انگیزههای غیبت کردن
درباره غيبت توضيح دهيد؟
دشمني
ممكن است با كسي كه از او غيبت ميكنيم دشمني داريم و همين دشمني سبب ميشود عليه او اقدامي كنيم و از او غيبت كنيم و او را در نزد ديگران كوچك و خوار كنيم. اگر اين چنين است بايد اولا دشمني را از بين برده و با خود بگوييم مؤمنين كه با هم برادرند[۱] نبايد دشمن باشند نبايد بد هم را بخواهند و .... .
اگر هم با او دشمن هستيم آيا با غيبت كردن داريم به او بدي ميكنيم يا خوبي؟ در روايات آمده است كه كارهاي خوب آدم غيبت كننده وارد نامه اعمال غيبت شونده ميشود؛ پس ما داريم با غيبت او در واقع به خودمان بدي ميكنيم نه به دشمنمان.[۲]
حسادت
ممكن است از روي حسادت غيبت كنيم در اين صورت بايد حسادتي كه در ما هست درمان شود بايد با خودمان بينديشيم كه چرا ما بايد از بين رفتن نعمتي را كه خدا به او داده طلب و آرزو كنيم. خداوند شايد خير و مصلحت او ميدانسته كه به او نعمت داده و به ما نداده است.[۳]خداوند ميتواند در عين اين كه به او ـ غيبت شونده ـ نعمت داده به ما نيز بدهد. لازم نيست كه آرزو كنيم كه نعمت او را بگيرد تا به ما برسد.
دلسوزي
ممكن است از روي دلسوزي باشد[۴] يعني ما گاهي مشكل و گرفتاري يك فرد را كه به نوعي عيب حساب ميشود از روي دلسوزي در ميان جمع مطرح ميكنيم در حالي كه او اگر بشنود ناراحت ميشود و دوست ندارد كه ديگران از مشكل و عيب او باخبر شوند. در اين جا بايد بينديشيم كه اين راه دلسوزي نيست. اگر مشكل او قابل حل است و خودمان ميتوانيم حل كنيم بايد در رفع آن بكوشيم؛ نه آنكه آن را هر جا ميرويم بيان كنيم يا اگر خودمان نميتوانيم فقط به كسي كه ميتواند - آن هم به شكل خصوصي - در ميان بگذاريم. اگر ميخواهيم خدمتي بكنيم نبايد آبروي او را بريزيم.
مجلسگرمي
ممكن است به خاطر هيچ يك از اين انگيزهها نباشد؛ بلكه صرفاً براي خوشگذارني و دور هم نشستن و با گفتن سخن از اين و آن لحظاتي را به خنده برگزار كردن. در اين صورت بايد انديشيد آيا چند لحظه خوش بودن به عذاب و عقوبتي كه در پي دارد ميارزد يا راه مناسبتر و بهتري بدون آن كه عقوبت اخروي به همراه داشته باشد وجود ندارد. آيا نميتوان غيبت نكرد و خوش بود آيا نميتوان به سرگرميها حلال پرداخت.
دیگر انگيزهها
ممكن است انگيزههاي ديگري باشد كه بايد آنها را شناسايي كرد و با تفكر و مطالعه كتب اخلاق اسلامي راه حل مبارزه با آن را پيدا كرد.
خداوند در قرآن وقتي ميخواهد از غيبت نهي كند اول از چيزهايي كه ممكن است زمينه غيبت را فراهم كنند نهي ميكند و ميگويد: «از بسياري گمان ها بپرهيزيد؛ چرا كه بعضي از گمان ها گناه مي باشد.»[۵] نبايد به ديگران بد گمان شد. بايد رفتار و كردار آنها را بر وجهي درست حمل كرد. بايد اگر احياناً رفتار مشكوك ميبينيم، بگوييم ان شاء الله قصد خير داشته و امثال آن. نبايد آن را به گونه ناصحيح تفسير كرده بدگمان نبايد شد كه همين بدگماني سبب ميشود برويد ببينيد قضيه چيست و به تجسس بپردازيد. وقتي كه تجسس كرديد ممكن است به عيبي يا رفتار ناشايستي برخورد كنيد. به چيزي دست پيدا كنيد كه ديگران از آن بيخبر هستند بعد بياييد آن را براي آنها تعريف كنيد و به اين وسيله مبتلا به غيبت شويد. لذا خداوند از سه رفتار ناشايست ۱. بدگماني؛ ۲. تجسس؛۳. غيبت نهي ميكند.
