کلماتی که کفّار میخواستند به زبان جاری کرد و جان خود را نجات داد، عمار مورد سرزنش بعضی قرار گرفت که او از اسلام دست برداشته است، عمار گریه کنان نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و حضرت دست نوازش بر سر او کشید و فرمودند: «اگر باز هم جانت به خطر افتاد این کلمات را بگو و خودت را نجات بده، تو سر تا پا ایمان میباشی».
۲. مسند أبی شیبه از مسانید معروف اهل سنّت است. او در داستان «مسیلمه کذّاب» نقل میکند که مسیلمه کذّاب دو نفر از یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در منطقه نفوذ خود دستگیر کرد. از هر دو سؤال کرد، آیا شهادت میدهید که من فرستاده خدا هستم؟! یکی شهادت داد و نجات یافت و دوّمی شهادت نداد و گردنش را زدند. هنگامی که خبر به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید، فرمود: آن که کشته شد بر طریق صدق و راستی قدم برداشت و دوّمی رخصت الهی را پذیرا شد و گناهی بر او نیست.[۳]
۳. از امام صادق(ع) رسیده که فرمود: «لا دین لمن لا تقیه له»؛[۴]یعنی دین ندارد کسی که تقیه ندارد.
از این گونه روایات که تعدادشان هم بسیار زیاد است بخوبی بدست میآید که تقیه جزء مسایل مهم مذهبی است و تا زمان ظهور حضرت بقیةالله(عج)، باید مورد توجه مؤمنین باشد و در مواقعی که ضرورت ایجاب کند از آن پوشش دینی و شرعی برای حفظ مصالح مذهبی و دینی و جان و مال و ناموس خود بهره بگیرد. و طبیعتاً این امر متناسب با شرائط زمانی و مکانی و عوامل دیگر متفاوت است و هر کسی بایستی متناسب با شرائط پیش رو به تقیه عمل نماید. اهل بیت(ع) نیز خود با توجه به شرائط زمانی و مکانی متفاوتی که داشتند به این امر عمل میکردند مخصوصاً در شرائطی که شیعه در خفقان شدید دولتهای اموی و عباسی قرار داشت؛ بنابراین اگر بقای شیعه و معارف آن را در عمل اهل بیت و شیعیان به تقیه بدانیم سخن گزافی نگفتهایم.
در زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به سه سال دعوت سری وی برخورد میکنیم که میتوان این سه سال را دوران تقیه دانست. در زندگی امیرالمؤمنین علی(ع) نیز بعد از غصب خلافت و دوران ۲۵ ساله سکوت وی و همچنین در جریان غصب فدک و آزار و اذیت خلفا نسبت به همسر وی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، شاهد تقیه و سکوت حضرت هستیم. و تقیه در زندگی سایر ائمه نیز به وضوح به چشم میخورد مخصوصاً با توجه به خفقان دولتهای اموی و عباسی. امام باقر و امام صادق علیهما السلام با شیوه تقیه بود که توانستند مدتها بر کرسی تدریس تکیه زنند. حتی برخی این نکته را مطرح کردهاند که ائمه در برخورد با گروهی از علما نیز گاهی به صورت تقیه عمل میکردند. علمایی که فقه را میبردند و دستکاری میکردند و به عنوان عناصر مکتب فقهی خویش جا میزدند.[۵]
فشار در زمان خلافت منصور دوانیقی آنقدر شدت گرفت، به گونه ای که امام صادق(ع) حتّی نتوانست وصیّ خود را با صراحت اعلام کند و «وصیّت» بین پنج نفر مردّد ماند که یکی از آنها خود منصور بود تا جان وصیّ واقعی در خطر نیفتد و این چیزی جز تقیه نیست.
پوشیدن لباس سیاه در فقه شیعه مکروه است، اما این لباس در زمان قیام عباسیان و پس از آن، به صورت شعار آنان درآمد و لذا در تاریخ با عنوان «مسوده» (سیاه جامگان) معروف شدند. در روایتی آمده است هنگامی که امام صادق(ع) در «حیره» به سر میبرد، فرستاده ابوالعبّاس سفّاح برای او لباس بارانی فرستاد که یک طرف آن سفید و طرف دیگر آن سیاه بود. امام(ع) آن را پوشید و فرمود: «اما انّی البسه و انا اعلم انّه لباس اهل النّار؛[۶] من آن را میپوشم در حالی که میدانم لباس اهل آتش است.» در روایت دیگری به همین مضمون چنین وارد شده است که امام(ع) حتی آستر و پنبه لباسهای خود را سیاه کرده بود.[۷]
از موارد دیگر تقیه حفظ دین است و منظور از دین، در اینجا ممکن است اصل دین یا دین شخصی باشد. از موارد آن مثلا: سکوت ۲۵ سالهٔ علی(ع) به خاطر بقای دین و خودداری کردن از گرفتن حق خود و نیز تغییر روش مبارزهٔ امام باقر و امام صادق(ع) از مبارزه نظامی به تلاش علمی، فرهنگی و تربیتی را در همین جهت میتوان برشمرد.
