شرایط اعتبار حدیث از نظر شیعه
اهتمام علمای شیعه به علم رجال و درایه
چکيده شبهه
مباني نظري خرافه گرايي در ميان شيعيان در خود روايات آنان تعبيه شده است، مثلا در روايتي از امام صادق نقل ميكنند كه امام گفته است اگر فرد كذابي هم حديث نقل كند، شيعيان نبايد حديث او را رد كنند و مبناي ديگر حجيت مشهور و جابريت مشهور نسبت به سند ضعيف روايت است؛ يعني اگر مشهور فقهای شيعه به حديث ضعيفي عمل كنند آن حديث قوي و صحيح ميشود و اگر از حديث صحيح اعراض كنند، ضعيف ميشود. این يعني ميزان اعتبار يك حديث نزد شیعه ضوابط علم حديث نیست.
چکيده نقد
در اعتبار سنجی روایات اسلامی که تفسیر کننده و تبیین کلیات قرآن کریم توسط معصومین میباشد، فقط ثقه بودن یا نبودن راوی کافی نیست زیرا روایت کننده دروغگویی هم ممکن است گاهی سخنان به حق را روایت کند و از طرفی افراد ثقه نیز گاهی ممکن است خطا کرده و در فهم و نقل روایات، دچار مشکل شده باشند؛ از همین روست در مبانی اعتبار سنجی روایات شیعه، علاوه بر سند حدیث، در مورد محتوا نیز بايد ملاکهايی در نظر گرفته شود از جمله: ۱ـ مضمون و محتوي حديث، نباید برخلاف نص يا ظاهر قرآن باشد. ۲ـ حديث، نبايد با سنّت قطعي رسول الله (صلّي الله عليه و آله و سلم) و ائمه هدی (سلام الله علیهم) و خبر متواتر، مخالف باشد. ۳ـ هر حديثي را كه با بديهيات عقل مخالفت نمايد، صدور آن از معصوم مورد اشكال است مانند روایاتی که ناظر به جسم بودن یا مرکب و اعضا داشتن خدا باشد. ۴ـ با اجماع مخالف نباشد؛ (چون اجماع علما درباره حکمی که تا زمان معصوم برسد، بیانگر این است که معصوم نیز چنین حکمی داشته است). بنابراین، این معیارها و ملاکهای پذیرش حدیث، نه تنها رواج دهنده خرافات نیست، بلکه بهترین و منطقیترین معیار برای اعتبارسنجی روایات اسلامی است؛ زیرا وقتی روایتی با متن قرآن کریم و سنت قطعی و عقل و اتفاق علما سازگار باشد، بهترین مبنا بر معتبر دانستن آن حدیث است حتی اگر در مواردی راوی حدیث توثیق نشده باشد.
مقدمه
علماي شيعه، چيزي كه بعد از قرآن مورد توجّه قرار داده اند: حديث، علم الحديث، درايه الحديث و علم الرجال بوده است و با اين بحثها روشن كردهاند كه كدام حديث را ميتوان پذيرفت و كدام حديث اعتبار ندارد و برای اعتبار سنجی روایات دو مبنای اصلی وجود دارد:
مبنای اول: اعتبار حدیث از منظر سند میباشد یعنی هم تمام راويان در سلسله سند ذكر شده باشند و كسي از سند ساقط نشود و در مورد راويان حديث نیز شرايطي بيان شده است از جمله اینکه راوي حديث بايد: عاقل، بالغ، عادل، ضابط، حافظ، با ايمان باشد و راوياني غير از اين با اوصافي مانند: كذّاب، مجهول، و... مورد وثوق نيستند.
مبنای دوم: اعتبار حدیث از منظر متن است که علاوه بر سند حدیث، در مورد محتوا و دلالت حديث نیز بايد ملاکهايی در نظر گرفته شود از جمله:
الف) اگر مضمون و محتواي حديث، برخلاف نص يا ظاهر قرآن باشد، مورد قبول علماء شيعه قرار نميگيرد، چون معصوم مفسر قرآن است و سخنی بر خلاف آن نخواهد گفت.
