انتخاب دین زرتشت
آیا یک مسلمان ایرانی این اختیار را دارد که دین اسلام را رها کرده و دین زرتشت را انتخاب کند؟
پذیرش دین حق با معیار عقل قابل تحقق است. انتخاب دین با معیار های سلیقه، زبان و منطقه امر غیر معقول است. به همین دلیل تغییر دین نیز با این معیارها امر معقول و عقلائی نیست؛ زیرا انسان به خاطر اینکه دارای عقل هدایتگر است، از حکم عقل متابعت میکند و برخلاف آن قدم برنمیدارد. یک مسلمان زمانی میتواند از دین اسلام دست بردارد که بطلان آن از نظر عقل ثابت شود و زمانی میتواند آیین زرتشت را انتخاب کند که حقانیت آن از دیدگاه عقل ثابت شود. در حالی که آموزههای دین زرتشت هم در حوزه عقاید و هم در حوزه احکام عملی اشکالات متعددی دارد که با معیار عقل قابل پذیرش نیست.
عقلایی نبودن انتخاب دین با معیارهای مادی
داشتن دین، آیین و مذهب، مانند داشتن خانه، ماشین، و سائر وسایل زندگی نیست، تا انسان آن را به میل و سلیقه خود بسازد، بلکه پذیرش دین، فلسفه و علت خاص خودش را دارد؛ یعنی کسی که دینی را انتخاب میکند و به آن متدین میشود، برای این هدف است که با ایمان به تعالیم و اصول اعتقادی آن و با عمل به دستورات آن نجاتیافته و رستگار شود و از خرافات و اموری که هیچ پایه و اساس عقلی و عقلایی ندارد خود را رهانیده و تسلیم حق و واقعیات شود.
عقل انسان معیار اصلی انتخاب دین
پذیرش و انتخاب دین باید بر طبق دلایل و براهین عقلی صورت بگیرد؛ یعنی یک انسان عاقل و رشید بعد از اینکه در خانواده خود هر دینی را از کودکی و نوجوانی پذیرفته، باید بعد از رشد علمی و عقلی در مورد تعالیم و آموزههای آن تحقیق نموده و با علم و یقین حقانیت یا بطلان آنها را به دست آورد و از حالت کورکورانه و تقلیدوار خود را بیرون آورده و به دینی که به حقانیت آن علم و یقین پیدا میکند، ایمان بیاورد.
مقایسه بین تعالیم ادیان مورد نظر
یک انسان عاقل و عالم این توانایی را دارد که از مقایسه آموزههای ادیان مختلف، به دینی دسترسی پیدا کند که دارای برنامههای زندگی در ابعاد مختلف باشد. همچنین از امور معنوی معقول در جهت جلب سعادت اخروی سخن گفته و در این امور کاملتر و بدون عیب و نقص از سایر ادیان باشد. بعدازاین، تشخیص عقل انسانی خودبهخود او را وادار به تسلیم و پذیرش این دین خواهد نمود؛ مگر اینکه از حکم عقل تمرد نموده و تسلیم هوا و هوس نفسانی خود باشد.
کسی که در خانواده مسلمان به دنیا آمده و در این خانواده بزرگشدهاست و از بدو تکلیف مسلمان بوده، بعد از رشد عقلی و علمی تا چه اندازهای درباره اسلام و تعالیم آن تحقیق نموده و نسبت به آموزههای معنوی و غیر معنوی آن اطلاعات به دست آوردهاست که میخواهد آن را رها کند و همچنین درباره دین زرتشت تا چه حدی تحقیق کرده است که میخواهد آن را برگزیند. اگر واقعاً از باب به دست آوردن راه حق و اجتناب از راه باطل و غیرمعقول در ابعاد مختلف، درباره آموزهها و تعالیم اسلامی تحقیق نمودهاست چه چیزی باعث میشود که اورا از دین اسلام روگردان کرده و به دین زرتشت علاقهمند نماید.
اگر در مورد هیچ طرف، مطالعه و تحقیقی نداشته و اطلاع کافی از آموزهها و تعالیم اسلام و زرتشت ندارد، رویآوری او به دین زرتشت هیچگونه اساس عقلی، علمی و عقلایی ندارد و انسان عاقل برخلاف این امور قدم برنمیدارد.
