اعتبار روایت درخواست ملاقات اهل خراسان با امام رضا(ع)
سؤال: " آيا اين حديث معتبر است: عده از اهل خراسان ـآمدند حضرت رضا(ع) رو ببينند و گفتند شيعه ايم حضرت راهشون ندادند تا بعد دو ماه گفتند: محبيم حضرت اجازه دادند من هر چي گشتم در منابع معتبر نيافتم تنها در دو جا قريب به اين مضمون بود ۱) بحارالانوار:(آنهم از امام عسكري(ع)+اين روايت در احتجاج هم ظاهرا نيست) ج، الإحتجاج بِالْإِسْنَادِ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع قَالَ: قَدِمَ جَمَاعَه فَاسْتَأْذَنُوا عَلَى الرِّضَا ع وَ قَالُوا نَحْنُ مِنْ شِيعَه عَلِيٍّ فَمَنَعَهُمْ أَيَّاماً ثُمَّ لَمَّا دَخَلُوا قَالَ لَهُمْ وَيْحَكُمْ إِنَّمَا شِيعَه أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ سَلْمَانُ وَ أَبُو ذَرٍّ وَ الْمِقْدَادُ وَ عَمَّارٌ وَ مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي بَكْرٍ الَّذِينَ لَمْ يُخَالِفُوا شَيْئاً مِنْ أَوَامِرِهِ. ۲)در المناقب: قالوا ذاك قال الإمام صلوات اللّه عليه: الآن مرحبا بكم يا إخواني و أهل ودّي، ارتفعوا حتّى ألزقهم بنفسه، ثمّ قال صلوات اللّه عليه: كم مرّه حجبتم؟"
پاسخ: با سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامي. از اينکه با مرکز مطالعات و پاسخگويي به شبهات مکاتبه نموده ايد صميمانه تشکر مي کنيم.
پاسخ اجمالي:
اين روايت در کتاب المناقب علوی بدون سند و در کتاب احتجاج طبرسی (طبرسی نیز مجهول الهویه است) با سلسله سند آمده است؛ اما بخاطر توثيق نشدن محمد بن قاسم، یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار، معتبر نیست.
پاسخ تفصيلي:
محمد بن على بن الحسين علوى متوفای قرن ۵ق در کتاب "المناقب (الكتاب العتيق)" و مرحوم طبرسی در کتاب "الاحتجاج" از امام حسن عسکری(ع) نقل می کند که فرمود:
«وقتى ولايت عهدى براى حضرت رضا -عليه السّلام- قرار گرفت، دربان گفت: گروهى پشت در ايستاده و مىگويند: ما از شيعيان علىّ هستيم! حضرت فرمود: من فعلًا مشغولم آنان را بازگردان. و اين آمد و شدها و جواب منفى امام دو ماه بطول انجاميد تا جايى كه ديگر از رسيدن به او نااميد شده و به دربان گفتند: به آقاي مان بگو ما از شيعيان پدرت علىّ هستيم! اين ماجرا موجب شماتت و سرزنش دشمنان مان بر ما شده و ما اين بار بازگشته و از اين شرمندگى و شكستن غرورى كه بما رسيده و عجز از احتمال دردى كه به سبب شماتت از ناحيه دشمنان مان به ما خواهد رسيد از شهر خود خواهيم گريخت.
حضرت فرمود: اجازه بده داخل شوند، آنان وارد شده سلام كردند، ولى آن حضرت نه جواب سلام شان را داد و نه اذن جلوس صادر كرد و همان طور ايستادند. همگى گفتند: اى زاده رسول خدا، اين چه جفاى عظيم و استخفاف پس از آن حجاب سخت است! ديگر چه جفائى مانده تا بر سر ما آيد؟!
حضرت رضا فرمود: اين آيه را بخوانيد: «و هر مصيبتى كه به شما رسد به سبب كارهايى است كه دست هاي تان كرده و از [گناهان] در مىگذرد»،[۱] بخدا سوگند كه من در اين كار تنها به خداوند و رسول او و أمير المؤمنين و پدران پاكم پس از او اقتدا كردم، آنان بر شما نكوهش كردند، من نيز اقتدا نمودم.