ب) حديث نبايد با سنّت قطعي و خبر متواتر، مخالف باشد.
ج) هر حديثي كه با بديهيات عقل مخالفت نمايد، صدور آن از معصوم مورد اشكال است، زیرا معصوم سخنی بر خلاف عقل قطعی نمیگوید مانند روایاتی که برای خدا جسم، اعضا و ترکیب قائل باشند.
د) اجماع و اتفاق نظر جميع فقها را در يك امر شرعي گويند و ملاك حجيت آن، كشف آن از قول معصوم (سلام الله عليهم) ميباشد.
با این نگاه پذیرفتن روایات موافق قرآن و موافق اجماع علما نه تنها رواج خرافهگرایی نیست و بلکه سدی است محکم در برابر منحرف نشدن تبیین مبانی اعتقادی و عملی شیعه و جدا نشدن از قرآن کریم و سنت قطعی که همان تمسک به ثقلین میباشد و باید دید چرا عدهای چنین مبنای منطقی و عقلایی را دلیل بر رواج خرافه دانسته و شیعه را متهم به نداشتن مبانی رجال پنداشتهاند؟
نقد و بررسی
معیارهای سنجش روایات شیعه
در مبانی شیعه که شبهه کننده نیز به چندی از آنها اشاره کرده است، معیارهایی برای اعتبار سنجی روایات معصومین (صلوات الله و سلامه علیهم) مشخص شده است که با مراعات آنها میتوان مبانی اعتقادی و عملی مکتب ناب شیعی را پایه گذاری کرد؛ این مبانی علاوه بر مبانی اعتبار سنجی روایات از منظر سلسله سند میباشد که در جای خود ارزش و اهمیت خود را دارد.
۱. موافقت قرآن معیاری اصیل بر اعتبار سنجی روایات
شبهه کننده یکی از مبانی ناروا و خرافهگرایی شیعه را این روایت پنداشته است که در تفسیر عیاشی آمده است و محمد بن مسلم از امام صادق نقل میکند که فرمود: «يا مُحَمَّدُ مَا جَاءَك فِي رِوَايه مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يوَافِقُ الْقُرْآنَ فَخُذْ بِهِ وَ مَا جَاءَك فِي رِوَايه مِنْ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يخَالِفُ الْقُرْآنَ فَلَا تَأْخُذْ بِهِ»[۱] ؛ «ای محمد! هر روایتی که به شما میرسد چه راوی آن نیکوکار باشد یا فاجر، اگر با قرآن موافقت دارد، بپذیرید و هر روایتی که به شما میرسد چه راوی آن نیکوکار باشد یا فاجر، اگر با قرآن مخالفت داشته باشد، آن را نگیرید».
این روایت همان روایات عرضه بر قرآن است که یکی از معیارهای منطقی و درست شیعه در اعتبار سنجی روایات است و طبق این روایات و روایات معتبر دیگر با این مضمون، هر روایتی نباید با قرآن مخالف باشد و اگر روایتی بر خلاف قرآن مطلبی را بازگو کند حتی اگر راویان آن نیز ثقه باشند، باز نباید مورد پذیرش قرار گیرد، زیرا قرآن وحی الهی و خدشه ناپذیر است اما در روایات ممکن است راوی نظر معصوم را درست متوجه نشده باشد یا معصوم در موقعیتی بوده باشد که نتواند حقیقت را بگوید و تقیه کرده باشد؛ بنابراین قرآن کریم مطمئنترین معیار برای اعتبارسنجی روایات است و خود سد محکمی است برای مبارزه با خرافهگرایی و جلوگیری راه یافتن آموزههای ناصواب در مبانی اعتقادی و عملی مسلمانان و از همین روست که امام صادق در این روایت مورد نظر شبهه کننده این معیار را بیان میکند تا هیچ کس روایات مخالف قرآن را به اسم روایات معصوم نپذیرد.