عدم کفایت باستان گرایی و زبان گرایی در انتخاب دین
اگر گفته شود دین زرتشت در قرنهای گذشته دین فارسیزبانها و ایرانیها بوده است، این سخن برای گرایش به دین زرتشت کافی نیست؛ زیرا در مسئله حقانیت یا بطلان دین، مسئله زبان و قوم و نژاد کمترین نقشی ندارد؛ دین یا حق است یا باطل حالا میخواهد در هر منطقه جغرافیایی باشد و از میان هر قوم و زبانی برخاسته باشد. و لذا امروز غیر عرب که شامل اقوام مختلف میشود بیشتر از عرباند که به دین اسلام که پیامبر و امامان آن از منطقه عربزبان برای هدایت بشر برانگیختهشدهاند، ایماندارند و برای آن فداکاری و خدمات بسیار نمودهاند.
بنابراین فارسیزبان و سایر غیر عربها نمیتوانند با این بهانه که چون پیامبر دین اسلام، عرب بوده یا کتاب آن به زبان عربی است، از اسلام رویگردان شده و هرکدام به جستجوی دینی باشد که از نژاد یا زبان خودشان برخاسته باشد.
برخی عقاید عقل ستیز دین زرتشت
در دین زرتشت تعالیمی وجود دارد که با معیارعقلی قابل پذیرش نیست و کسی که نسبت به آنها اطلاعات داشته باشد هرگز با معیار عقلی متدین به این دین نمیشود:
ثنویت یا دو خدایی
یکی از عقاید آیین زردشت ثنویت و دو خدایی است. در سراسر گاتها اهورامزدا یگانه آفریدگار جهان مینوی و مادی است و سرچشمه همه نیکیها و خوبیها است در مقابل آن آفریدگار یا فاعل شری وجود دارد به نام انگره مینو یا خرد خبیث که بعدها بهمرور ایام اهریمن گردید و زشتیهای جهانی از سوی اوست.[۱] درنتیجه دو عنصر اهورامزدا و اهریمن، در این آیین نمایان شد که هرکدام بهنوعی دعوای خالقیت داشتند.
تقدیس آتش
از دیگر عقاید این آیین تقدیس آتش است. در ایران قبل از اسلام آتشکدههای فراوانی وجود داشت که آثار برخی از آنان تاکنون نیز باقیمانده است. هرچند زرتشتیان وجوهی را برای تقدیس آتش ذکر میکنند ولی دلیلی عقلی و فلسفی برای این تقدیس وجود ندارد و این افراط غیرعقلانی در تقدیس آتش باعث شده که عدهای آنان را آتشپرست بنامند.[۲]
ازدواج با محارم
یکی از بدعتهای بسیار معروفی که در ایران باستان رواج داشت و موبدان آن را به اصل دین زردشت نسبت میدادند، خویدوده یا ازدواج با محارم بود. تقریباً همه متون مفصل پهلوی که ناظر به احکام دینی دوره ساسانی هستند، خویدوده را تحسین کرده و از ثواب زیاد آن و اینکه کمر اهریمن را میشکند، سخن گفتهاند. در کتاب دینکرد، بهتفصیل علل دینی، عقلی و طبیعی آن توضیح داده میشود. در اوستا به این نوع ازدواج اشارهشده است.[۳]
در دوره هخامنشیان، کمبوجیه یکی از پادشاهان متهم به این بدعتگذاری است. در کتیبههای مربوط به دورههای اشکانی و ساسانی، برخی شاهان اشاره میکنند که ملکه آنها خواهر آنها نیز هست.[۴]
اردشیر، مؤسس سلسله ساسانی با دخترش دینَک خویدوده میکند و دخترش، همسر و شهبانوی او میشود. شاپور پسر اردشیر نیز با دختر ارشدش آذرناهید ازدواج میکند.[۵] کردیر، روحانی بزرگ ساسانی در کتیبهای که بر کعبه زردشت دارد، در جمله ۴۵ مینویسد: «بسیار ازدواجها میان محرمان برقرار نمودم».[۶]
احکام و اعمال خرافی دین زرتشت
در کتاب اوستا که کتاب دینی زرتشتیان بهشمار میآید احکامی بیانشده که نهتنها غیرعقلانی است بلکه گاهی انجام دادن آنها محال است که به آنها اشاره میشود:
۱. درباره زنی که بچه مرده به دنیا بیاورد چنین حکم دادهشده که آن زن باید به نقطهای دوردست برده شده و دور از آبوآتش نگهداری شود و تنها بعد از خوردن چندین جام «گُمیز» (پیشاب گاو نر) آمیخته با خاکستر میتواند شیر بنوشد ولی باز حق نوشیدن آب را تا چندین روز ندارد.[۷]
۲. در وندیداد آمده است اگر کسی سگ آبی را بکشد باید «ده هزار تازیانه با اسپهه ـ اشترا، (تازیانه تسمهای که برای راندن اسب بهکاربرده میشود) ده هزار تازیانه با سرو شوچرن (شلاق) بدو بزنند و باید اَشَوَنانه و پرهیزگارانه ده هزار بسته هیزم سخت و خشک و پاک را چون تاوانی به روان سگ آبی به آتش اهورامزدا بیاورد…». البته حکم به اینجا ختم نمیشود بلکه باید ده هزار مار، ده هزار سنگپشت، ده هزار قورباغه، ده هزار مورچه، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس و… را بکشد و خانه و زمینی را به روان سگ آبی داده هیجده اسطبل ویرانشده را بازسازی و هیجده سگ را از ناپاکیها پاککرده، هیجده مرد را طعام دهد و …[۸] تا گناه او بخشیده شود.
