دین پیامبر اسلام پیش از بعثت
پيامبر اسلام قبل از بعثت و در ميان مردم مشرك عربستان، از چه دينى پى روى مى كرده است؟
همه ى فرقه هاى مسلمان، جز شمار اندكى از آنان، بر اين باورند كه پيامبران الهى پيش از آن كه به رسالت برگزيده شوند، موحّد و خداپرست بوده و انديشه ى خود را به شرك نيالوده اند. رشد و پرورش در دامان مادرانى پاك دامن و پدرانى درست كار، يكى از زمينه هاى فراهم آمدن چنين ايمانى است: «پس آنان را در بِه ترين وديعت جاى به امانت سپرد و در نيكوترين قرارگاه مستقر كرد; از پشتى به پشت ديگرش داد، همگى بزرگوار و زهدان هايى پاك و بى عيب و عار» .
در باره ى دين پيامبر گرامى اسلام پيش از نبوت، ديدگاه هاى گوناگونى پديد آمده و گزينه هايى چون يهوديت، مسيحيت، دين حنيف (شريعت حضرت ابراهيم(عليه السلام)) و دين اسلام مطرح شده است; اما آنچه ترديدى را بر نمى تابد، يكتاپرستى آن حضرت و بيزارى وى از بت ها است. با اين همه، برخى از مسلمانان پاره اى از آيات قرآن را دست آويز خويش ساخته، زندگى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) پيش از بعثت را آميخته با شرك و بت پرستى دانسته اند. اين برداشت نادرست در سخنان يكى از خاورشناسان، چنين بازتاب يافته است:
در سال هاى آغازين اسلام، ضعف ها و خطاهاى اخلاقى محمّد(صلى الله عليه وآله وسلم)آزادانه بازگو مى شد، هر چند گرايشى متناقض با آن وجود داشت كه در صدد بود كاستى هاى پيامبر را به حداقل برساند و به ويژه بر اين نكته تأكيد ورزد كه ايشان هرگز به پرستش بت نپرداخته است.
نقد و بررسى واقعيت هاى تاريخى، بى پايه بودن چنين سخنانى را به خوبى مى نمايانند و بر ايمان آن حضرت به خداى يگانه، مُهر تأييد مى زنند. براى نمونه: 1. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به گواهى تاريخ و تأكيد روايات، داراى نياكانى يكتاپرست بوده و اجداد ايشان پيرو دين حنيف و تابع حضرت ابراهيم(عليه السلام)به شمار مى آمدند. اين، خود از شواهدى است كه عصمت آن حضرت از شرك را پذيرفتنى مى سازد. 2. اميرمؤمنان بارها در برابر مردمى كه با سرگذشت پيامبر خدا آشنا بودند، بر عصمت وى از خردسالى و پيراستگى او از شرك و گناه تأكيد مىورزد و پيشينه ى درخشان او و خاندانش را يادآور مى شود و بدين وسيله، گواهى روشن فرا روى آدميان طول تاريخ مى نهد. در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه در اين باره چنين مى خوانيم: «وَ لَقَدْ قَرَنَ اللّه بِهِ مِنْ لَدُنْ أَنْ كَانَ فَطِيماً أَعْظَمَ مَلَك مِنْ مَلَائِكَتِهِ يَسْلُكُ بِهِ طَرِيقَ الْمَكَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخْلَاقِ الْعَالَمِ لَيْلَهُ وَ نَهَارَهُ» ; هنگامى كه از شير گرفته شد، خدا بزرگ ترين فرشته از فرشتگانش را شب و روز هم نشين او فرمود، تا راه هاى بزرگوارى را پيمود و خوى هاى نيكوى جهان را فراهم نمود. 3. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) در سنين خردسالى در سفرى به شام، با راهبى به نام بحيرا برخورد نمود. وقتى بحيراى راهب نشانه هاى پيامبر خاتم را در سيماى محمّد نوجوان مشاهده كرد و براى آزمودنش او را به دو بت لات و عزّى سوگند داد، همگان اين جمله ى به ياد ماندنى را از آن حضرت شنيدند: «لا تَسألنى بِهِما، فَوَ اللّه ما اَبغضتُ شَيئَاً بُغضهما» ; مرا به اين دو بت سوگند مده; به خدا قسم هيچ گاه چيزى نزد من منفورتر از آن دو نبوده است. 4. در منابع تاريخى از اعمال عبادى رسول اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) كه پيش از بعثت انجام مى گرفته هم چون نماز، روزه، حج و طواف خانه ى خدا سخن به ميان آمده و عزلت گزينى در غار حرا، از عادات ديرينه ى حضرت به شمار رفته است. البته پاره اى از مشركان نيز خانه ى كعبه را محترم شمرده، كارهايى را به عنوان اعمال حج انجام مى دادند; اما حج پيامبر با عادات آنان، كه با شعار شرك قرين بود، هم خوانى نداشت و سازگارى آن با حج ابراهيمى در مناسكى چون وقوف در عرفات آشكار مى گشت. پرهيز آن حضرت از گوشت مردار نيز از چشم تاريخ پوشيده نمانده و برگ ديگرى بر شواهد دين باورى وى افزوده است. 5. پس از بعثت، مخالفان كينه توز پيامبر از هيچ نسبت ناروايى خوددارى نورزيدند و حتّى وى را ديوانه و ساحر ناميدند; اما هيچ گاه افكار عمومى را براى متهم ساختن پيامبر به انحراف عقيدتى يا عملى پيش از بعثت آماده نديدند. مشركانى كه از پذيرش دعوت پيامبر سر باز زده، مى گفتند: «آيا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مى پرستيدند باز مى دارى؟» اگر مى توانستند اين را نيز مى افزودند كه تو خود نيز پيش از اين، سر بر آستان بت مى ساييدى.