همچنین حفظ جان: به وسیلهٔ تقیه، جان یک امت در برابر دشمنان تضمین شده و باعث جلوگیری از ریخته شدن خون شیعیان و به خصوص حفظ جان امام و رهبر یک نهضت میگردد. نمونه بارز در این زمینه؛ صلح امام حسن مجتبی(ع) است که حضرت علت اصلی صلح خودشان با معاویه را حفظ خونهای مسلمانان مطرح میکنند.[۸] همچنین خود ائمه اطهار(ع) در مواردی به وسیلهٔ تقیه جان خود را حفظ میکردند؛ چنانکه امام صادق(ع) دربارهٔ افطار نمودن روزی از ماه مبارک رمضان که از سوی سلطان عید اعلام شده بود، میفرماید:افطر یوما من شهر رمضان احب الی من ان یضرب عنقی؛[۹] روزی از ماه رمضان را افطار کنم بهتر از آن است که گردنم زده شود. از سویی دیگر اهل بیت پیامبر(ص) گاهی از سپر تقیه برای حفظ جان اصحاب و یاران خود استفاده میکردند مثل آن که امام صادق(ع) در روایاتی از زراره بدگویی میکند تا دچار فشار و صدمه از ناحیه حکومت نشود و نیز طبق دستوری از امام کاظم(ع) به علی بن یقطین که در دستگاه جبار هارون عباسی نفوذ کرده بود؛ دستوری صادر شد مبنی بر اینکه مطابق مذهب اهل سنت وضو بگیرد.[۱۰]
تقیهٔ کتمانی به شکل منحرف کردن سؤال: در روایتی، راوی از امام صادق(ع) دربارهٔ حکم آمین گفتن بعد از آن که امام جماعت غیر المغضوب علیهم و لاالضالین را قرائت نموده، سؤال میکند و امام(ع) در جواب چنین میفرمایند :آنها را (مغضوب علیهم و ضالین) یهود و نصارا هستند.[۱۱] که در اینجا امام(ع) سؤال را منحرف کرده و پرسش راوی را به جهت تقیه و اضطرار جواب نداده است.
مطالعه بیشتر
۱ـ تقیه، سپری برای مبارزه عمیقتر، مکارم شیرازی، ناصر، قم، انتشارات مطبوعاتی هدف.
۲ـ التقیه عند اهل البیت، قصیر عاملی، مصطفی المجمع العالمی لاهل البیت المعاونیه الثقافیه، ۱۳۷۲.
۳ـ رساله فی التقیه، فاضل، محمد جواد، چاپ اول، قم، الموتمر العالمی، بمناسبه الذکری المویه الثانویه لمیلاد الشیخ الانصاری، ۱۴۱۴ قمری.
۴ـ التقیه بین الاعلام، علوی، سید عامل، چاپ اول، قم، مؤسسه الاسلامیه العامه، ۱۴۱۵ ق.
منابع
- ↑ صفری، نعمتالله، نقش تقیه در استنباط، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص۵۱.
- ↑ نحل / ۱۰۶.
- ↑ مسند ابی شیبه، جلد ۱۲، صفحه ۳۵۸. بر گرفته از مکارم شیرازی، ناصر، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، قم، چاپ هفتم، ۱۳۸۶ ه. ش، ص۳۸.
- ↑ شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، ۳۰جلد، مؤسسه آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، ۱۴۰۹ ق، ج۱۶، ص۲۱۰، باب ۲۴، حدیث ۲۳. و نیز: حدیث۲۴،۲۶ و ص۱۶۵، ح۱۵.
- ↑ ر. ک. کاوشی در مواضع فرهنگی امام صادق(ع)، احمد مبلغی، پایگاه حوزه نت.
- ↑ تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، ج۴؛ ص۳۸۴.
- ↑ همان، ص۳۸۵.
- ↑ مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار (ط - بیروت)، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۴۴؛ ص۶۲.
- ↑ تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۰؛ ص۱۳۲
- ↑ اربلی، علی بن عیسی - زوارهای، علی بن حسین، کشف الغمه / ترجمه و شرح زوارهای، ۳جلد، انتشارات إسلامیه - تهران، چاپ: سوم، ۱۳۸۲ ش، ج۳؛ ص۲۵.
- ↑ طوسی، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ۱۰جلد، دار الکتب الإسلامیه - تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۲؛ ص۷۵.