۳. یکی دیگر از احکام ظالمانه و خرافی در آیین زردشتی مربوط به زن دشتان است؛ یعنی زنی که دوران عادت ماهانه را میگذراند. در طول دوران دشتان، زن موجودی آلوده بهشمار میآمد که حتی نگاه او باعث آلودگی دیگران میشد.
در وندیداد، فرگرد ۱۶، وظائف زن دشتان و جدا کردن وی در مدت قاعدگی از اعضای خانواده و شستوشوهای آیینی او با ادرار گاو توضیح دادهشده است. در ایران باستان اعتقاد بر آن بود که حمله اهریمن باعث شده است که زنان عادت ماهیانه داشته باشند و ازاینرو جدا از خانواده نگاه داشته میشدند.[۹]
۴. ازآنجاکه در آیین زردشت زن جزو اموال مرد محسوب میشد، گاهی مرد میتوانست زن خود را به مردی دیگر عاریه دهد.[۱۰]
۵. در آیین زردشت، مجازات کسانی که بیزن و فرزند و خانه و خواسته هستند این است که بدنشان با کاردهای آهنین بریده شود. (فرگرد۴، بند۵۰.) در تفسیر این فراز گفتهاند منظور آن است که بندبند اعضای بدن چنین افرادی را از مفاصل، بهتدریج بریده و قطع میکردند و این قساوت در حالی انجام میشد که فرد محکوم زنده بود و خود شاهد و ناظر بود که چگونه اعضایش را بندبند از استخوان جدا میکنند.[۱۱]
۶. در وندیداد، تعداد زیادی ضربات شلاق برای کارهای معمولی که در این دین گناه محسوب میشوند در نظر گرفتهشده است؛ مثلاً کسی که به زمینی که لاشه سگ در آن است آب جاری سازد باید دویست ضربه شلاق بخورد، با شلاقی که مخصوص اسب است و دویست ضربه شلاق دیگر هم دارد که میتواند بهجای آن جریمه بپردازد. یا کسی که سگمردهای را روی زمین رها بکند و چربی بدن آن سگ روی زمین تراوش کند، باید دو هزار ضربه شلاق به عامل این کار زده شود.[۱۲]
۷. از دیگر احکام عجیب وندیداد یکی این است که کسی که به علتی مانند انداختن جسد در آب، محکوم به مرگ (مرگ ارزانی) میشد، پوستش را زندهزنده میکندند یا اعضای بدنش را تکهتکه میبریدند یا استخوانهایش را خرد میکردند.[۱۳]
۸. در ایران باستان همانند مسیحیت قرونوسطی، افراد ثروتمند میتوانستند جرائم خود را بخرند و شلاق را به جریمهٔ نقدی تبدیل نمایند. موبدان با تبدیل حدود شرعی و ضربات شلاق به پول نقد، سودهای کلانی برای خود و آتشکدهها فراهم آورده بودند. بسیاری از محققین دلیل وجود ثروت فراوان در آتشکدهها را که هرچند وقت بهیکباره توسط فاتحان به غارت میرفت، همین نوع از انباشت ثروت میدانند.[۱۴] در هیچ منبعی ذکر نشده که جامعه موبدان از این ثروتها جهت استفاده در امور عامالمنفعه استفاده کرده باشند. پس این ثروتها را فقط درراه بسط و گسترش حیطهٔ اجرای شرایع و تقویت مقام و منزلت دینی خویش مورداستفاده قرار میدادند.[۱۵]
۹. از دیگر احکام عجیب وندیداد، احترام افراطی به عناصر اربعه است. بهطوریکه برخی مورخان، مانند مسعودی اشاره میکنند که مجوسان گرمابه ندارند؛ زیرا آب را محترم میشمارند، با گومیز (ادرار گاو)، یا آب آمیخته به ادرار گاو و آب گیاهان، یا شراب رقیق و نوعی روغن خود را میشویند یا ازاله نجاست میکنند.[۱۶]