آثار غيبت
الف) آثار دنيوي
وقتي كه ما از كسي در پيش ديگران غيبت ميكنيم آنها با خود فكر ميكنند اين كه از فلاني پيش ما بدگويي ميكند حتما از ما هم نزد ديگران بدگويي ميكند و به ياد آن شعر ميافتند كه:
آن كه عيب دگران نزد تو آورد و شمرد
بيگمان عيب تو نزد دگران خواهد برد
لذا به ما بدگمان و بياعتماد ميشوند؛ بنابراين در درجه اول سلب اعتماد از ديگران ـ كردهايم.
اگر غيبت شونده از موضوع باخبر شود و بفهمد كه ما عيب او را پيش ديگران گفتهايم و از او بدگويي كردهايم از ما دلخور و دلگير خواهد شد و احتمالاً كينه ما را به دل مي گيرد و به دشمني با ما مي پردازد و او نيز درصدد تلافي بر مي آيد و آبروي ما را پيش ديگران مي ريزد. با غيبت كردن براي خود دشمن درست ميكنيم و بذر دشمني و كينه را در جامعه اسلامي ميپاشيم.[۶]
اثر ديگري كه در دنيا به دنبال دارد اين است كه طبق روايات وقتي ما در پي عيوب مردم باشيم تا از آنها آگاه شويم و به ديگران بگوييم، خداوند در پي عيب ما خواهد آمد و ما را هر چند در خانهمان باشيم رسوا خواهد كرد. بنابراين اگر در پي رسوا كردن ديگران باشيم خدا نيز ما را رسوا خواهد كرد.[۷]
ب) آثار اخروي
مهمتر از همه آن است كه موجب ميشود حسنات ما از بين برود. در روايت است كه «آتش در سوزاندن چوب خشك از غيبت در از بين بردن حسنات سريعتر عمل نميكند.»[۸] يا در روايت ديگري است كه «كسي در حضور پروردگار متوقف ميشود و نامه عملش به او داده ميشود؛ پس كارهاي خوب خود را نميبيند، ميگويد: خداوندا! اين نامه اعمال من نيست، حسناتم در آن نميباشد. به او گفته ميشود پروردگار تو اشتباه نميكند و نه فراموش ميكند، اعمال تو با غيبت كردن مردم از بين رفته است. و كس ديگر آورده ميشود و نامه عملش به او داده ميشود، پس در آن طاعات بسياري ميبيند پس ميگويد خداوندا! اين نامه اعمال من نيست من كه اين طاعات را انجام نداده بودم. به او گفته ميشود: فلاني از تو غيبت كرد از اين روي كارهاي نيكش به تو داده شد.»[۹]
آثار ديگر
الف. در يك روايت است كه «غيبت كننده اگر توبه كند آخرين كسي است كه به بهشت ميرود و اگر توبه نكند اولين كسي است كه به دوزخ ميرود».[۱۰]
ب. در روايت ديگر است كه حضرت علي(ع) به نوف كه درخواست موعظه كرده بود فرمود «از غيبت دوري كن كه خورش سگهاي جهنم است.»[۱۱]
روايات ديگري نيز هست كه ما براي طولاني نشدن مطلب از ذكر آنها خودداري ميكنيم.
مطالعه بيشتر
- آفات زبان، محسن غفاري، تهران، پيام آزادي.
منابع
- ↑ حجرات/۱۰.
- ↑ موسوي خميني، روحالله، چهل حديث.
- ↑ همان، ص۱۱۲.
- ↑ ر.ك: نراقي، ملا احمد، معراج السعاده، مؤسسه مطبوعاتي هدف، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص۴۰۷.
- ↑ حجرات/۱۲.
- ↑ مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چاپ هفدهم، ۱۳۷۸، ج۲۲، ص۱۸۹.
- ↑ چهل حديث، ص۲۵۹.
- ↑ محدث نوري، مستدرك الوسايل، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، چاپ دوم، ۱۴۰۸، ج۹، ص۱۲۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۷۴، ص۳۸۳.
- ↑ حجرات/۱۲.
- ↑ ر.ك: محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، انتشارات دار الحديث، چاپ اول، ج۳، ص۲۳۴۰.