بداء در تعداد روزهای میقات حضرت موسی(ع)
در داستان حضرت موسی که سی شب به وی وعده شد و سپس ده شب دیگر به آن اضافه شد، مصداق بداء است؟
بداء در لغت به معنای ظهور پس از پنهان بودن است. لازمه این معنای بداء، جهل و تبدیل نظر میباشد. این معنای بداء، در مورد خداوند کاربرد ندارد؛ زیرا خداوند با علم ازلی خود همه چیز را میداند و در اراده او تغییر راه ندارد.
بداء برای انسان در هر سه مرحله دنیا، برزخ و قیامت حاصل میشود؛ زیرا انسان براساس علم خود، نتیجه ای را محاسبه کند ولی آن نتیجه واقع نمیشود. اما بداء در مورد خداوند به این معنا است که آنچه خداوند از قبل میدانسته ولی برای انسانها معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار میسازد.[۱]
میقات حضرت موسی(ع)
و امّا در داستان حضرت موسی(ع) که سی شب به وی وعده شد و سپس ۱۰ شب دیگر به آن اضافه شد و به این موضوع در آیه ۱۴۲ سوره اعراف اشاره شده آیه صریحاً بیان میکند که وعده الهی در مورد موسی(ع) چهل شب بوده و امّا با وجود این امر خداوند در خبر دادن از آن به موسی در دو مرحله اقدام میکند. اولا موسی(ع) را امر به روزه گرفتن در ۳۰ روز میکند و در مرحله بعد امر به ادامه آن در ۱۰ روز دیگر میکند؛ ولی این امر در علم الهی از ابتدا ۴۰ شب بوده و برای همین امر هم قرآن کریم به دو روش این جریان را بیان میکند. اول با توجه به نظر موسی(ع) و علم موسی(ع) و میفرماید ثلاثین لیله و اتممناها بعشر ۳۰ شب بود و با ۱۰ شب آن را کامل کردیم و اما با توجه و نظر به علم خداوند میفرماید (اربعین لیله) ۴۰ شب کما اینکه در سوره بقره آیه ۵۱ نیز به آن اشاره شده ﴿و واعدنا موسی اربعین لیله…﴾ و وعده کردیم به موسی(ع) ۴۰ شب و این آیه اشاره به مصلحتی دارد که خداوند در خبر دادن به موسی(ع) لحاظ میکند و آن را در دو مرحله به موسی(ع) خبر میدهد چنانچه در خبری از امام باقر(ع) آمده که هنگامی که حضرت موسی(ع) برای وفای به عهد خداوند از میان قومش خارج میشد به آنها فرمود که ظرف ۳۰ روز بر میگردم. اما هنگامی که خداوند بر آن ۳۰ روز ۱۰ روز اضافه فرمود قومش گفتند موسی(ع) خلاف وعده عمل کرد و آنچه نباید میکردند کردند و چنانچه در سوره طه آیات ۸۳ تا ۸۹ اشاره شده به بتپرستی روی آوردند.
علت تغییر در مدت میقات
بنابراین مصلحت این امر روشن میشود که چنانچه خداوند به موسی(ع) از ابتدا وعده چهل شب میداد و او به قومش خبر میداد فرصتی برای ابتلا و امتحان از قوم بنی اسرائیل و امتحان ایمانشان به وجود نمیآید.
علاوه بر آنچه گفته شد از این جریان میتوان به حقایق دیگر نیز رسید: از جمله اینکه خداوند سبحان در بعضی از موارد وحی، قضای حتمی و علم خود، به قضایا را برای ملائکه و نفوس قدسیه و پیامبران در اولین وهله ظاهر نمیسازد بلکه آنها را طی مراحلی آگاه میسازد و این مبتنی بر مصالح بندگان مثل امتحان و ابتلا یا کمک بر هدایتشان است. دیگر اینکه امت موسی(ع) از دین مرتد شدند در حالی که فقط ۱۰ روز از ایشان تأخیر داشت و این نشان میدهد که گمراهی امتها و طغیان ایشان در غیبت نبی یا بعد از مرگ نبی در مدت کم چیز عجیبی نیست.
دیگر اینکه از آیات سوره طه مشخص میشود که حضرت موسی(ع) بهطور قطعی و حتم به قومش خبر نداده بود که بعد از ۳۰ روز بر میگردد. چرا که بعد از برگشتن فرمود (یا قوم الم یعدکم ربّکم وعدا حسنا افطال علیکم العهد) ای قوم مگر خدای شما به شما وعده احسان نداد (که به شما تورات عطا کند) آیا وعده خدا بر شما طولانی شد؟ و اگر بهطور حتمی به ایشان وعده ۳۰ روز داده بود قوم در جواب ایشان میگفتند بلی.
عهد تو طولانی شد و تو عهد ما را شکستی و ما هم وعده خود را شکستیم و این نشان میدهد که انبیاء و ائمه معصومین(ع) زمانی که مردم را از مثل چنین اموری با خبر کردند که غیر حتمی و قطعی است بهطور قطعی خبر نمیدادند چرا که میدانستند امکان بداء در چنین اموری وجود دارد.[۲]