اعتبار کتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی
کتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی، که از کتب اربعه شیعه است، از نظر اعتبار چگونه است؟
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | شيخ صدوق |
موضوع | حدیث |
زبان | عربی |
جایگاه و ویژگیها
تهذیب الاحکام، پس از کافی و من لایحضره الفقیه، سومین کتاب از کتب اربعه شیعه است. این کتاب شرح روایی کتاب المقنعه، رساله فقهی شیخ مفید، است.[۱] شیخ طوسی هدف خود از نگارش این شرح بر کتاب شیخ مفید را دفاع از مذهب شیعه در برابر نقد مخالفان این مذهب، به دلیل وجود روایات متعارض، برشمرده است.[۲] بر این اساس، برخی محققان معتقدند که انگیزه شیخ طوسی از نگارش این کتاب تا حدودی کلامی بوده است تا فقهی. از نظر آنان هرچند کتاب تهذیب بیشتر بهعنوان یک کتاب حدیثی شناخته میشود، قصد شیخ طوسی تحکیم مبانی تشیع در مقابل مخالفان با رفع اختلافات روایات متعارض دانسته شده است.[۳]
زمان نگارش کتاب تهذیب الاحکام مشخص نیست، اما برخی محققان با استفاده از شواهدی در متن کتاب چنین استنباط کرده اند که این کتاب در حدود سال مرگ شیخ مفید (۴۱۳ق) نگاشته شده است.[۴] این کتاب اولین تألیف شیخ طوسی بوده که در بدو ورودش به بغداد نگاشته به همین دلیل در آن اشاره به هیچ یک از آثار دیگر او دیده نمیشود.[۵]
کتاب تهذیب الاحکام مشتمل بر ۲۳ کتاب و ۳۹۳ باب است. تهذیب الاحکام از کتاب طهارت آغاز میشود و به کتاب ارث، حدود و دیات ختم میشود. بخش پایانی این کتاب مَشیخِه است که از آن برای اتصال اسناد کتاب استفاده میشود. این کتاب در مجموع نزدیک به ۱۴۰۰۰ روایت دارد که بیشترین روایات فقهی در بین کتب اربعه بهشمار میآید.[۶]
اعتبار مؤلف
شیخ طوسی (۳۸۵-۴۶۰ق) فقیه، محدث، رجالی، مفسر و متکلم برجسته شیعه، مشهور به شیخ الطائفه و نویسنده یکی از کتب اربعه شیعه است.[۷] گفته شده که شیخ طوسی علاوه بر جایگاه علمی برجستهای که در تألیف آثار شیعی و تربیت شاگردان بسیار داشت، مؤسس حوزه علمیه نجف بود؛ حوزهای که به یکی از مهمترین مراکز علمی جهان تشیع تبدیل شد.[۸] به غیر تهذیب الاحکام، کتابهای استبصار در حدیث، تبیان در تفسیر قرآن، اختیار الرجال در دانش رجال، النهایة در فقه و تلخیص الشافی در کلام از مهمترین آثار شیخ طوسی قلمداد شده است.[۹]
ابوجعفر محمد بن حسن طوسی تحصیلات اولیه خود را در طوس گذراند و در سال ۴۰۸ق در ۲۳ سالگی به عراق رفت.[۱۰] شیخ طوسی ۵ سال شاگرد شیخ مفید (درگذشت: ۴۱۳ق) بود. شیخ طوسی سالیان دراز شاگرد سید مرتضی استادش سید مرتضی بود. در سال ۴۴۹ق، شیخ طوسی به علت یک سلسله آشوبها میان شیعه و اهلسنت که به تاراجرفتن خانه و کتابخانهاش انجامید به نجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه را در آنجا تأسیس کرد.[۱۱] شیخ طوسی دوازده سال پایانی عمر خود را در شهر نجف گذراند.[۱۲]
امتیازات
برخی محققان امتیازاتی برای کتاب من لایحضره الفقیه برشمردهاند؛ از جمله:
- جمع ميان روايات: هدف از تدوین تهذیب الاحکام انعکاس روایات موافق و مخالف و تبیین راه جمع میان آنها بوده است. این کار، از سوی شیخ طوسی در سرتاسر کتاب پیگیری شده است. این موضوع را مهمترین امتیاز کتاب تهذیب الاحکام دانستهاند.[۱۳]
- استشهاد به آیات قرآن: در پارهای موارد در کتاب تهذیب الاحکام شیخ طوسی بهعنوان دلیل حکم به آیات قرآن استناد کرده است.[۱۴]
- ارائه مباحث فقه الحدیثی: شیخ طوسی در مواردی در کتاب تهذیب الاحکام ضمن ارائه تفسیر روایات مباحثی درباره فقه الحدیث ارائه کرده است.[۱۵]
منابع
- ↑ نصیری، علی، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهلسنت، قم، مرکز بینالمللی ترجمه و نشر المصطفی(ص)، ۱۳۹۸ش، ص۱۰۹.
- ↑ شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تحقیق محمد آخوندی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۲.
- ↑ حجت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، انتشارات سمت و دانشگاه قرآن و حدیث، ۱۳۹۸ش، ص۱۱۹.
- ↑ شبیری، محمدجواد، «مصادر الشیخ الطوسی فی کتابه تهذیب الاحکام»، مجله علوم الحدیث، شماره ۶، رجب-ذیحجۀ ۱۴۲۰ق، ص۱۸۶.
- ↑ حجت، جوامع حدیثی شیعه، ص۱۱۸.
- ↑ حجت، جوامع حدیثی شیعه، ص۱۱۹.
- ↑ مطهری، مرتضی، کلیات علوم اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۸ش، ص۳۱۹.
- ↑ فرمانیان، مهدی و مصطفی صادقی کاشانی، نگاهی به تاریخ تفکر امامیه (از آغاز تا ظهور صفویه)، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۴ش، ص۵۶.
- ↑ شیخ طوسی، محمد بن حسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب العربی، بیتا، مقدمه محقق، ص۱۴-۲۸.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن بن علی، طبقات اعلام الشیعة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۳۰ق، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ مطهری، کلیات علوم اسلامی، ص۳۱۹.
- ↑ دوانی، علی، سیری در زندگی شیخ طوسی، هزاره شیخ طوسی، تهران، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، ۱۳۶۲ش، ص۲۰.
- ↑ نصیری، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهلسنت، ص۱۱۸.
- ↑ نصیری، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهلسنت، ص۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ نصیری، آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهلسنت، ص۱۲۰.