آری روایاتی در کتابهای معتبر وجود دارد که از مضمون آنها استفاده میشود که احادیث مخالف قرآن کریم حجیت ندارند و باید کنار گذاشته شوند، این یعنی معصومین و امامان شیعه اصیل ترین معیار را برای سنجش اعتبار روایات در اختیار شیعه گذاشتهاند که نه خطاپذیر است و نه تحریف در آن راه دارد و این روایات با عبارتهای مختلفی آمده است از جمله:
یک) رها کردن روایات مخالف قرآن. [۲]
دو) زخرف بودن روایات مخالف قرآن. [۳]
سخن نگفتن رسول الله بر خلاف قرآن. [۴]
سه) توقف و عمل نکردن به روایتی که شاهد قرآنی ندارد. [۵]
چهار) رد کردن روایت مخالف قرآن. [۶]
۲. عرضه روایات به اهل بیت عصمت معیاری دیگر بر اعتبار سنجی روایات
دومین معیار معتبر و دقیق و خطا ناپذیر در اعتبار سنجی هر روایتی، عرضه آن روایت به خود معصوم میباشد و شبهه کننده به دو روایت اشاره کرده و آن را دلیل بر رواج و راه یافتن خرافه در مکتب شیعه دانسته است، در حالی که همین دو روایت گویاترین معیار برای مبارزه با خرافه و انحراف در به دست آوردن روایات معتبر میباشد.
در روایت اول شبهه کننده، آمده است که سفیان بن سمط گوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاك إِنَّ رَجُلًا يأْتِينَا مِنْ قِبَلِكمْ يعْرَفُ بِالْكذِبِ فَيحَدِّثُ بِالْحَدِيثِ فَنَسْتَبْشِعُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ يقُولُ لَك إِنِّي قُلْتُ لِ لَّيلِ إِنَّهُ نَهَارٌ أَوْ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيلٌ قَالَ لَا قَالَ فَإِن قَالَ لَك هَذَا إِنِّي قُلْتُهُ فَلَا تُكذِّبْ بِهِ فَإِنَّك إِنَّمَا تُكذِّبُنِي»[۷] ؛ «به امام صادق گفتم: فدایتان شوم، شخصی از نزد شما میآید که به دروغ گویی معروف است و از شما حدیث روایت میکند و ما نسبت به او اکراه داریم. امام فرمود: آیا میگوید که من گفتهام شب روز است و یا روز شب است؟ گفتم: خیر. فرمود: حتی اگر گفت که من آن را گفتهام، آن را تکذیب نکن که اگر تکذیب کنی بدرستی که مرا تکذیب کردهای».
اما در متن روایت دوم، امام معیار عرضه روایت به امام را تعیین میکند و میگوید در اینگونه روایات که نمیدانید واقعا امام چنین سخنی را گفته است یا نه، آن را به ما عرضه کنید یعنی دوباره از ما بپرسید تا شکتان را برطرف کنیم و چون در هر دو روایت راوی سفیان بن سمط از امام صادق است، مشخص میشود که در روایت اول قسمتی از حدیث بازگو نشده است و این شبهه بوجود آمده است؛ در این روایت دوم سفیان بن سمط گوید: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاك إِنَّ الرَّجُلَ لَيأْتِينَا مِنْ قِبَلِك فَيخْبِرُنَا عَنْك بِالْعَظِيمِ مِنَ الْأَمْرِ فَيضِيقُ بِذَلِك صُدُورُنَا حَتَّي نُكذِّبَهُ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَ لَيسَ عَنِّي يحَدِّثُكمْ قَالَ قُلْتُ بَلَي قَالَ فَيقُولُ لِلَّيلِ إِنَّه نَهَارٌ وَ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيلٌ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ لَا قَالَ فَقَالَ رُدَّهُ إِلَينَا فَإِنَّك إِنْ كذَّبْتَ فَإِنَّمَا تُكذِّبُنَا»[۸] ؛ ««به امام صادق گفتم: فدایتان شوم، شخصی از نزد شما میآید و خبری بزرگ از شما میدهد که سینه ما از پذیرفتن آن سنگین شده و آن را تکذیب میکنیم. امام صادق فرمود: آیا از من حدیث میکند؟ گفتم بلی. گفت: آیا میگوید که من گفتهام شب روز است و یا روز شب است ؟ گفتم: خیر. فرمود : ان روایت را به ما برگردانید که اگر تکذیب کنی بدرستی که مرا تکذیب کردهای».