گفتند: براى چه اى زاده رسول خدا؟! فرمود: براى اين ادّعا كه شما شيعه أمير المؤمنين هستيد! واى بر شما! شيعيان او حسن و حسين و سلمان و أبو ذرّ و مقداد و عمّار و محمّد بن أبى بكر بودند، همان ها كه ذرّهاى از دستورات او سرپيچى نكردند، حال اينكه شما در بيشتر كردارتان با او مخالفيد و در بيشتر فرائض خود كوتاهى ورزيده و بزرگى حقوق برادران خود را در باره خدا خوار و بىمقدار مىداريد و آنجا كه لازم نیست، تقيّه مىكنيد و آنجا كه تقيّه واجب است، نمىكنيد، اگر شما در همان ابتداى كار مىگفتيد ما از موالى و محبّين اوئيم و از دوستداران اولياى او و دشمنان دشمنان او هستيم من منكر اين قول شما نشده بودم و ليكن اين مقام و مرتبه شريفى بود كه شما مدّعى آن شدهايد، اگر كردار شما گفتارتان را تصديق نكند به هلاكت افتيد، مگر اينكه رحمت پروردگارتان آن را تلافى كند...».[۲]
سند روایات:
روایات کتاب المناقب (کتاب العتیق) علوی سلسله سند ندارد و مرحوم طبرسی هر چند سند روایات کتاب احتجاج را بخاطر مشهور بودن در میان شیعه و سنی یا مورد قبول عقل بودن (استدلالی بودن مطالب علاوه بر نقل از ائمه)، حذف کرده است؛ ولی روایاتی را که از امام حسن عسکری نقل می کند، سلسله سند را در اولین حدیث نقل کرده و برای بقیه گفته با همان سند امام حسن عسکری چنین فرمود.[۳]
سند حدیث در کتاب احتجاج طبرسی[۴]
1. أَبُو جَعْفَرٍ مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ: وی مردی عالم، فاضل، فقیه و اهل تقوی و از مشایخ طبرسی صاحب الاحتجاج بود؛[۵] 2. 3. أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ: وی ثقه است؛[۶] 4. 5. أَبِو جعفر مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ: وی از بزرگان شیعه و از مشایخ شیخ صدوق می باشد؛[۷] مرحوم خوئی وی را فقیه، عالم و فاضل دانسته اما تصریح به ثقه بودنش نکرده است؛[۸] 6. 7. أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُ معروف به شیخ صدوق؛ 8. 9. أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْمُفَسِّرُ الْأَسْتَرْآبَادِيُ: وی روایت کننده تفسیر منسوب به امام حسن عسکری –(ع)- است که مرحوم خوئی می نویسد: وی مجهول است و به صراحت توثیق یا تضعیف نشده است؛[۹] 10. 11. أَبُو يَعْقُوبَ يُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَيَّارٍ: هر دو مجهولند و به روایت شان از امام حسن عسکری اعتنا نمی شود.[۱۰] 12. بنابراین روایت بخاطر مجهول بودن محمد بن قاسم، یوسف بن محمد و علی بن محمد سیار قابل اعتماد و معتبر نیست. البته راویان دیگر این روایت مانند مَهْدِيُّ بْنُ أَبِي حَرْبٍ و مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ، نیز هر چند گفته شده است که از مشایخ بودند و عالم؛ اما باز به صراحت توثیق نشده اند.
