مقصود از مسخ قوم حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع)

نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۴ توسط A.rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
سؤال

خداوند در قرآن مسئله مسخ قوم حضرت موسی و عیسی ـ علیهما السلام ـ را چگونه مطرح کرده است؟


مسخ جمعی از بنی اسرائيل

در سوره اعراف جریان مخالفت بنی‌اسرائیل از حکم الهی را بیان می‌کند و بعد هم مجازات آنها را بیان می‌کند.

جمعی از بنی اسرائیل در کنار دریا سکونت داشتند و خداوند به آنان امر کرد که در روز شنبه نباید ماهی صید کنند. این عده با حیله‌ای، ماهی‌ها را در روز شنبه در حوضچه‌ای جمع می‌کردند و در روز بعد آن را صید می‌کردند. خداوند آنان را بخاطر این تجاوز و نافرمانی عذاب نمود و به بوزینه تبدیلشان کرد: ﴿فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ ما نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَه خاسِئِینَ؛ آن گاه که سرکشی و تکبر کرده و آنچه ممنوع بود مرتکب شدند، و گفتیم بوزینه شوید که از رحمت خدا دور باشید.(اعراف:۱۶۶)

خداوند همین مطلب را به یهود زمان پیامبر(ص) که خود و آئین خود را از دیگران برتر می‌دانستند، گوش زد می‌کند و می‌فرماید: ﴿قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ مَثُوبَه عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَه وَ الْخَنازِیرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِکَ شَرٌّ مَکاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِیلِ؛ بگو: «آيا شما را به بدتر از [صاحبان‌] اين كيفر در پيشگاه خدا، خبر دهم؟ همانان كه خدا لعنتشان كرده و بر آنان خشم گرفته و از آنان بوزينگان و خوكان پديد آورده، و آنانكه طاغوت را پرستش كرده‌اند. اينانند كه از نظر منزلت، بدتر، و از راه راست گمراه‌ترند.»(مائده:۶۰)

مقصود از مسخ

اینکه مسخ چه شکل و چه نوعی بوده است در این باره دو نظریه است یک نظر این است که مسخ قوم بنی‌اسرائیل به صورت جسمانی نبوده، بلکه باطنی و روحانی بوده است. صاحب المنار (از مجاهد نقل کرده) طرف دار این نظر است؛ به این معنا که آنها به صورت میمون و خوک مسخ نشده‌اند، بلکه قلوب آنها مانند میمون و خوک شد، و صفاتی مثل این حیوانات در انسانهای طغیانگر پیدا شد. انسانها با رو آوردن به شکم پرستی و شهوت‌رانی و تقلید کورکورانه ـ که صفات بارز این دو حیوان است ـ سبب آشکار شدن این صفات در خود شدند. و این که خداوند گفته: آنها را به خوک و بوزینه تبدیل کردم. این را به عنوان مثل ذکر کرده است، مثل آیه ﴿کمثل الحمار یحمل اسفاراً[۱] «مانند درازگوشی هستند که کتابهایی را حمل می‌کنند.»[۲]

البته در آیات بسیاری خداوند مسئله روحی و درونی را مطرح کرده و این هم یک مسئله عادی است که خیلی از گناهکاران گرفتار آن هستند، مسخ روحی در هر زمانی ممکن است، یعنی صفات انسانی به صفات حیوانی مبدل می‌گردد انسان متخلق به خلق پست می‌گردد؛ مثل اخلاق بعضی حیوانات که از شدت طمع و حرص همچون سگ و از جهل، مثل گاو می‌شوند.

در این آیه که می‌فرماید: ﴿... فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ…[۳] «... مثل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز و زبانش را بیرون می‌آورد و اگر او را به حال خود واگذاری باز همین کار را می‌کند …» اشاره به مسخ درونی و روحی است، کسی که از مقام انسانی سقوط می‌کند و در ورطه عوالم حیوانی می‌افتد، همان کار حیوان را می‌کند او دیگر انسان نیست صورت و سیمای او گرچه انسانی است، اما سرّ و سیرت او انسانی نیست، ولی بیشتر مفسران نظرشان به این است که مسخ قوم بنی‌اسرائیل هم ظاهری و هم جسمانی است و این گونه تفسیر کردن این آیات که در مورد مسخ قوم بنی‌اسرائیل است با ظاهر آیات تطبیق نمی‌کند و ما باید به همان ظاهر عمل کنیم، البته این مسخ و دگرگونی جسمانی باید متناسب با اعمالی باشد که آنها را انجام داده‌اند، یعنی چون عده‌ای از گنهکاران در اثر انگیزه‌های هواپرستی و شهوت رانی دست به طغیان زدند و جمعی هم تقلید کورکورانه کردند، لذا هنگام مسخ هر گروهی به شکل متناسب با اعمال خود ظاهر شده است، پس این افراد در حقیقت باطن آنها مثل این حیوانات بوده و حقیقت آنها هم مسخ شده و صفاتی همچون صفات آن حیوانات کسب کرده‌اند، بعد آن صفات باطنی به ظاهر هم بروز کرده و شکل آنها مثل شکل میمون شده است پس مسخ ظاهری بر اساس مسخ باطنی است،[۴] این نوع مسخ مثل مسخ باطنی- که یک مسئله عادی بوده- نیست، بلکه می‌توان گفت این مسخ غیرعادی است که با قدرت خداوند انجام گرفته است.

همان طوری که می‌دانیم اوامر از ناحیه خداوند دو نوع است یک نوع امر تشریعی است، مانند امر به تکالیف و احکام. یک نوع هم، امر تکوینی است، که بین اوامر تشریعی و تکوینی فرق وجود دارد، زیرا اوامر تشریعی که به مکلفین خطاب می‌شود گروهی از آنها تکلیف را انجام می‌دهند و گروهی تخلف می‌کنند، یعنی مکلفین دارای اختیار هستند، ولی در اوامر تکوینی اراده مخاطبین دخالت ندارد و قابل تمرد نیست، در آیاتی که خداوند مسخ را با کلمه «کونوا» بیان کرده روشن است که در اینجا امر، فرمان تکوینی است مانند آیه: ﴿إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ.[۵]


مطالعه بیشتر

۱. صدر الدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، (بیروت، دارالمعارف للمطبوعات، ۱۴۱۹ هـ) ج۴، ص۴۹۵.

۲. محسن بینا، موسی از دیدگاه قرآن، (تهران، ۱۳۶۰) ص۱۱۷.


منابع

  1. جمعه/ ۵.
  2. رشید رضا، محمد، المنار، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۴ ق، ج۱، ص۳۴۳.
  3. اعراف/ ۱۷۶.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، همان، ص۴۲۶.
  5. یس/ ۸۲.