بویس گزارش میکند موبدان زردشتی یکی از شاهان ساسانی را به آن سبب از سلطنت خلع کردند که وی به ساختن گرمابه اقدام کرده بود؛ زیرا «آنان [موبدان زردشتی] به پاک نگاهداشتن آب بیشتر دلبستگی داشتند تا شستن اندام خویش».[۱۷]
۱۰. گومیز یا ادرار گاو در مراسم تطهیر و شستوشو و غسل مزدا پرستان دارای اهمیت ویژهای است و این نه به جهت مسائل میکروبزدایی و مانند آن است؛ بلکه به جهت خاصیت ضد دیو این ماده است. این ماده در مراسم برشنوم یا انواع غسلها و تطهیر افراد کاربرد دارد.[۱۸]
۱۱. ازنظر وندیداد، سگ و پرندگان و خارپشت از جانوران مزدا آفریده و نیک هستند، اما بسیاری از جانوران، مانند شیر، پلنگ، مور دانهکش و همه حشرات و خزندگان موذی آفریده اهریمن بوده و باید در تعداد هزار هزار کشته شوند. هر موبدی با خود ابزاری داشته که پیوسته جانوران موذی را با شدت و وسواس زیادی میکشت.[۱۹]
۱۲. یکی از وظایف عمده موبدان و پیشوایان دینی در کیش زردشت، کشتن خرفستران یعنی جانوران اهریمن آفریده، مانند مورچه، وزغ، مار و زنبور بوده است. (رضی، وندیداد، ج۱، ص ۴۱۲.) در کتاب شایست ناشایست، مطالبی درباره احکام کشتن خرفستران نقلشده و برای آن ثوابی عظیم قائل شدهاند: «[خرفستران] خاصه این پنج چیز است: یکی وزغ که در آب باشد، دوم مار و کژدم، سوم مگس که میپرد، چهارم مورچه. پنجم موش».[۲۰]
منابع
- ↑ پور داود، ابراهیم، اوستا، ص17، تهران، دنیای کتاب، چ1، 1382ش.
- ↑ مطهری، مرتضی، مجموعهآثار، ج 14، ص 219، (خدمات متقابل اسلام و ایران)، انتشارات صدرا، چ3، 1419 ق.
- ↑ ویسپرد، کردهٔ 3 بند 3؛ یسنا 12 بند 9.
- ↑ کریستین سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ص234، ترجمهٔ رشید یاسمی، تهران، نشر صدای معاصر، 1378ش.
- ↑ لوکونین، ولادیمیر گریگورویچ، تمدن ایران ساسانی، ص48 و 108، ترجمه عنایت الله رضا، نشر علمیو فرهنگی، 1384ش.
- ↑ هاشم رضی، وندیداد، ص33، تهران، بهجت، 1385ش.
- ↑ ر. ک. دستخواه، جلیل، اوستا، ج 2، ص 715 و 716، فرگرد پنجم ص 46 و 57، انتشارات مروارید، چ1، 1370ش.
- ↑ اوستا، ج 2، ص 822، وندیداد، فرگرد چهارم.
- ↑ عفیفی، رحیم، اساتیر و فرهنگ ایرانی در نوشتههای پهلوی، ص512، توس، 1383 ش.
- ↑ بارتلمه، کریستیان، زن در حقوق ساسانی، ص 56-57، ترجمهٔ ناصر صاحب الزمانی، تهران، نشر بنگاه مطبوعاتی عطائی، 1337ش.
- ↑ هاشم، رضی، وندیداد، ج1، ص304.
- ↑ وندیداد، فرگرد 6، بند24.
- ↑ رضی، وندیداد، جلد 1، ص376.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص373.
- ↑ کرساسب چوکسی، جمشید، ستیز و سازش، ص31، میرسعیدی، نادر، ققنوس، چ3، 1386ش.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص 378.
- ↑ بویس، مری، چکیده تاریخ کیش زرتشت، ج1، ص406، صنعتی زاده، همایون، صفیعلیشاه، 1377ش.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص355.
- ↑ رضی، وندیداد، ج1، ص 122.
- ↑ شایست نا شایست، بخش 8، بند9، به نقل از رضی، وندیداد، ج1، ص 414.