در روایت دیگری امام باقر (سلام الله علیه) فرمود: «أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَكْتَمُهُمْ بِحَدِيثِنَا وَ إِنَّ أَسْوَأَهُمْ عِنْدِي حَالًا وَ أَمْقَتَهُمْ إِلَيَّ الَّذِي إِذَا سَمِعَ الْحَدِيثَ يُنْسَبُ إِلَيْنَا وَ يُرْوَى عَنَّا فَلَمْ يَعْقِلْهُ وَ لَمْ يَقْبَلْهُ قَلْبُهُ اشْمَأَزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ كَفَرَ بِمَنْ دَانَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَدْرِي لَعَلَّ الْحَدِيثَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ وَ إِلَيْنَا سند [أُسْنِدَ] فَيَكُونَ بِذَلِكَ خَارِجاً مِنْ وَلَايَتِنَا»[۹]؛ «آگاه باشید که دوست داشتنیترین اصحاب من کسانی هستند که با تقواتر و عالمتر باشند و احادیث ما را به همه کس نگویند؛[۱۰] و بدترين و مبغوضترين اصحاب نزد من، كسى است كه هرگاه حديثى را بشنود كه به ما نسبت دهند و از ما روايت كنند، در باره (جوانب آن) نينديشد و آن را نپذيرد و از آن بدش آيد و انكارش كند و هر كسى هم به آن معتقد باشد بدگويى و تكفيرش مىكند، در صورتى كه او هيچ نمىداند كه چه بسا از ما صادر شده باشد و او به سبب انكارش از ولايت ما خارج گردد».
علامه مجلسی در توضیح این روایت مینویسد: این سخن اشاره به فرمایش خداوند متعال دارد که فرمود: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ»[۱۱] و دلالت دارد بر اینکه احادیث را نباید انکار کرد، هر چند متوجه مراد امام نشد.[۱۲]
فیض کاشانی نيز در شرح این حدیث مینویسد: در احادیث ضعیف هم که احتمال داده میشود راست باشد و یا ما مضمون آن را متوجه نمیشویم، نباید گفته شود این سخن باطل است.[۱۳]
این نکته را نباید از نظر دور داشت که از این روایات استفاده نمیشود که باید هر روایتی را پذیرفت، بلکه باید تعقل کرد و از نظر سندی بررسی نمود و ندانسته چیزی را انکار نکرد تا مبادا واقعا حدیث از ائمه بوده باشد و با انکار حدیث، در واقع خود ائمه انکار شده باشد؛ چنانچه در روایتی امام میفرماید: «وَ لَا تَقُلْ لِمَا بَلَغَكَ عَنَّا أَوْ نُسِبَ إِلَيْنَا هَذَا بَاطِلٌ وَ إِنْ كُنْتَ تَعْرِفُ خِلَافَهُ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي لِمَ قُلْنَا وَ عَلَى أَيِّ وَجْهٍ وَ صِفَه»[۱۴]؛ «روایتی که از ما به تو رسیده یا به ما نسبت داده شده، نگو باطل است و اگر چه خلاف این را هم میدانی (یعنی یقین داری این روایت با روایات معتبر مخالف است) باز انکار نکن، زیرا تو نمیدانی شاید ما بخاطر چیزی این سخن را گفتهایم که تو از علت آن آگاه نیستی».