دلالت حديث:
1- هر كسي اعتقاد داشته باشد كه امير مومنان علي –عليه السلام- جانشين الهي رسول خدا –صلي الله عليه و آله و سلم است، شيعه است هر چند شيعيان نيز در مقام و منزلت داراي مراتبي هستند و محب بودن يكي از درجات شيعه است كه در روايات مقامات بلندي براي محب در نظر گرفته شده است.[۱۱] اين يعني حتي امام با محبان اهل بيت نيز نبايد اينگونه رفتار كند در حالي كه روايات معتبر مقامي بس والا براي محب اهل بيت قائل است؛ 2- 3- در اين روايت امام حسن و امام حسين –عليهما السلام- با سلمان و مقداد و ... همرديف شده اند در حالي كه ائمه اطهار هيچ وقت در روايات هم رديف افراد عادي قرار نگرفته اند و نمي توان گفت كه سلمان به همان اندازه شيعه امير مومنان است كه امام حسن و امام حسين هستند؛ 4- 5- اجازه ندادن به شیعیان آن هم دو ماه پی در پی و نیز جواب سلام را ندادن که جزو واجبات دین است، بدور از سیره و اخلاق معصومین –(ع)- می باشد و بخصوص امام رضا –عليه السلام- كه به امام رئوف معروفند؛ 6- 7- مرحوم طبرسي خود اعتراف دارد كه روايات نقل شده از امام حسن عسكري –عليه السلام- در ميان علما و كتاب هاي معتبر مشهور نيست و اين روايت در هيچ كدام از كتاب هاي معتبر حديث نيامده است بنابراين از اين منظر نيز چنين روايتي مورد قبول علما نبوده است؛ 8- 9- با اينكه يكي از راويان اين روايت، شيخ صدوق است؛ اما در هيچكدام از كتاب هاي شيخ صدوق اين روايت نيامده است حتي در كتابي كه بنام "فضايل الشيعه" مي باشد و اين يعني خود شيخ صدوق چنين روايتي را قبول نداشتند و گرنه روايت را به عنوان يكي از صفات و ويژگي هاي شيعه در كتاب شان مي آوردند. 10-
نكته اخلاقي:
امام صادق –(ع)- فرمود:
«أَيُّمَا رَجُلٍ مِنْ شِيعَتِنَا أَتَى رَجُلًا مِنْ إِخْوَانِهِ فَاسْتَعَانَ بِهِ فِي حَاجَتِهِ فَلَمْ يُعِنْهُ وَ هُوَ يَقْدِرُ إِلَّا ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِأَنْ يَقْضِيَ حَوَائِجَ غَيْرِهِ مِنْ أَعْدَائِنَا يُعَذِّبُهُ اللَّهُ عَلَيْهَا يَوْمَ الْقِيَامَه»[۱۲]
«هر مردى از شيعيان ما كه نزد مردى از برادرانش برود و در باره حاجتى از او كمك بخواهد و او با اينكه قدرت بر آن دارد كمكش نكند خداوند او را گرفتار كند كه حاجت ديگرى از دشمنان ما را برآورد و بدان واسطه خداوند در روز قيامت او را عذاب كند».
منابع
- ↑ شورى/ ۳۰
- ↑ رک: طبرسى، احمد، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد، نشر مرتضى، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق، ج۲، ص۴۴۰. علوى، محمد، المناقب (الكتاب العتيق)، قم، دليل ما، چاپ اول، ۱۴۲۸ ق ص۱۷۴، حدیث ۴۸.
- ↑ طبرسى، پیشین، ج۱، ص۹.
- ↑ الإحتجاج على أهل اللجاج، پیشین، ج۱ ؛ ص۱۵.
- ↑ رک: ابن شهراشوب، محمد علی، معالم العلماء، قم، بی نا، بی تا، ص۱۸.
- ↑ رک: طوسی، محمد، رجال الطوسی، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۵ق،ص۴۱۹. رجال ابن داود، ص۶۵.
- ↑ رک: بروجردی، علی، طرائف المقال، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۲۵.
- ↑ خوئی، ابو القاسم، معجم رجال الحدیث، بی جا، بی نا، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق، ج۱۶، ص۹.
- ↑ معجم رجال الحدیث، پیشین، ج۱۸، ص۱۶۲.
- ↑ معجم رجال الحدیث، پیشین، ج۱۳، ص۱۵۷. ج۲۱، ص۱۸۶.
- ↑ ابن بابويه، محمد، فضائل الشيعه، ترجمه: اعلمي، تهران، انتشارات اعلمى، چاپ اول، بى تا، ص۵.
- ↑ كلينى، محمد، الكافي، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ ق، ج۲، ص۳۶۶.