محمد بن حنفیه و امامت پس از امام حسین(ع)
آیا محمد بن حنفیه عموی امام سجاد(ع) با آن حضرت بر سر جانشینی امام حسین(ع) نزاع و اختلاف داشت؟
در این که آیا محمد بن حنفیه بر سر جانشینی امام حسین(ع) اختلاف و نزاعی با امام سجاد(ع) داشته یا خیر؟ در منابع فقط به یک گفتگوی عادی و دور از تنش بین آن دو بزرگوار اشاره شدهاست. علما و بزرگان بر این باورند که این گفتگوها به جهت رفع شبهه از جمع شیعیان و دوستداران اهل بیت بودهاست و محمد بن حنفیه با این روش میخواست مقام و منزلت امام سجاد(ع) را برای آنانکه به امامت محمد گرایش داشتند روشن نموده و از پیدایش فرقه جدید و انشعاب شیعه جلوگیری کند و گرنه خبر امامت امام سجاد را از پدر و برادرش امام حسین شنیده و بر آن وقوف داشت.[۱]
شخصیت محمد بن حنفیه در روایات
محمد حنفیه خود جایگاه شناخته شده در پیش رسول خدا داشت؛ چون از قبل، رسول اکرم(ص) به حضرت علی(ع) خبر داد که بعد از من تو را پسری متولد خواهد شد از دختری از قبیله بنی حنفیه و من اسم و کُنیه خود را به او بخشیدم و بغیر او اسم و کنیه من به دیگری حلال نیست که میان اسم و کنیه من جمع کند (یعنی این که کسی نام خود را محمد و کنیه خود را ابوالقاسم بگذارد) مگر قائم آل من(ع) که خلیفه دوازدهمین من است و عالم را پر از عدل و داد خواهد کرد بعد از آنکه از جور و ظلم پر شده باشد.
ازاینروی حضرت علی(ع) او را محمد نام نهاده و کنیهاش را ابو القاسم قرار داد.[۲]
از طرفی محمد حنفیه را در علم و ورع و زهد و تقوی نظیر و بدیل نبود[۳]پس چگونه میتواند از امام زمان خود غافل باشد و چیزی را طلب کند که حقّ او نمیباشد.
گفتگوی محمد بن حنفیه و امام سجاد در مورد جانشینی امام حسین
گفتگوی محمد بن حنفیه با امام سجاد(ع) در رابطه با امر امامت بدین قرار است:
شیخ کلینی و دیگران از امام محمد باقر(ع) روایت کردهاند که چون امام حسین(ع) به شهادت رسید، محمد بن حنفیه خدمت امام سجاد(ع) عرض کرد و گفت: ای برادر زاده من، میدانی که رسول خدا(ص) بعد از خود وصیّت و امامت را به علی(ع) گذاشت و از آن پس به امام حسن(ع) و از پس وی امام حسین(ع) هماکنون که پدرت شهید گردید و برای بعد از خود جانشینی تعیین نکرد اینک من عموی تو و برادر پدر تو و فرزند علی(ع) میباشم و به سن از تو بزرگترم و با این سن که مراست و آن خردسالی که تو داری من به امر امامت از تو سزاوارترم.
امام سجاد(ع) فرمود: ای عمو از خدا بپرهیز و در پی آنچه سزاوار آن نیستی مباش. ای عمو پدرم، قبل از آن که به عراق توجّه کند به من وصیّت نمود و یک ساعت پیش از شهادتش در امر امامت و وصیّت عهد و پیمان با من سخن گفت و اینک اسلحه رسول خدا(ص) است که نزد من است، پس گرد این امر مگرد.
امام محمد باقر(ع) فرمود: این مکالمه و سخن در میان ایشان گذشت وقتی که در مکه بودند پس به جانب حجرالاسود روان شدند. امام سجاد(ع) روی به محمد حنفیه کرد و فرمود: تو در پیشگاه خدای تعالی به حالت زاری از او بخواه تا حجرالاسود را برای تو به سخن درآورد آنگاه از او پرسش کن.
پس محمد حنفیه چنین کرد حجرالاسود او را جواب نداد. امام فرمود: اگر تو وصّی و امام بودی حجرالاسود تو را جواب میداد. محمد بن حنفیه عرض کرد ای برادرزاده اکنون تو حجرالاسود را بخوان و پرسش کن و چون حضرت از حجرالاسود سؤال کرد که وصی بعد از امام حسین(ع) کیست، حجرالاسود چنان تکان خورد که نزدیک بود از جای خود کنده شود. آنگاه خداوند متعال به زبان عربی آن را به نطق درآورد و به امام سجاد(ع) گفت: وصیّت و امامت بعد از حسین بن علی پسر فاطمه بنت رسولالله(ص) مخصوص تو است.
بر اساس بعضی از روایات محمد پای آنحضرت را بوسید و گفت آری امامت مخصوص تو است.[۴]
این گفتگو برای رفع شبهه و شک از دل مردم بود تا پس از امام حسین(ع) به امامت محمد بن حنفیه معتقد نباشند علیرغم اثبات امامت امام سجاد گروهی به امامت محمد بن حنفیه معتقد شده و امامت را پس از امام حسین(ع) از آن او دانستند که در تاریخ به «کیسانیه» معروفند.
محمد بن حنفیه در سال ۲۱ هجری متولد شد و در سال ۸۱ هجری بنابر قول مشهور در مدینه وفات یافت و در قبرستان بقیع مدفون شد البته برخی وفات وی را در طائف دانسته و گویند همانجا دفن شده است.[۵]
مطالعه بیشتر
- ریحانه الادب، مدرسی تبریزی
- منتهی الامال، شیخ عباس قمی.
- زندگانی علی بن الحسین، شهیدی.
منابع
- ↑ مجلسی، محمد باقر، مرآه العقول، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم ۱۳۶۳ هـ. ش، تهران، ج۴، ص۸۴–۸۶ همراه با پاورقی.
- ↑ قمی، شیخ عباس، منتهی الامال، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، ۱۴۱۱ هـ. ق، ج۲، ص۶۶.
- ↑ حسینی، جمال الدین احمد بن علی، عمده الطالب فی انساب آل ابی طالب، دار مکتبه الحیاه، بیروت، ص۳۸۹، همراه با پاورقی.
- ↑ کلینی، محمد بن بعقوب، اصول کافی، منشورات المکتبه الاسلامیه، طهران، ۱۳۸۴ هـ. ق، ج۶، ص۲۶۸.
- ↑ مدرس، میرزا محمد علی، ریحانه الادب، ناشرکتابفروشی خیام، چاپ سوم ۱۳۶۹ هـ. ش، ج۷، ص۴۸۴.