یعنی حتی در مواردی هم که یقین هست نظر ائمه غیر از این است که در این روایت آمده، باز نباید انکار کرد و فقط باید گفت ما از علت آن آگاه نیستیم و نمیدانیم که چرا امام چنین سخنی فرموده است.
این روایت نمیگوید احادیث را به صرف انتساب به ائمه بپذیرید؛ بلکه فقط گفته میشود اگر روايتي در ظاهر مخالف روایات معتبر بود، باز آن را انکار نکنید و علمش را به اهلش واگذارید؛ زیرا ممکن است اهل بیت از روی تقیه یا چیز دیگری واقعا چنین سخنی را گفته باشند؛ امام باقر یا امام صادق (سلام الله علیهما) نیز فرمود: «لَا تُكَذِّبُوا بِحَدِيثٍ أَتَاكُمْ أَحَدٌ فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّهُ مِنَ الْحَقِّ فَتُكَذِّبُوا اللَّهَ فَوْقَ عَرْشِهِ»[۱۵]؛ «روایاتی را که از ما به شما میرسد، انکار نکنید؛ زیرا نمیدانید شاید ما گفته باشیم و آن سخن حقی باشد و شما با انکار آن خدا را در فوق عرش انکار کرده باشید».
با دقت در این روایات مشخص میشود که امام معیار سنجش اعتبار راویان را نه فقط ثقه بودن یا نبودن راوی و بلکه در کنار قرآن کریم، معیار دومی نیز مشخص میکند و آن عرضه روایت به خود معصوم است و به دیگر سخن در اینگونه موارد باید از خود امام پرسیده شود که آیا چنین سخنی را گفتهای یا نه و پاسخ را از خود امام گرفت و این نه خرافهگری است و نه پذیرش سخن راویان دروغگو و بلکه راهکاری کاربردی برای برون از مشکلات است و جامعه را از شک در معارف الهی محافظت میکند.
۳. اجماع علما بیانگر نظر معصوم چهارمین معیار در اعتبار سنجی روایات
در كنار اين دو منبع (قرآن و حديث)، منابع مطرح شده ديگر همچون «عقل، اجماع، شهرت روايي، فتوايي و غيره» مورد ارزيابي واقع گشته، اعتبار يا عدم اعتبار، ميزانِ ارزشِ دليليّت آنها و محدوده بكارگيريشان، براي فهم دين و استخراج احكام اسلام، مشخص ميگردد؛ البته «اجماع» دليلِ مستقلي نيست مگر آنجا كه كاشفِ از قول معصوم باشد.
با اين توجه «شهرت فتوايي» نیز ارزش مستقلي نداشته و فقط ميتواند به عنوانِ مؤيدي بر دليلِ حكم و مرجّحي در هنگام تعارض ادله به حساب ميآيد، زیرا وقتی اجماع همه علما به طور مستقل دلیل نباشد، شهرت فتوایی که اجماع علما نیست و در مقابل آن عدهای نیز بر خلاف آن فتوا دادهاند، به طریق اولی دلیل مستقل بر قبول روایات نیست.
این سخن علاوه بر آن است که خود شهرت فتوایی به عنوان جبران ضعف سند مورد قبول همه علما نیست تا گفته شود در مکتب شیعه، مبانی رجالی مراعات نمیشود و بلکه چهار دیدگاه درباره شهرت وجود دارد:
۱. شهرت فتوایی حجت است.
۲. شهرت فتوایی حجت نیست.
۳. شهرت فتوایی تا زمان شیخ طوسی حجت است ولی شهرت فتوایی متأخرین حجت نیست.
۴. اگر شهرت فتوایی همراه با روایت باشد حجت است و الا نیست.[۱۶]
نتیجه گیری
1. بررسی سلسله سند روایات یکی از اساسیترین مبانی رجالی شیعه میباشد و وجود کتابهای رجالی مستقل شیعه گویاترین دلیل بر این سخن است. 2. 3. شیعه در کنار بررسی سندی روایات، موافقت روایت با قرآن کریم و اهل بیت را از منابع اصیل اعتبارسنجی روایات میداند و این یعنی معصومین فقط مفسر الهی قرآن کریم و تبیین کننده هستند و خود استقلالی نداشته و نمیتوانند بر خلاف قرآن کریم سخنی بگویند. 4. 5. در کنار این مبانی رجالی یعنی بررسی سندی روایات، موافقت با قرآن، موافقت با اهل بیت، موافقت با ضروریات عقلی، گاهی شهرت فتوایی نیز یکی از معیارهای پذیرش روایت از سوی برخی از علما قرارمیگیرد و این فقط در جایی است که این روایت سازگار با مبانی قبلی هم باشد یعنی روایتی از نظر سندی ضعیف است اما با قرآن یا روایات دیگر اهل بیت و یا با مبانی عقلی موافقت دارد. 6. 7. شهرت فتوایی را فقط عدهای از علما دلیل بر جبران ضعف سند با مراعات دیگر دلایل اعتبار سنجی روایات میداند و اتفاق علما در این باره وجود ندارد. 8.
منابع
- ↑ عياشى، محمد، تفسير العيّاشي، تهران، المطبعه العلمیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۸.
- ↑ حر عاملی، محمد، وسائل الشيعه ، قم، موسسه آل البیت، چاپ اول، ۱۴۰۹ق، ج۲۷ ، ص۱۰۶، باب ۹: بَابُ وُجُوهِ الْجَمْعِ بَيْنَ الْأَحَادِيثِ الْمُخْتَلِفَه وَ كَيْفِيَّه الْعَمَلِ بِهَا، حدیث۱۰ و حدیث ۳۵. رک: المحاسن برقی، الامالی شیخ صدوق و... .
- ↑ وسائل الشيعه، پیشین، حدیث۱۲ و حدیث۱۴. رک: کافی کلینی، المحاسن برقی و ... .
- ↑ وسائل الشيعه، پیشین، حدیث۱۵. رک: کافی کلینی، المحاسن برقی و ... .
- ↑ وسائل الشيعه، پیشین، حدیث۱۸. رک: کافی کلینی و ... .
- ↑ وسائل الشيعه، پیشین، حدیث۲۹ و حدیث۳۷. ورک: الامالی شیخ طوسی و ... .
- ↑ بحرانى، هاشم، البرهان في تفسير القرآن، قم، موسسه بعثت، چاپ اول، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۸۶۰.
- ↑ صفار، محمد، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق، ص۵۳۷.
- ↑ همان، ص۵۳۷، باب ۲۲ باب فيمن لا يعرف الحديث فرده، حديث ۱.
- ↑ یعنی افرادی هستند که بخاطر اعتقاد نداشتن به اهل بیت و یا ایمان ضعیف، ممکن است احادیث اهل بیت را ندانسته انکار کنند و برای همین بهترین کار این است که به این افراد برخی از روایات، بخصوص برخی فضائل و کرامات اهل بیت گفته نشود.
- ↑ «بلكه چيزى را تكذيب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعيتش بر آنان روشن نشده است» (يونس/ ۳۹).
- ↑ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق، ج۷۲ ، ص۷۶.
- ↑ فيض كاشانى، محمد محسن، الوافي، اصفهان، كتابخانه امام امير المؤمنين (عليه السلام)، چاپ اول، ۱۴۰۶ ق، ج۵، ص۷۰۰.
- ↑ بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، پیشین، ص۵۳۸، باب ۲۲ باب فيمن لا يعرف الحديث فرده، حديث۴.
- ↑ همان، ص۵۳۸، باب ۲۲ باب فيمن لا يعرف الحديث فرده، حديث۵.
- ↑ درس خارج اصول آیت الله جعفر سبحانی در تاریخ۲۷/۰۹/ ۱۳۹۶ شمسی.